Sohrab Sepehri – سهراب سپهری
صدای دیدار
صدای دیدار با سبد رفتم به میدان، صبحگاهی بود. میوهها آواز میخواندند. میوهها در آفتاب آواز میخواندند. در طبقها، زندگی روی کمال پوستها خواب سطوح…
سایبان آرامش ما، ماییم
سایبان آرامش ما، ماییم در هوای دو گانگی ، تازگی چهره ها پژمرد. بیایید از سایه – روشن برویم. بر لب شبنم بایستیم، در برگ…
دروگران پگاه
دروگران پگاه پنجره را به پهنای جهان می گشایم: جاده تهی است. درخت گرانبار شب است. ساقه نمی لرزد، آب از رفتن خسته است :…
تارا
تارا از تارم فرود آمدم ، کنار برکه رسیدم. ستاره ای در خواب طلایی ماهیان افتاد.رشته عطری گسست. آب از سایه افسوسی پر شد. موجی…
بی پاسخ
بی پاسخ در تاریکی بی آغاز و پایان دری در روشنی انتظارم رویید. خودم را در پس در تنها نهادم و به درون رفتم: اتاقی…
از سبز به سبز
از سبز به سبز من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم که بیاید علف خستگیام را بچرد. من در این تاریکی امتداد تر…
وید
وید نی ها ، همهمه شان می آید. مرغان ، زمزمه شان می آید. در باز و نگه کم و پیامی رفته به بی سویی…
نه به سنگ
نه به سنگ در جوی زمان ، در خواب تماشای تو می رویم. سیمای روان ، با شبنم افشان تو می شویم. پرهایم ؟ پرپر…
محراب
محراب تهی بود و نسیمی. سیاهی بود و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای. لب بود و نیایشی. من بود و تویی: نماز و…
صدای پای آب، نثار شبهای خاموش مادرم
صدای پای آب، نثار شبهای خاموش مادرم اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم ، بهتر…
ساده رنگ
ساده رنگ آسمان، آبیتر، آب آبیتر. من در ایوانم، رعنا سر حوض. رخت میشوید رعنا. برگها میریزد. مادرم صبحی میگفت: موسم دلگیری است. من به…
در گلستانه
در گلستانه دشتهایی چه فراخ! کوههایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی میآمد! من در این آبادی، پی چیزی میگشتم: پی خوابی شاید، پی…
تا نبض خیس صبح
تا نبض خیس صبح آه، در ایثار سطح ها چه شکوهی است ! ای سرطان شریف عزلت! سطح من ارزانی تو باد! یک نفر آمد…
بودهی
بودهی آنی بود ، در ها وا شده بود . برگی نه ، شاخی نه ، باغ فنا پیدا شده بود. مرغان مکان خاموش ،…
آفتابی
آفتابی صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟ لباس لحظه ها پاک است. میان آفتاب هشتم دی ماه طنین برف…
وقت لطیف شن
وقت لطیف شن باران اضلاع فراغت را می شست. من با شن های مرطوب عزیمت بازی می کردم و خواب سفرهای منقش می دیدم. من…
نشانی
نشانی خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و…
متن قدیم شب
متن قدیم شب ای میان سخن های سبز نجومی ! برگ انجیر ظلمت عفت سبز را می رساند سینه آب در حسرت عکس یک باغ…
شیطان هم
شیطان هم از خانه بدر ، از کوچه برون، تنهایی ما سوی خدا می رفت. در جاده ، درختان سبز، گل ها وا، شیطان نگران:…
روشنی، من، گل، آب
روشنی، من، گل، آب ابری نیست . بادی نیست. می نشینم لب حوض: گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب. پاکی…
خوابی در هیاهو
خوابی در هیاهو آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را. ترسان از سایه خویش ، به نی زار آمده ام. تهی…
تا
تا بالارو ، بالارو. بند نگه بشکن، و هم سیه بشکن. – آمده ام ، آمده ام، بوی دگر می شنوم، باد دگر می گذرد….
به زمین
به زمین افتاد . و چه پژواکی که شنید اهریمن. و چه لرزی که دوید از بن غم تا به بهشت. من در خویش ،…
از روی پلک شب
از روی پلک شب شب سرشاری بود. رود از پای صنوبرها، تا فراترها رفت. دره مهتاب اندود، و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود….
وهم
وهم جهان ، آلوده خواب است. فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش ، هر بانگ چنان که من به روی خویش در…
نیایش
نیایش نور را پیمودیم ، دشت طلا را در نوشتیم. افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم. کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما…
لولوی شیشه ها
لولوی شیشه ها در این اتاق تهی پیکر انسان مه آلود ! نگاهت به حلقه کدام در آویخته ؟ درها بسته و کلیدشان در تاریکی…
شورم را
شورم را من سازم : بندی آواز . برگیرم ، بنوازم. برتارم زخمه لا می زن ، راه فنا می زن من دودم: می پیچم،…
روشن شب
روشن شب روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحی از ویرانه های دور. گر به گوش آید صدایی خشک: استخوان مرده می لغزد…
در قیر شب
در قیر شب دیرگاهی است که در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا میخواند لیک پاهایم در قیر شب…
تا انتها حضور
تا انتها حضور امشب در یک خواب عجیب رو به سمت کلمات باز خواهد شد. باد چیزی خواهد گفت. سیب خواهد افتاد، روی اوصاف زمین…
برخورد
برخورد نوری به زمین فرود آمد: دو جاپا بر شنهای بیابان دیدم. از کجا آمده بود؟ به کجا می رفت؟ تنها دو جاپا دیده می…
آب
آب آب را گل نکنیم: در فرودست انگار، کفتری میخورد آب. یا که در بیشه دور، سیرهٔی پر میشوید. یا در آبادی، کوزهٔی پر میگردد….