مژگان ساغر شفا
ساغر پر زشرابم خودت میدانی
ساغر پر ز شرابم خودت میدانی گهی آتش گهی آبم خودت میدانی عطش ات از لبم افزوده شود شکل مر موز سرابم خودت میدانی حذر…
سیب سرخ
سیب سرخ من قلبم را همچون سیبی سرخی در دستان تو مینهم تا در درون حوضچه ای خانه ی تان شست و شویش دهی من…
مادر
مادر مادر مرو که سخت هراسان کنی مرا تر سان ز آمد آمد طو فان کنی مرا من امدم که شاد شوم د رکنار تو…
همه گویند می آیی و لی کی باورم باشد
همه گویند می آیی و لی کی باورم باشد کجا قسمت بود یارب عزیزم در بر م باشد بزندان غمم در می کنی با بی…
چرا قهری با من بی سبب مــیدان جنگ داری؟
چرا قهری با من بی سبب مــیدان جنگ داری؟ و بهر کشتنم القصه، صٌــــد تیرو تفنگ داری نمیگویی خطای سر زد از من یا تویی…
این دردهای کهنه از اندوه باورها
این دردهای کهنه از اندوه باورها ناخن زده بر زخم ما دست جناورها من کشته دادم دینشان را بارور کردم از ختنهی اعراب تا سر…
یک آ سمـــا ن ابر پر از د و د میشوم
یک آ سمـــا ن ابر پر از د و د میشوم از دست رفتــه کشته و نابــود میشوم از راه نارسیــده و از درد نا…
سرو جانم فدایی کوچه های خسته کابل
سرو جانم فدایی کوچه های خسته کابل مرنجانم که استم عاشق و دلخسته کابل ز شهر نو گرفته تا صفا ی کو ته ی سنگی…
مادر مرا مپرس دلت از كجاست تنگ
مادر مرا مپرس دلت از كجاست تنگ تا این فضای غربت بی منتهاست تنگ مادر مكن خیال كه تنهایی ام کم است راهم سیاه و…
هوایم سخت بارانی ست ای دوست
هوایم سخت بارانی ست ای دوست شب تاریک حیرانی ست ای دوست ز خورشید نگاهت دور ماندم دلم برف زمستانی ست ای دوست مژگان ساغر…
چی می شد در میان چشمهایم خانه میکردی
چی می شد در میان چشمهایم خانه میکردی و یا در سایه ء گیسوی من کاشا نه میکردی اگر تنهایی ام را باور و احساس…
به جان تو !
به جان تو ! شب رادچارصد گِله بودم،به جان تو یا شعر نا تمام سرودم ، به جان تو بیداری ام تمام نمی گشت دیر…
وقتی بهار نمی آید
وقتی بهار نمی آید من ِ خود خواه من ِ مغرور من دیوانه را معذور دار امشب که امشب از برای انچه کردم آنچه گفتم…
عشق من با بهار آمده بود
عشق من با بهار آمده بود با بهارا ن سبز و خرم شد شاخه بگرفت بارور هم شد دل من تا اسیر این غم شد…
گوهر ناسوده
گوهر ناسوده اگــــــرنامـــم بلــــب آورده بـــــودي رقيبــــم را زرشــك آزرده بــــودي به وصفم شعر گرتو مي ســـــرودي رقيب مـــا الهــــــي مـــرده بـــــودي نپرسيــــدي زاحوالــــم تــــو…
همسایه
همسایه با تکه تکه ی بدنم ساز جنگ زد همسایه سایه ی پسرم را به سنگ زد با قدرتی که داشت شعور مرا ربود تندیس…
حادثه خونین کابل
حادثه خونین کابل آتش فگنده برسر بازار حادثه باتیشه می زند به سر یار حادثه هر بامداد پرده به خورشید می کشد شهر مرا نموده…
این روز ها و خون من و گردن از شما
این روز ها و خون من و گردن از شما صد ها بهانه کردن و آوردن از شما سهوِ تو بود من که صمیمانه گفتمت…
یعنی این !
یعنی این ! آیت عشق تو از بر شده ام یعنی این شاعر سبزه ء خاور شده ام یعنی این با همین پیرهن سرخ شدم…
شبیخون انتظار
شبیخون انتظار در انتــظار، از دل ساغــر قــرار رفت از تن ، توان و حوصـلهء انتظار رفت تا از پیــــام ِ نامــد نت با خبــرشــدم…
منــــــــــم که باز ، از آغاز قصه دلسردم
منــــــــــم که باز ، از آغاز قصه دلسردم من انــــــــتهای غم ام مـن زن پر از دردم مـــــــن از دیــار رسـولان جـــــبر می ایم نــــگاه…
زینت
زینت ترا فصــــــــــل بهاران آفریـــدنـــد تـــــــــــــــــرا از جنس باران آفریدند ترا شاعر زن شوریــــــــده یی شهر ترا خــــــــــواهش تـــرا جان آفریدند ترا نور بــــهشت آفـــــــــریــــنش…
جنون
جنون یک جنون بی رقم، معتاد می سازد مرا مست می سازد مرا دل شاد می سازد مرا گاه شور بیخودی را در دلم جا…
باز بهار میرسد درد دلم تو چاره کـــــن
باز بهار میرسد درد دلم تو چاره کـــــن شعله آشکار را با نگهی نـــظاره کــــــن وا ی بها رمن تــــوئی بار دگر زراه دور آی…
شهکار خلقت
شهکار خلقت تصور کن کنار ات کوهی از آتش فشـــــــانی را و یا تــــندیس پر درد زن طــــرد جـــــــــهانی را گهی با آب از سر…
گر باد حادثه
گر باد حادثه در خون طپیدی باز برادرچها شدی؟ در دست غیر باز شکستی فنا شدی باز ات به رنج و درد به آتش کشیده…
ساغر
ساغر ساغر پر زشرابم خودت میدانی گهی آتش گهی آبم خودت میدانی عطش ا ت ا ز لبم ا فزوده شود شکل مرموز سرابم خودت…
جوزا ء مبهم
جوزا ء مبهم از زندگی و از غم ایام خسته ا م از زاد روز خویش به ناکام خسته ام زادم بسال چند ؟ به…
ای یار کاشکی ستــــــم تو دروغ بــــود
ای یار کاشکی ستــــــم تو دروغ بــــود دیو ا نـــــــگی و لطف کم تو دروغ بـــــــود پیوسته عاشقانه دم از عشق می زدی پیمـــــــان و…
صفای آبی جان است چشمت
صفای آبی جان است چشمت شکوه شعر ایمان است چشمت هوایی می شم از سکر نگاهت چو تاکستان پروان است چشمت مژگان ساغر شفا
من پر پر ام
من پر پر ام پر پر پر واژه پر شعر پر عشق؛پر محبت محبت محبت تو پر احساس پر احساس انساندو ستی اما دریغ در…
ساغر عشق
ساغر عشق روشی تو شکایتی دارد غصه ای من ٫حکایتی دارد ناله ام در دلش نکرد تاثیر تا کی این گو نه عادتی دارد آ…
جنازه های متحرک
جنازه های متحرک دیشب درون باغ بی درخت خواب های تابستانی خاطرم مادرم را دیدم که از من انار میخواست و جنازه های بی روحی…
ای مر دم زمین
ای مر دم زمین از من حذر کنید من آسمانی ام من چون فرشته پاکم و من کهکهشانی ام من از تبار مریم ما این…
عطش !!
عطش !! ترا صدا می زنم ترا که پیکر عطش گرفته ام بدشت داغ و شعله آفرین سینه ات چون سراب میشود ترا صدا می…
مست
مست از جرم عشق، حیف که مستم گرفته اند باور مکن که باده، ز دستم گر فته اند بد قسمتی است ، از خود بیگانه…
زن بهترین هدیه خدا
زن بهترین هدیه خدا ای زن تو فرشته ای تو ماهی بهتر ز هز ا ر پا د شا هی ای زن تو فرشته ا…
تو مرا خوار مکن، یار مرا باورکُن
تو مرا خوار مکن، یار مرا باورکُن مثل اندوه دل زار، مر ا باورکُن نه شبم آه نه مهتاب، مرا باور کرد تو مگر دیده…
ای شعر ای تــو نـــام خــدا را نشانــه ای
ای شعر ای تــو نـــام خــدا را نشانــه ای ای شعر ای کلام خــــدا را فسانــه ای ای شعر همچو خون منــــی در رگان مــن…
شده دیرم
شده دیرم گفتم که دل ز دست تو گیرم ولی نشد بر گویمت ز عشق تو سیرم ولی نشد گفتم برای خلق بگویم که کیستی…
میوه ممنوعه
میوه ممنوعه این روز ها و خون من و گردن از شــما صد ها بهانـه کردن و آوردن از شـــــمـا سهوِ تو بود من که…
پائیز ِعاشقانه خرا ب اســت بعد از این
پائیز ِعاشقانه خرا ب اســت بعد از این چشمانِ من پیاله ء آب است بعد از این زرد و شکــسته گشته فرا ســـوی باغها ناجو…
آهنگ جنگ داری ؟
آهنگ جنگ داری ؟ طنز منظوم همشیره ء با عزت و با دانش و فر هنگ تا چند کنی خلق خود و خلق مرا تنگ…
فریاد زن
فریاد زن آی مرد م مر ا صد ا بکنید من زنم د ین من ا د ا بکنید من زنم مادرم و خواهر تو…
نصيب من
نصيب من ز هـــر چــه نـا امـيـدي غــم نـصـيب مـن ز دنـــيـــا ديــده اي پــر نـم نـصـيـب مـن ســعـــادت ســـر بـلـنــدي هـا نـصـيب تـو به…
زمستانی مرا ویرانه دارد
زمستانی مرا ویرانه دارد به روی شانه ام کاشانه دارد پناهم ده به گرمای دو دستت وطن در دست هایت خانه دارد مژگان ساغر شفا
بیکسی
بیکسی لحظه ام من لحظه ا ی تار یک د و د لحظه ای عصیان و خالی از سر و د لحظه ام من لحظه…
امروز باز بر لب ما نام زندگیست
امروز باز بر لب ما نام زندگیست امرو ز باز قصه یی صد قرن بر د گیست چند ساعتی نشسته ز زن یاد میکنیم با…
کمکی مانده کمی
کمکی مانده کمی پای این ساعت را پیش بکش کمکی مانده به سه نی از سه تیر است ساعت ما تیر است می شمارند آنجا…
نگارا عید قربان است قر بانت شوم یا نه ؟
نگارا عید قربان است قر بانت شوم یا نه ؟ نگفتی یک دمی آیا که مهما نت شوم یانه ؟ برای طوف کو یت جامه…