زندگینامه سهراب سپهری

سهراب سپهری سهراب سپهری (۱۴ مهر ۱۳۰۷ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است…

ادامه مطلب

همیشه

همیشه عصر چند عدد سار دور شدند از مدار حافظه کاج. نیکی جسمانی درخت بجا ماند. عطف اشراق روی شانه من ریخت. حرف بزن، ای…

ادامه مطلب

مسافر

مسافر دم غروب ، میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید. و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر به سمت…

ادامه مطلب

غمی غمناک

غمی غمناک شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم ، تنها،…

ادامه مطلب

سفر

سفر پس از لحظه های دراز بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید و نسیم سبزی تار و پود خفته مرا لرزاند. و هنوز من…

ادامه مطلب

دنگ

دنگ دنگ…، دنگ …. ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است می…

ادامه مطلب

جان گرفته

جان گرفته از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب: مرده ای را جان به رگ ها ریخت، پا شد از جا در میان…

ادامه مطلب

پاراه

پاراه نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه. گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو. این پیچک…

ادامه مطلب

ای همه سیماها

ای همه سیماها در سرای ما زمزمه ای ، در کوچه ما آوازی نیست. شب، گلدان پنجره ما را ربوده است. پرده ما ، در…

ادامه مطلب

همراه

همراه تنها در بی چراغی شب ها می رفتم. دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود. همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود….

ادامه مطلب

موج نوازشی، ای گرداب

موج نوازشی، ای گرداب کوهساران مرا پر کن، ای طنین فراموشی! نفرین به زیبایی- آب تاریک خروشان – که هست مرا فرو پیچد و برد!…

ادامه مطلب

غربت

غربت ماه بالای سر آبادی است ، اهل آبادی در خواب. روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم. باغ همسایه چراغش روشن، من…

ادامه مطلب

سرگذشت

سرگذشت می خروشد دریا. هیچکس نیست به ساحل دریا. لکه ای نیست به دریا تاریک که شود قایق اگر آید نزدیک. مانده بر ساحل قایقی…

ادامه مطلب

دود میخیزد

دود میخیزد دود می خیزد ز خلوتگاه من. کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن. کی به پایان می…

ادامه مطلب

تنهای منظره

تنهای منظره کاج های زیادی بلند. زاغ های زیادی سیاه. آسمان به اندازه آبی. سنگچین ها ، تماشا، تجرد. کوچه باغ فرا رفته تا هیچ….

ادامه مطلب

پشت دریاها

پشت دریاها قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق…

ادامه مطلب

ای نزدیک

ای نزدیک در نهفته ترین باغ ها ، دستم میوه چید. و اینک ، شاخه نزدیک ! از سر انگشتم پروا مکن. بی تابی انگشتانم…

ادامه مطلب

و

و آری ، ما غنچه یک خوابیم. – غنچه خواب ؟ آیا می شکفیم ؟ – یک روزی ، بی جنبش برگ. – اینجا؟ –…

ادامه مطلب

ندای آغاز

ندای آغاز کفش‌هایم کو، چه کسی بود صدا زد: سهراب؟ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ. مادرم در خواب است. و منوچهر و…

ادامه مطلب

فانوس خیس

فانوس خیس روی علف ها چکیده ام. من شبنم خواب آلود یک ستاره ام که روی علف های تاریک چکیده ام. جایم اینجا نبود. نجوای…

ادامه مطلب

سرود زهر

سرود زهر می مکم پستان شب را وز پی رنگی به افسون تن نیالوده چشم پر خاکسترش را با نگاه خویش می کاوم. از پی…

ادامه مطلب

دلسرد

دلسرد قصه ام دیگر زنگار گرفت: با نفس های شبم پیوندی است. پرتویی لغزد اگر بر لب او، گویدم دل : هوس لبخندی است. خیره…

ادامه مطلب

تنها باد

تنها باد سایه شدم، و صدا کردم: کو مرز پریدن‌ها، دیدن‌ها؟ کو اوج نه من، دره او؟ و ندا آمد: لب بسته بپو. مرغی رفت،…

ادامه مطلب

پاداش

پاداش گیاه تلخ افسونی ! شوکران بنفش خورشید را در جام سپید بیابان ها لحظه لحظه نوشیدم و در آیینه نفس کشنده سراب تصویر ترا…

ادامه مطلب

ای شور، ای قدیم

ای شور، ای قدیم صبح شوری ابعاد عید ذایقه را سایه کرد . عکس من افتاد در مساحت تقویم: در خم آن کودکانه های مورب،…

ادامه مطلب

هم سطر، هم سپید

هم سطر، هم سپید صبح است. گنجشک محض می خواند. پاییز، روی وحدت دیوار اوراق می شود. رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را از خواب…

ادامه مطلب

مرگ رنگ

مرگ رنگ رنگی کنار شب بی حرف مرده است. مرغی سیاه آمده از راههای دور می خواند از بلندی بام شب شکست. سرمست فتح آمده…

ادامه مطلب

گردش سایه‌ها

گردش سایه‌ها انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد. زمین باران را صدا می زند. گردش ماهی آب را می شیارد. باد می گذرد….

ادامه مطلب

سراب

سراب آفتاب است و، بیابان چه فراخ! نیست در آن نه گیاه و نه درخت. غیر آوای غرابان، دیگر بسته هر بانگی از این وادی…

ادامه مطلب

دیوار

دیوار زخم شب می شد کبود. در بیابانی که من بودم نه پر مرغی هوای صاف را می سود نه صدای پای من همچون دگر…

ادامه مطلب

چشمان یک عبور

چشمان یک عبور آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا. عکس گنجشک افتاد در آب رفاقت. فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد…

ادامه مطلب

بیراهه‌ای در آفتاب

بیراهه‌ای در آفتاب ای کرانه ما ! خنده گلی در خواب ، دست پارو زن ما را بسته است. در پی صبحی بی خورشیدیم، با…

ادامه مطلب

آوای گیاه

آوای گیاه از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ریختم. بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم. مغاک…

ادامه مطلب

هایی

هایی سرچشمه رویش هایی، دریایی، پایان تماشایی. تو تراویدی: باغ جهان تر شد، دیگر شد. صبحی سر زد، مرغی پر زد، یک شاخه شکست :…

ادامه مطلب

مرغ معما

مرغ معما دیر زمانی است روی شاخه این بید مرغی بنشسته کو به رنگ معماست نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی چون من در این…

ادامه مطلب

غبار لبخند

غبار لبخند می تراوید آفتاب از بوته ها. دیدمش در دشت های نم زده مست اندوه تماشا ، یار باد، مویش افشان ، گونه اش…

ادامه مطلب

سوره تماشا

سوره تماشا به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است. حرف هایم ، مثل یک…

ادامه مطلب

دریا و مرد

دریا و مرد تنها ، و روی ساحل، مردی به راه می گذرد. نزدیک پای او دریا، همه صدا. شب، گیج در تلاطم امواج. باد…

ادامه مطلب

تپش سایه دوست

تپش سایه دوست تا سواد قریه راهی بود. چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی ، شب درون آستین هامان. می گذشتیم از…

ادامه مطلب

بی روزها عروسک

بی روزها عروسک این وجودی که در نور ادراک مثل یک خواب رعنا نشسته روی پلک تماشا واژه هایی تر و تازه می پاشد. چشم…

ادامه مطلب

آن برتر

آن برتر به کنار تپه شب رسید. با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست. دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی…

ادامه مطلب

هلا

هلا تنها به تماشای چه ای ؟ بالا، گل یک روزه نور. پایین، تاریکی باد. بیهوده مپای ، شب از شاخه نخواهد ریخت، و دریچه…

ادامه مطلب

مرغ افسانه

مرغ افسانه پنجره ای در مرز شب و روز باز شد و مرغ افسانه از آن بیرون پرید. میان بیداری و خواب پرتاب شده بود….

ادامه مطلب

طنین

طنین به روی شط وحشت برگی لرزانم، ریشه ات را بیاویز. من از صداها گذشتم. روشنی را رها کردم. رویای کلید از دستم افتاد. کنار…

ادامه مطلب

سپیده

سپیده در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید لب‌های جویبار لبریز موج زمزمه در بستر…

ادامه مطلب

دره خاموش

دره خاموش سکوت ، بند گسسته است. کنار دره، درخت شکوه پیکر بیدی. در آسمان شفق رنگ عبور ابر سپیدی. نسیم در رگ هر برگ…

ادامه مطلب

تراو

تراو در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب نگر پاشیدم. در سفالینه چشم ، صدبرگ نگه بنشاندم، بنشستم. آیینه شکستم، تا سرشار…

ادامه مطلب

بی تار و پود

بی تار و پود در بیداری لحظه‌ها پیکرم کنار نهر خروشان لغزید. مرغی روشن فرود آمد و لبخند گیج مرا برچید و پرید. ابری پیدا…

ادامه مطلب

اکنون هبوط رنگ

اکنون هبوط رنگ سال میان دو پلک را ثانیه هایی شبیه راز تولد بدرقه کردند. کم کم ، در ارتفاع خیس ملاقات صومعه نور ساخته…

ادامه مطلب

نیلوفر

نیلوفر از مرز خوابم می گذشتم، سایه تاریک یک نیلوفر روی همه این ویرانه فرو افتاده بود. کدامین باد بی پروا دانه این نیلوفر را…

ادامه مطلب