مقطعات شیخ فخرالدین عراقی
میان یک دله یاران بسی حکایتهاست
میان یک دله یاران بسی حکایتهاست که آن سخن به زبان قلم نیاید راست چه دانم و چه نمایم؟ چه گویم و چه کنم؟ که…
ای رند قلندر کیش،می نوش ز کس مندیش
ای رند قلندر کیش،می نوش ز کس مندیش انگار همه کم بیش،زیرا که دل درویش مرهم ننهد بر ریش،از غایت حیرانی در دیر شو و…
به طعنه گفت مرا دوستی که ای زراق
به طعنه گفت مرا دوستی که ای زراق چرا همیشه شکایت کنی ز دست فراق؟ وصال یار نبودت فراق را چه کنی؟ نشان عشق نداری،…
دریغا روزگار ما و آن ایام در مهرش
دریغا روزگار ما و آن ایام در مهرش همی گویم به صد زاری، سر ادبار بر زانو چو یاد آرم من از ایشان به هر…
دریغا روزگار خوش که من در جنب میمونت
دریغا روزگار خوش که من در جنب میمونت بدم با بخت هم کاسه، بدم با کام همزانو رسم گویی در آن حضرت دگرباره من مسکین…
چو یاد آرم از آن ساعت که خرم طبع بنشستم
چو یاد آرم از آن ساعت که خرم طبع بنشستم لبم پر خنده، با یاران و با احباب همزانو بر آرم آه سوز از دل،…
راحت دوستان عمادالدین
راحت دوستان عمادالدین چون که امروز بهترک هستی در کف محنت خودی امروز؟ یا نه از دست رنج وارستی همچو ماهی بر آسمان نشاط یا…
فرزند عزیز، قرةالعین کبیر
فرزند عزیز، قرةالعین کبیر بادات خدا در همه احوال نصیر بپذیر به یادگار این نسخه ز من میکن نظری درو ولی یاد بگیر میخواست پدر…
گر چه بیماری ای نسیم سحر
گر چه بیماری ای نسیم سحر خبر من به مولتان برسان ورچه در خورد نیست خدمت من به بزرگان خردهدان برسان به زبانی که بیدلان…