گزیده غزلیات احمد پروین

مصرع فردا لحظه ها می گذرد روزنه ای پیدا نیست شعر امروز مرا مصرعی از فردا نیست بی کسی زندگی سرد مرا می سوزد هیچ…

کیمیای دل من در غمت مجال تمنا نداشتم در سینه ام برای دلم جا نداشتم عشق تو فرصتی است که دل کیمیا شود در فرصتی…

عشوه انعکاس نور در چشم تو زیبا می شود قطره در دریا بیفتد زود دریا می شود عشوه با اندام زیبای تو در دل می…

شب یلدا عشق با دیوانگی خو کرده بود بینوایی سوی من رو کرده بود عشق با بیچارگی هم خانه بود بی دلی هم رو بدین…

رقص غنچه در آسیای بادی من رقص باد کو ؟ بر کاغذ چروک دل من مداد کو ؟ شومینه های تیره بی آتش مرا رقاص…

حیرت نامنتها هزار دردم و درد آشنا ندارم من بیا که طاقت بار جفا ندارم من شهاب گم شده ام من در آسمان وجود رهی…

بلور اشک از ارتفاع نیازم سقوط می کنم آخر چه انتقام عجیبی گرفتم از تنم آخر به دشنه ای که تو دادی به دستم از…

افیون خواب تب کرده ام به حوله نمی از شراب بزن و مهر می به جبین من خراب بزن با قرص ماه کامل تو خوب…

وحی مستند دلم هوای خرابات می کند گاهی خدا کند که تو باشی و بشکند گاهی از انعکاس غرور تو این چنین شده ام که…

نامه های یادگاری نامه های یادگاری بوسه های پر حرارت یاد ایام جوانی پیری آمد با حقارت مست بودم از تمنا تک سوار شهر رویا…

کیش مهربانان گفتم بیا که مستم گفتی بگو بگو نیست بی آبرو شدم من ، این آب ، آب جو نیست گفتم به گریه اما…

عهد اولین عمر مرا ستانده ای خون ز دلم چکانده ای باز بگو برای من اشک چرا فشانده ای می زنی ام که خود برو…

سفینۀ خیالی سکوت پنجره ها قهر پرده ها سخت است بدون یار نشستن در این سرا سخت است سلام اگرچه نکردی بپرس از دل من…

رخسار مسیحا آیینه نمی گوید شرح گل زیبایت من دیدم و می دانم رخسار مسیحایت می گریم و می سوزم شاید که از این آتش…

چشم خراب کاش امشب ثواب می کردی حاجتم مستجاب می کردی خواهشم را جواب می دادی چهره ات بی حجاب می کردی کاش حرفم قبول…

پادشاه جم من در این عالم نبودم عشق در جانم نشست هر چه بودم کم نبودم عشق در جانم نشست آدمی از ترس مردم عشق…

ادعای یار هر کس که دید روی تو تشبیه ماه کرد اما نه ماه مثل تو باد اشتباه کرد عاشق اگر بدون وضو برد نام…

وصف هجران گیسو بیفشان تا سر ببازم دریای نازی غرق نیازم از این معما با کس نگفتم خاک مزارم صندوق رازم بودی که بودم ،…

معمای دل من اسیرم ، عاشقم عاشق تر از افسانه ها با خیال روی تو من ماندم و ویرانه ها سر خوش استم من اگر…

کمال وفا به پاس عشق قدیمی مرا رها مگذار تو می روی به سلامت ولی مرا مگذار اگرچه بار اضافی ترا برنجاند کنار جاده دلم…

عصارۀ قرآن بیا شراب بنوشیم و اشتباه کنیم و روی مدعیان خدا سیاه کنیم اگر که سجده به خوبان گناه می باشد بیا فقط و…

سودای بوسه من عاشقت هستم چرا اینقدر حاشا میکنی هرگز نه چون من عاشقی در شهر پیدا می کنی با کس نگو اسرار دل ما…

در انزوای غزل سرم بریده به دستم بزن بزن که برقصم حدیث عشق خدایان بگو به من که برقصم شبیه رقص سپندی که در قدوم…

حال دعا کاش گنجشک مرا می فهمید و دلم حال دعا می فهمید کاش احساس دو قسمت می شد و دل خون شده قیمت می…

بید مجنون روی بام خانه ام مهتاب می بارد بیا آسمان امشب بساط عاشقی دارد بیا بید سحر آمیز مجنون حیاط خانه ام روی پشت…

ابهام آینده یا تردید، آینده یا ابهام دیروز بی پایان ، آغاز بی انجام من فتح فردا را بیهوده مشتاقم فردای پر آتش من خام…

نیزۀ فریاد ای خدا رونق عشق از دل ناشادم رفت من که تاوان دلم را به بتان دادم رفت بر لبم زمزمه ای مبهم اگر…

مرد درویش مرد درویش منم گمشده در خویش منم خویش گم کرده ترین آدم درویش منم کمترین درد من اینست که از خود دورم مردی…

کوله بار دعا جاده بی انتهاست خواهم رفت مقصدم نا کجاست خواهم رفت مثل فرهاد در بیابانها قصه ها مال ماست خواهم رفت کوره راهی…

عطر دامن فقط سکوت می کنم اگر مرا صدا کنی مگر دوباره ای صنم ندای احمدا کنی قیام میکند دلم برای بوسه های تو اگر…

شب دعا نگاه تو با چشم من آشناست حریم نگاه تو باغ خداست سفر در فراسوی چشمان تو به معنای رفتن به بی انتهاست کویر…

دل سنگ مست است دل سنگم از مست حذر باید اندام بلورت را زین سنگ خطر باید من آتش ویرانگر اندام تو گل پرور گل…

جلبک جلبک از تشنگی سنگ به هم می ریزد شعر یک آدم دلتنگ به هم می ریزد رفتی ای ماه ولی کاش که می دانستی…

پریشان زلف تو از دل بیچاره پریشان تر نیست صبر نوح از من آزرده فراوان تر نیست نیمه جانیست مرا خسته اگر می خواهی هیچ…

نهال سحرآمیز یک تصادف خونین بین عشق و اندیشه کشته می شود مجنون بیستون شکن تیشه یک نهال سحرآمیز آمد از خدا شاید شاخ و…

مرگ یار از انجماد مطلق احساس خسته ام از مرگ ناگهانی یک یاس خسته ام تاکی به قیمت دل من می توان کشید بر گردن…

کالسکۀ تدبیر من به مهمانی نرگس می روم جانم بیا آنچنان باشی که می دانی و می دانم بیا با لباس اهل نامردی اگر هستی…

غزل آفتاب گوهر نازنین ناب منی گل زیبای باغ خواب منی تو ز دیوان بی کرانۀ صبح غزل سرخ آفتاب منی تویی آن گنج بی…

شب رویایی آبادی دلت به خرابی عوض نکن یک جرعه آب را به سرابی عوض نکن یک نیم جو اگر احساس با تو هست با…

دست نوازش توی ناپیدای غم من را تو پیدا می کنی خلوت آیینه وارم را تماشا می کنی گفته بودی بر سرم دست نوازش می…

چرا نمی گذرد چرا نمی گذرد نازنین زمان بی تو شکسته چرخ فلک هم در آسمان بی تو ؟ نه دیگر از دل خود انتظار…

برق حسرت یادش آرام دل دیوانه برد دلبرانه آمد و جانانه برد خواب دیدم که با زنجیر عشق دوشم از محراب تا میخانه برد پای…

هیچ آباد غریب غربت خویشم ز حسرت خیز تنهایی که از تنها بپرهیزم به حکم پیر شیدایی فریب خویش را خوردم که در خود اینچنین…

ماورای شنیدن صدای قلب من از تاب گوش بیرون رفت و پیر نبض دلم گریه پوش بیرون رفت صدای ناله من بس که در گلو…

قلب عتیقه یک عشق کهنه دارم قلبی عتیقه آری سرمایه ای که هرگز ارزش نمی گذاری سمسار کوچه ها را پیشم چه می فرستی قیمت…

عزای شقایق غزل های وحشی به یادت سرودم غم واژه دارد مداد کبودم به وزن شقایق عزایی گرفتم و با بغض وحشی به باغ وجودم…

سرو منم سروی که می مانم در این باغ زمستانی ندارم از خزان وحشت نه منت از بهارانی پناه بلبلان وقتی که گل می راندش…

خواب زیبا رو به رویای قشنگت بارها خوابیده بودم حرف شیرین خواب زیبا گفته بودی دیده بودم با سرانگشت نوازش از گیاه بوسه هایت میوه…

جادۀ خیال امشب از سوز آه بیدارم به خدا تا پگاه بیدارم سر نهادم به جاده های خیال چشم در چشم راه بیدارم روی یک…

بال رویا آنچه با من بود هر شب آه بود زندگی بی روی او جان کاه بود بال رویا قحطی پرواز داشت ارتفاع آسمان کوتاه…