حکایت قطب الاولیاء سلطان بایزید قدس سره

حکایت قطب الاولیاء سلطان بایزید قدس سره سائلی بنشست پیش بایزید گفت از لطف خدای برمزید در ره حق دائماً مردانه‌ای در میان عارفان فرزانه‌ای…

ادامه مطلب

فی الموت چهارم

فی الموت چهارم تا کی به نظارهٔ جهان خواهی زیست فارغ ز طلسم جسم و جان خواهی زیست یک ذره به مرگ خویشتن برگت نیست…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و سوم

و له ایضاً بیست و سوم چون رفت ز جسم جوهر روشن ما از خار دریغ پر شود گلشن ما بر ما بروند و هیچکس…

ادامه مطلب

و له ایضاً

و له ایضاً در وصف تو عقل طبع دیوانه گرفت جان تن ز دو با عجز بهم خانه گرفت چون شمع تجلی تو آمد به…

ادامه مطلب

حکایت درویش مسافر

حکایت درویش مسافر بود درویشی مسافر ای غلام سال و مه اندر سفر بودی مدام بارها در راه مکه رفته بود بس ریاضتهای مشکل کرده…

ادامه مطلب

فی الموت اول

فی الموت اول چون روی تو در هلاک خواهد آمد قسم تو دو کز مغاک خواهد آمد بر روی زمین چه می‌کنی چندین جای چون…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و هشتم

و له ایضاً بیست و هشتم ای اهل قبور خاک گشتید و غبار هر ذره زهر ذره گرفتید کنار این خود چه سرابست که تاروز…

ادامه مطلب

و منه فی المناجات

و منه فی المناجات من ترا بینم ترا دانم ترا خود ترا کی غیر بینم جان مرا چون جز از تو نیست اندر دو جهان…

ادامه مطلب

المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار

المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار بود منصور ای عجب شوریده حال در ره تحقیق او را صد…

ادامه مطلب

فی الموت سوم

فی الموت سوم زان پیش که در عین هلاکت فکنند بفکن همه پاک بو که پاکت فکنند زیرا که ز روزگار روزی چندی بر تو…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و ششم

و له ایضاً بیست و ششم بر بستر خاک خفتگان می‌بینم در زیر زمین نهفتگان می‌بینم چندانکه به صحرای عدم می‌نگرم ناآمده‌گان و رفتگان می‌بینم

ادامه مطلب

وله ایضاً پنج

وله ایضاً پنج کاری که ورای کفر و دین می‌دانم آن دوستی تست یقین می‌دانم در حلق من آن سلسله کانداخته‌اند هرگز نشود گسسته این…

ادامه مطلب

المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او

المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او پادشاهی پاکباز و سر فراز در حقیقت بد ورا سوز و گداز…

ادامه مطلب

فی الموت دوم

فی الموت دوم از آتش دل چو دود برخواهی خواست وز راه زیان و سود برخواهی خواست وین کلبه که ایمن اندر او بنشینی ایمن…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و هفتم

و له ایضاً بیست و هفتم هر سبزه و گل که از زمین بیرون رست از خاک یکی سبز خطی گلگون رست هر نرگس و…

ادامه مطلب

وصلت نامه از مقالات شیخ بهلول در رموز توحید

وصلت نامه از مقالات شیخ بهلول در رموز توحید انبیا را داد سر ذوق عشق اولا را داد درد ذوق عشق انبیا را داد سر…

ادامه مطلب

حکایت ملاقات کردن حضرت عیسی با یحیی علیه السلام

حکایت ملاقات کردن حضرت عیسی با یحیی علیه السلام در خبر دیدم که یحیی دائماً بود درخوف خدا او قائماً روز و شب در گریه…

ادامه مطلب

غزل در بیان مقام انس با حق تعالی

غزل در بیان مقام انس با حق تعالی انس چون بادوست باشد باد و آتش هم توئی انس چون با دوست باشد آدم عالم توئی…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و یکم

و له ایضاً بیست و یکم تا چند زمرگ غمناک شوی آن به که ز اندیشهٔ خود پاک شوی یک قطرهٔ آب بودهٔ اول کار…

ادامه مطلب

وله ایضاً چهارم

وله ایضاً چهارم ای آنکه ز کفر دین تو بیرون آری وز کوه و کمر نگین تو بیرون آری از گل گل نازنین تو بیرون…

ادامه مطلب

در بیان منزل جمال وجلال حضرت احدیت عز اسمه

در بیان منزل جمال وجلال حضرت احدیت عز اسمه بعد از آن بینی جمالی با جلال اندر این منزل بود عین وصال قطره اندر عین…

ادامه مطلب

فی الوحدة و الکثرت

فی الوحدة و الکثرت جهد کن کثرت نه بینی ای پسر تا نگردی همچو احول کژ نظر جهد کن کثرت نبینی ای سوار تا نباشی…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیست و دوم

و له ایضاً بیست و دوم ماتمزدگان عالم خاک هنوز می خاک شوند در غم خاک هنوز چندانکه تهی می‌شود از پشت زمین پرمی نشود…

ادامه مطلب

و له ایضاً یازدهم

و له ایضاً یازدهم بگشای نظر خلق پراکند نگر سرگردانی مرده و زنده نگر از شربت ناگوار دنیا به منال در شریت گور ناگوارنده نگر

ادامه مطلب

در ترغیب سالک در سلوک

در ترغیب سالک در سلوک جهد کن ای دوست تا واصل شوی یک ره و یک قبله و یک دل شوی والذین جاهدوا فرمود حق…

ادامه مطلب

مطلب در بیان عقل و عشق

مطلب در بیان عقل و عشق عقل اندر کارسازی جهان عشق اندر بی‌نیازی جهان عقل دائم طالب صورت بود عشق آتش در همه صورت زند…

ادامه مطلب

و له ایضاً بیستم

و له ایضاً بیستم خلقی که در این جهان پدیدار شدند در خاک به عاقبت گرفتار شدند چندین غم خود مخور که همچون من و…

ادامه مطلب

وله ایضاً سوم

وله ایضاً سوم ای خلق دو کون ذکر گویندهٔ تو وی جملهٔ کاینات پویندهٔ تو هر چند به کوشش نتوان در تو رسید تو با…

ادامه مطلب

حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی

حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی ای برادر حکمت حق گوش دار تا شوی از…

ادامه مطلب

مطلب در اسرار توحید و رموز عشق

مطلب در اسرار توحید و رموز عشق ای برادر غیر حق خود نیست کس اهل معنی را همین یک حرف بس گر تو غیر حق…

ادامه مطلب

و له ایضاً دوازدهم

و له ایضاً دوازدهم چون آفت بی‌قیاس داری در پی چندانکه روی هراس داری در پی ای خوشهٔ سر سبز سر مفراز چون می‌دانی که…

ادامه مطلب

وله ایضاً دوم

وله ایضاً دوم هر دل که ز لطف تو نشان یابد باز سررشته خود در دو جهان یابد باز در راه تو هر که نیم…

ادامه مطلب

الحکایت المفاتیح القلوب

الحکایت المفاتیح القلوب یک صحابه بود در عهد رسول درد و سوزی داشت آن صاحب قبول دائماً با درد بود آن مرد کار درد دین…

ادامه مطلب

در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را

در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را بار دیگر عالمان جمع آمدند جمله اندر قصه آن شمع آمدند…

ادامه مطلب

مطلب در تنبیه و ترغیب سالک

مطلب در تنبیه و ترغیب سالک ای دل آخر یک دمی بیدار شو یک زمان جویای وصل یار شو ای دل آخر یک دمی بگذر…

ادامه مطلب

و له ایضاً پانزدهم

و له ایضاً پانزدهم گیرم که جهان بکام دیدی و شدی زلف همه دلبران کشیدی و شدی چیزی که ترا هوا بدان می‌دارد انگار بدان…

ادامه مطلب

وله ایضاً ششم

وله ایضاً ششم از سر تو هر که با نشان خواهد بود مشغول حضور جاودان خواهد بود گر بی تو دمی بر آید از دل…

ادامه مطلب

الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست

الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست بیامد پیش حیدر مرد دانا که تو سر باز گو اسرار…

ادامه مطلب

در مناجات شیخ بهلول و ختم کتاب

در مناجات شیخ بهلول و ختم کتاب پادشاها ره نما این بنده را این فقیر بی‌کس افکنده را ای خدای انبیا و اولیاء رحمت تو…

ادامه مطلب

مطلب در بی‬نشانی

مطلب در بی‬نشانی بی‌نشان شو یک دم از یاد و نشان تا ببینی سر پنهانی عیان بی‌نشان شو ای پسر در راه یار تاتو باشی…

ادامه مطلب

و له ایضاً دهم

و له ایضاً دهم گاهی به قبول خلق خواهی آویخت گاهی به عصا و دلق خواهی آویخت زیرک تر مرغان جهانی لیکن تا چشم زنی…

ادامه مطلب

وله ایضاً هشتم

وله ایضاً هشتم گیرم که به تو لطف الهی آمد در ملک تو ماه تا به ماهی آمد در هر وطنی باغ و سرائی چکنی…

ادامه مطلب

الحکایات و الرموز و پرسیدن سالکی رمز عشق را از عارفی بهلول نام

الحکایات و الرموز و پرسیدن سالکی رمز عشق را از عارفی بهلول نام بود در بغداد مردی با خبر زینجهان وزانجهان رفته بدر از هوای…

ادامه مطلب

در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان

در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان گفت ای دانندهٔ کون ومکان غیر تو کس نیست در هر دو جهان گفت ای دارندهٔ…

ادامه مطلب

مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک

مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک این چنین رفتند مردان راه دین رهروان حق به پیش حق یقین شیرمردان مرکب خود رانده‌اند اندر…

ادامه مطلب

و له ایضاً چهاردهم

و له ایضاً چهاردهم ره بس دور است توشه بردار و برو فارغ منشین تمام کن کار برو تا چند کنی جمع که تا چشم…

ادامه مطلب

وله ایضاً هفتم

وله ایضاً هفتم بی یاد تو دل چو سایه در خورشید است با یاد تو بی‌نهایت امید است هر تخم که در زمین دل کاشته‌ایم…

ادامه مطلب

الحکایت الرموز و تتمه‌ای از حالات شیخ لقمان و آمدن شیخی از بخارا بدیدن او

الحکایت الرموز و تتمه‌ای از حالات شیخ لقمان و آمدن شیخی از بخارا بدیدن او شیخ لقمان بود در عین وصال محو گشته در جمال…

ادامه مطلب

رجوع به مطلب

رجوع به مطلب هیبت حق جمله را یکسان کند جسم‌ها را جملگی چون جان کند هیبت حق جمله را زیبا کند این عددها را همه…

ادامه مطلب

مطلب در صفت عشاق الهی

مطلب در صفت عشاق الهی جملهٔ مردان زخود فانی شدند در بقای حق بحق باقی شدند نفس خود را در ریاضت داشتند از خدای خود…

ادامه مطلب