Loiq Sher Ali – لایق شیر علی – Лоиқ Шералӣ

ای درخت بی زبان ای درخت بی زبان خود تبر را دسته بدهی تا ببرد ریشه ات می بُرندت می بَرندت این چه سودا؟ این…

ملك، سنگستان و ما بي‌سنگريم سر به سر سردار و ما بي‌سروريم پنبه در گوشيم ما و رهبران چون كه ما خلقان پنبه‌پروريم* فخر ما…

با روحِ بی شکستِ خود در دشتِ رزم و کین کاووس را ز چنگِ اسارت رهانده ام او خود کسی نبود که باشد سزای تخت…

در این زمانه، به هر بهانه نه تو بمانی، نه من بمانم نصیب دل را ز دار دنیا نه تو ستانی، نه من ستانم چو…

جان به قربان تو، ‌ای میهن خونین‏‏کفنم بود بیت و شرفم، گشته‏ی بیت‌الحزنم. دشمن از چهار طرف اجنبی و خانگی‏اند تن تنها، به چه نیرو…

خندان اگر نمی کنی، گریان مکن مرا آباد اگر نمی کنی، ویران مکن مرا خوشبخت اگر نمی کنی، از بخت دم مزن شادان اگر نمی…

ای خراسان تو بگو ساعت ایران‏ویچ کو؟ من از این فاجعه چون شکوه به یزدان نکنم کو دگر شعشعه‏ی دانش و فرهنگ بزرگ کو دگر…

اي هموطن با همدگر چون و چرا،چرا؟ كرديم بزمخانه را ماتم سرا،چرا؟ داريم يك ترانه ي شيواي سرنوشت، در يك ترانه ما و تو ناهمسُرا…

در میان کوهساران با نوای آبشاران با صفای چشمه ساران با سرود باد و باران با درود نو بهاران… جان عطا کردی مرا جان عطا…