نیایش

نیایش نور را پیمودیم ، دشت طلا را در نوشتیم. افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم. کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما…

ادامه مطلب

لولوی شیشه ها

لولوی شیشه ها در این اتاق تهی پیکر انسان مه آلود ! نگاهت به حلقه کدام در آویخته ؟ درها بسته و کلیدشان در تاریکی…

ادامه مطلب

شورم را

شورم را من سازم : بندی آواز . برگیرم ، بنوازم. برتارم زخمه لا می زن ، راه فنا می زن من دودم: می پیچم،…

ادامه مطلب

روشن شب

روشن شب روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحی از ویرانه های دور. گر به گوش آید صدایی خشک: استخوان مرده می لغزد…

ادامه مطلب

در قیر شب

در قیر شب دیرگاهی است که در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می‌خواند لیک پاهایم در قیر شب…

ادامه مطلب

تا انتها حضور

تا انتها حضور امشب در یک خواب عجیب رو به سمت کلمات باز خواهد شد. باد چیزی خواهد گفت. سیب خواهد افتاد، روی اوصاف زمین…

ادامه مطلب

برخورد

برخورد نوری به زمین فرود آمد: دو جاپا بر شن‌های بیابان دیدم. از کجا آمده بود؟ به کجا می رفت؟ تنها دو جاپا دیده می…

ادامه مطلب

آب

آب آب را گل نکنیم: در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب. یا که در بیشه دور، سیرهٔی پر می‌شوید. یا در آبادی، کوزهٔی پر می‌گردد….

ادامه مطلب

یادبود

یادبود سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود: می‌آمد، می‌رفت. می‌آمد، می‌رفت. و من روی شن‌های روشن بیابان تصویر خواب کوتاهم را…

ادامه مطلب

نقش

نقش در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی آمیخت و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک ، یک نفر از صخره…

ادامه مطلب

لحظه گمشده

لحظه گمشده مرداب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم. زندگی‌ام در تاریکی ژرفی می‌‌گذشت. این تاریکی، طرح وجودم را…

ادامه مطلب

شکست ترانه

شکست ترانه میان این سنگ و آفتاب ، پژمردگی افسانه شد. درخت ، نقشی در ابدیت ریخت. انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد. لبانم…

ادامه مطلب

روزنه‌ای به رنگ

روزنه‌ای به رنگ در شب تردید من ، برگ نگاه ! می روی با موج خاموشی کجا؟ ریشه ام از هوشیاری خورده آب: من کجا،…

ادامه مطلب

در سفر آن سوها

در سفر آن سوها ایوان تهی است ، و باغ از یاد مسافر سرشار. در دره آفتاب ، سر برگرفته ای: کنار بالش تو ،…

ادامه مطلب

تا گل هیچ

تا گل هیچ می رفتیم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سیاه ! راهی بود از ما تا گل هیچ . مرگی در…

ادامه مطلب

باغی در صدا

باغی در صدا در باغی رها شده بودم. نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید. آیا من خود بدین باغ آمده بودم و یا…

ادامه مطلب

از آبها به بعد

از آبها به بعد روزی که دانش لب آب زندگی می کرد، انسان در تنبلی لطیف یک مرتع با فلسفه های لاجوردی خوش بود. در…

ادامه مطلب

ورق روشن وقت

ورق روشن وقت از هجوم روشنایی شیشه های در تکان می خورد. صبح شد، آفتاب آمد. چای را خوردیم روی سبزه زار میز. ساعت نه…

ادامه مطلب

نزدیک دورها

نزدیک دورها زن دم درگاه بود با بدنی از همیشه. رفتم نزدیک: چشم ، مفصل شد. حرف بدل شد به پر، به شور، به اشراق….

ادامه مطلب

گل کاشی

گل کاشی باران نور که از شبکه دهلیز بی پایان فرو می ریخت روی دیوار کاشی گلی را می شست. مار سیاه ساقه این گل…

ادامه مطلب

شکپوی

شکپوی بر آبی چین افتاد ،سیبی به زمین افتاد. گامی ماند. زنجره خواند. همهمه ای : خندید. بزمی بود، برچیدند. خوابی از چشمی بالا رفت….

ادامه مطلب

روانه

روانه چه گذشت ؟ – زنبوری پر زد – در پهنه… – وهم. این سو ، آن سو، جویای گلی. – جویای گلی ، آری…

ادامه مطلب

خراب

خراب فرسود پای خود را چشمم به راه دور تا حرف من پذیرد آخر که :زندگی رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود. دل را…

ادامه مطلب

پیغام ماهی‌ها

پیغام ماهی‌ها رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید ، عکس تنهایی خود را در آب ، آب در حوض نبود . ماهیان می گفتند:…

ادامه مطلب

برتر از پرواز

برتر از پرواز دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سر انگیز است. اما ، بال از جنبش رسته است. وسوسه چمن ها بیهوده است….

ادامه مطلب

واحهٔی در لحظه

واحهٔی در لحظه به سراغ من اگر می‌آیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی است که خبر می‌آرند، از…

ادامه مطلب

نزدیک آی

نزدیک آی بام را برافکن ، و بتاب ، که خرمن تیرگی اینجاست. بشتاب ، درها را بشکن ، وهم را دو نیمه کن ،…

ادامه مطلب

گل آئینه

گل آئینه شبنم مهتاب می بارد. دشت سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر. می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح . مرز می…

ادامه مطلب

شب هم‌آهنگی

شب هم‌آهنگی لب‌ها می لرزند. شب می تپد.جنگل نفس می کشد. پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده. انگشتان شبانه ات را می…

ادامه مطلب

رو به غروب

رو به غروب ریخته سرخ غروب جابجا بر سر سنگ. کوه خاموش است. می خروشد رود. مانده در دامن دشت خرمنی رنگ کبود. سایه آمیخته…

ادامه مطلب

خواب تلخ

خواب تلخ مرغ مهتاب می خواند. ابری در اتاقم می گرید. گل های چشم پشیمانی می شکفد. در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد….

ادامه مطلب

پرهای زمزمه

پرهای زمزمه مانده تا برف زمین آب شود. مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر. ناتمام است درخت. زیر برف است تمنای شنا…

ادامه مطلب

با مرغ پنهان

با مرغ پنهان حرف ها دارم با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می گشایی ! چه…

ادامه مطلب