زن در زندان طلا

زن در زندان طلا مرا زین چهرهٔ خندان مبینید که دل در سینه ام دریای خون است به کس این چشم پر نازم نگوید که…

ادامه مطلب

درس تاریخ

درس تاریخ دخترم تاریخ را تکرارکن قصه ساسانیان را بازگفت تا بخاطر بسپرد آن قصه را چون به پایان آمد , از آغازگفت بر زبانش…

ادامه مطلب

خاکستر خیال

خاکستر خیال دیشب که خفته بودی، در بستر خیالم می سوخت از تمنّا، پا تا ز سر خیالم من جام ها کشیده، از بادهٔ وصالت…

ادامه مطلب

تسکین

تسکین نیمه شب در بستر خاموش سرد ناله کرد از رنج بی همبستری سر ، میان هر دو دست خود فشرد از غم تنهایی و…

ادامه مطلب

برگ ریزان

برگ ریزان برگریزان دلم را نوبهاری آرزوست شاخهٔ خشک تنم را برگ و باری آرزوست پایمال یک تنم عمری چو فرش خوابگاه چون چمن هر…

ادامه مطلب

ای عشق دیر آمدی

ای عشق دیر آمدی هنگام ناشناس دلی، دارم بگو ، بگو چه کنم ؟ پرهیز عاشقی نکند، پروای آبرو چه کنم ؟ این ساز پر…

ادامه مطلب

ارهاب

ارهاب گوشهٔ چشمم ستاره یی ست، دیده ای آن را ؟ندیده ام حبهٔ انگور از آسمان ، دست فرا برده ، چیده ام حبهٔ انگور…

ادامه مطلب

هوو

هوو شب نخفت و تا سحر بیدار ماند نفرتی ذرّات جانش را جوید کینه یی، چون سیلی از سُرب مذاب در عروق دردمند او دوید…

ادامه مطلب

نشان پا

نشان پا به دشت خاطر سردم نشان پایی چند خبر دهد که دلی بود و دلربایی چند کتاب ِ هستی ی ِ ما را مخوان…

ادامه مطلب

مشعل

مشعل مگو که شهر پر از قصهٔ نهانی ی ِ ماست به لوح دهر همین قصه ها نشانی ی ِ ماست ز چشم خلق چه…

ادامه مطلب

گل زهر

گل زهر سالها پیش، خاطر رنجور شادمان بود و نوبهاری داشت دل من باغ دلفریبی بود سبزه یی داشت، لاله زاری داشت آفتاب محبت گرمی…

ادامه مطلب

فریاد

فریاد گفتند: « شام تیرهٔ محنت سحر شود، خورشید بخت ما ز افق جلوه گر شود.» گفتند: « پنجه های لطیف نسیم صبح در حجله…

ادامه مطلب

صدای کیست

صدای کیست اگر به باغ نباشی درختِ سختِ تناور، چو برگ در تفِ توفان، دهن‌کجی کن و بگذر گَرَت به خنجرِ دشمن، نشد مقابله ممکن…

ادامه مطلب

سنگ صبور

سنگ صبور امشب به لوح خاطر مغشوشم یادی از آن گذشتهٔ دور آید از قصه های دایه به یاد من افسانه یی ز سنگ صبور…

ادامه مطلب

رهگذر نیمه ساز

رهگذر نیمه ساز جسمی ز داغ عشق بتان، پر شور مراست روحی چو باد سرد خزان، در به در مراست تا او چو جام با…

ادامه مطلب

درخت تشنه

درخت تشنه ز من مپرس کیم یا کجا دیار من است ز شهر عشقم و دیوانگی شعار من است منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ…

ادامه مطلب

حسود

حسود خیال روی تو در خاطرم در آویزد چو کودکی که به دامان مادر آویزد ز انتخاب فرومانده ام، که عشق و عفاف دو کفّه…

ادامه مطلب

تاریکی شب

تاریکی شب من به رغم دل بی مهر تو دلدار گرفتم گشتم و گشتم و بهتر ز تو را یار گرفتم خنده یی کردم و…

ادامه مطلب

برای روشنک داریوش

برای روشنک داریوش زن، سختکوشی و زیبایی، با تخته پاره و تنهایی بازو گشوده و میراند، بر موجها به شکیبایی. در بیکرانی آبی ها، پیچیده…

ادامه مطلب

ای زن

ای زن ای زن ، چه دلفریب و چه زیبایی گویی گل شکفتهٔ دنیایی گل گفتمت ، ز گفته خجل ماندم گل را کجاست چون…

ادامه مطلب

اذان

اذان در پس آن قله های نیلفام شد نهان خورشید با آن دلکشی شام بهت آلود می آید فرود همره حزن و سکوت و خامشی…

ادامه مطلب

یادگار

یادگار اگر چه باز نبینم به خود کنارِ ترا عزیز می شمرم عشق یادگار ترا در این خزان جدایی به بوی خاطره ها شکفته می…

ادامه مطلب

نسیم

نسیم باز هم بیمار می بینم تو را ای دل سرکش که درمانت مباد! برق چشمی آتشی افروخت باز کاین چنین آتش به جانت اوفتاد…

ادامه مطلب

من با توام

من با توام من با تو ام ای رفیق ! با تو همراه تو پیش می نهم گام در شادی تو شریک هستم بر جام…

ادامه مطلب

گل انتظار

گل انتظار ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟ که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را چه کنم جز این که گویم…

ادامه مطلب

فریاد می پرست

فریاد می پرست پزشک داند و من نیز دانم این مستی ز بیخ می کند آخر نهال هستی را، پزشک داند و من هم، ولی…

ادامه مطلب

شور نگاه

شور نگاه عاشق نه چنان باید،کز غم سپر اندازد در پای تو آن شاید، کز شوق سر اندازد من مرغک مسکین را،هرگز سر وصلت نیست…

ادامه مطلب

سکوت سیاه

سکوت سیاه ابرو به هم کشیدم و گفتم چون من در این دیار بسی هست رو کن به دیگری که دلم را دیگر نه گرمی…

ادامه مطلب

رقاصه

رقاصه در دل میخانه سخت ولوله افتاد دختر رقاص تا به رقص در آمد گیسوی زرین فشاند و دامن پر چین از دل مستان ز…

ادامه مطلب

در طول راه

در طول راه پیر ماه و سال هستم ، پیر یار بی وفا ، نه عمر می رود به تلخی ، پیر می شوم ،‌…

ادامه مطلب

حریر ابر

حریر ابر دیدم همان فسونگر مژگان سیاه بود بازش هزار راز نهان در نگاه بود عشق قدیم و خاطرهٔ نیمه جان او در دیده اش…

ادامه مطلب

ترانه ها

ترانه ها شب مهتاب و ابر پاره پاره به وصل از سوی یار آمد اشاره حذر از چشم بد، در گردنم کن نظر قربانی از…

ادامه مطلب

بزغاله و میمون

بزغاله و میمون شنیدم باز هم گوهر فشاندی که روشنفکر را بزغاله خواندی ولی ایشان ز خویشانت نبودند در این خط جمله را بیجا نشاندی…

ادامه مطلب

ای خوش آن روز

ای خوش آن روز ای خوش آن روز که با یار سر و کارم بود بی سخن با نگهش فرصت گفتارم بود آن که من…

ادامه مطلب

آرزو

آرزو آه ، ای تیر ای تیر دلدوز باز در زخم جانی نشستی آه ، ای خار ای خار جانسوز باز در دیدگانم شکستی ای…

ادامه مطلب

هنوز

هنوز رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز می برم جسمی و جان در گرو اوست هنوز هر چه او خواست، همان خواست دلم…

ادامه مطلب

نگاه بی گناه

نگاه بی گناه تا از نگاه غیر بپوشم نگاه تو مژگان شوم به حلقهٔ چشم سیاه تو خواهم چو جامِ باده بگردم به بزم نوش…

ادامه مطلب

مرگ ناخدا

مرگ ناخدا شنیدم که کشتی به دریای ژرف چو آزرده از خشم توفان شود، چو بر چهر دریای نیلوفری شکن ها و چین ها نمایان…

ادامه مطلب

گل رویا

گل رویا آن که رسوا خواست ما را، پیش کس رسوا مباد! وان که تنها خواست ما را، یک نفس تنها مباد! آن که شمع…

ادامه مطلب

فرمان پذیر آتش باش

فرمان پذیر آتش باش هی قرص ،‌ هی دوا ، ول کن، این زندگی ست؟ آری ؟نه بهبود جسم ویران را ، هیچ انتظاری داری…

ادامه مطلب

شهاب طلایی

شهاب طلایی همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت ما را چو گل دمی به سوی خود کشید و رفت بر دفتر خیال…

ادامه مطلب

سفرهٔ رنگین

سفرهٔ رنگین رخ نغز و دل گرم و لب شیرین داری گر کسی حُسن، یکی داشت، تو چندین داری چنگ در پردهٔ عشاق زن، ای…

ادامه مطلب

دیوانگی

دیوانگی یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین…

ادامه مطلب

در رثای منتظری

در رثای منتظری مردی که دامان شریفش، پاکیزه تر از آسمان بود درقطرهٔ اشکش محبت، تابیده چون رنگین کمان بود با همت وارستگی ها، در…

ادامه مطلب

چوب دار

چوب دار خدایا چوبهٔ دار است جسمم چه پیکر ها به بالایم درآویخت چه آتش ها به خاموشی گرایید چه گرمی ها که با سردی…

ادامه مطلب

پیمان شکن

پیمان شکن هر عهد که با چشم دل انگیز تو بستم امشب همه را چون سر زلف تو شکستم فریاد زنان ،‌ ناله کنان، عربده…

ادامه مطلب

برف گزان

برف گزان آن دیده که با مهر به سویم نگران بود دیدم که نهانی نظرش با دگران بود آن اختر تابنده – که پنداشتمش عشق-…

ادامه مطلب

ای آشنا

ای آشنا ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی؟ با مهرپیشگان ز چه رو کینه جو شدی؟ ما همچو غنچه یک دل و…

ادامه مطلب

آتش نهفته

آتش نهفته ساغر به کف گرفته و خندانی این خون توست! وای… چه می نوشی؟ رگ را گسسته ای که «شراب است این» بهر فنای…

ادامه مطلب

هرگز نخواب کورش

هرگز نخواب کورش دارا جهان ندارد، سارا زبان ندار بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید،البرز لب فرو بست حتا دل…

ادامه مطلب