Sohrab Sepehri – سهراب سپهری
زندگینامه سهراب سپهری
سهراب سپهری سهراب سپهری (۱۴ مهر ۱۳۰۷ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است…
و پیامی در راه
و پیامی در راه روزی خوام آمد ، و پیامی خوام آورد. در رگ ها ، نور خواهم ریخت . و صدا خواهم در داد:…
میوه تاریک
میوه تاریک باغ باران خورده می نوشید نور . لرزشی در سبزه های تر دوید: او به باغ آمد ، درونش تابناک ، سایه اش…
کو قطره وهم
کو قطره وهم سر برداشتم: زنبوری در خیالم پر زد یا جنبش ابری خوابم را شکافت ؟ در بیداری سهمناک آهنگی دریا-نوسان شنیدم، به شکوه…
شاسوسا
شاسوسا کنار مشتی خاک در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام. نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و…
دیاری دیگر
دیاری دیگر میان لحظه و خاک ، ساقه گرانبار هراسی نیست. همراه! ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم. تابش چشمانت را به ریگ و…
جهنم سرگردان
جهنم سرگردان شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته می گریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان ! مرا با رنج…
پرچین راز
پرچین راز بیراهه ها رفتی، برده گام ، رهگذر راهی از من تا بی انجام ، مسافر میان سنگینی پلک و جوی سحر ! در…
به باغ همسفران
به باغ همسفران صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید. در ابعاد…
هنگامی
هنگامی تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید، به حناها، افراها. و هنوز ، ما در کشت، در کف داس. ما ماندیم، تا…
نا
نا باد آمد ، در بگشا، اندوه خدا آورد. خانه بروب ، افشان گل ، پیک آمد ، پیک آمد، مژده ز نا آورد. آب…
فراتر
فراتر می تازی ، همزاد عصیان ! به شکار ستاره ها رهسپاری ، دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار. اینجا که من هستم آسمان…
سمت خیال دوست
سمت خیال دوست برای ک.تینا ماه رنگ تفسیر مس بود. مثل اندوه تفهیم بالا می آمد. سرو شیهه بارز خاک بود. کاج نزدیک مثل انبوه…
دوست
دوست بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می…
جنبش واژه زیست
جنبش واژه زیست پشت کاجستان ، برف. برف، یک دسته کلاغ. جاده یعنی غربت. باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب. شاخ پیچک و…
پادمه
پادمه می رویید. در جنگل ، خاموشی رویا بود. شبنم بر جا بود. درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر ……
اینجا پرنده بود
اینجا پرنده بود ای عبور ظریف ! بال را معنی کن تا پر هوش من از حسادت بسوزد. ای حیات شدید ! ریشه های تو…
همیشه
همیشه عصر چند عدد سار دور شدند از مدار حافظه کاج. نیکی جسمانی درخت بجا ماند. عطف اشراق روی شانه من ریخت. حرف بزن، ای…
مسافر
مسافر دم غروب ، میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید. و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر به سمت…
غمی غمناک
غمی غمناک شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم ، تنها،…
سفر
سفر پس از لحظه های دراز بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید و نسیم سبزی تار و پود خفته مرا لرزاند. و هنوز من…
دنگ
دنگ دنگ…، دنگ …. ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است می…
جان گرفته
جان گرفته از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب: مرده ای را جان به رگ ها ریخت، پا شد از جا در میان…
پاراه
پاراه نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه. گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو. این پیچک…
ای همه سیماها
ای همه سیماها در سرای ما زمزمه ای ، در کوچه ما آوازی نیست. شب، گلدان پنجره ما را ربوده است. پرده ما ، در…
همراه
همراه تنها در بی چراغی شب ها می رفتم. دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود. همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود….
موج نوازشی، ای گرداب
موج نوازشی، ای گرداب کوهساران مرا پر کن، ای طنین فراموشی! نفرین به زیبایی- آب تاریک خروشان – که هست مرا فرو پیچد و برد!…
غربت
غربت ماه بالای سر آبادی است ، اهل آبادی در خواب. روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم. باغ همسایه چراغش روشن، من…
سرگذشت
سرگذشت می خروشد دریا. هیچکس نیست به ساحل دریا. لکه ای نیست به دریا تاریک که شود قایق اگر آید نزدیک. مانده بر ساحل قایقی…
دود میخیزد
دود میخیزد دود می خیزد ز خلوتگاه من. کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن. کی به پایان می…
تنهای منظره
تنهای منظره کاج های زیادی بلند. زاغ های زیادی سیاه. آسمان به اندازه آبی. سنگچین ها ، تماشا، تجرد. کوچه باغ فرا رفته تا هیچ….
پشت دریاها
پشت دریاها قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق…
ای نزدیک
ای نزدیک در نهفته ترین باغ ها ، دستم میوه چید. و اینک ، شاخه نزدیک ! از سر انگشتم پروا مکن. بی تابی انگشتانم…
و
و آری ، ما غنچه یک خوابیم. – غنچه خواب ؟ آیا می شکفیم ؟ – یک روزی ، بی جنبش برگ. – اینجا؟ –…
ندای آغاز
ندای آغاز کفشهایم کو، چه کسی بود صدا زد: سهراب؟ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ. مادرم در خواب است. و منوچهر و…
فانوس خیس
فانوس خیس روی علف ها چکیده ام. من شبنم خواب آلود یک ستاره ام که روی علف های تاریک چکیده ام. جایم اینجا نبود. نجوای…
سرود زهر
سرود زهر می مکم پستان شب را وز پی رنگی به افسون تن نیالوده چشم پر خاکسترش را با نگاه خویش می کاوم. از پی…
دلسرد
دلسرد قصه ام دیگر زنگار گرفت: با نفس های شبم پیوندی است. پرتویی لغزد اگر بر لب او، گویدم دل : هوس لبخندی است. خیره…
تنها باد
تنها باد سایه شدم، و صدا کردم: کو مرز پریدنها، دیدنها؟ کو اوج نه من، دره او؟ و ندا آمد: لب بسته بپو. مرغی رفت،…
پاداش
پاداش گیاه تلخ افسونی ! شوکران بنفش خورشید را در جام سپید بیابان ها لحظه لحظه نوشیدم و در آیینه نفس کشنده سراب تصویر ترا…
ای شور، ای قدیم
ای شور، ای قدیم صبح شوری ابعاد عید ذایقه را سایه کرد . عکس من افتاد در مساحت تقویم: در خم آن کودکانه های مورب،…
هم سطر، هم سپید
هم سطر، هم سپید صبح است. گنجشک محض می خواند. پاییز، روی وحدت دیوار اوراق می شود. رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را از خواب…
مرگ رنگ
مرگ رنگ رنگی کنار شب بی حرف مرده است. مرغی سیاه آمده از راههای دور می خواند از بلندی بام شب شکست. سرمست فتح آمده…
گردش سایهها
گردش سایهها انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد. زمین باران را صدا می زند. گردش ماهی آب را می شیارد. باد می گذرد….
سراب
سراب آفتاب است و، بیابان چه فراخ! نیست در آن نه گیاه و نه درخت. غیر آوای غرابان، دیگر بسته هر بانگی از این وادی…
دیوار
دیوار زخم شب می شد کبود. در بیابانی که من بودم نه پر مرغی هوای صاف را می سود نه صدای پای من همچون دگر…
چشمان یک عبور
چشمان یک عبور آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا. عکس گنجشک افتاد در آب رفاقت. فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد…
بیراههای در آفتاب
بیراههای در آفتاب ای کرانه ما ! خنده گلی در خواب ، دست پارو زن ما را بسته است. در پی صبحی بی خورشیدیم، با…
آوای گیاه
آوای گیاه از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ریختم. بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم. مغاک…
هایی
هایی سرچشمه رویش هایی، دریایی، پایان تماشایی. تو تراویدی: باغ جهان تر شد، دیگر شد. صبحی سر زد، مرغی پر زد، یک شاخه شکست :…