محمد خردمند
مونس دلبند
مونس دلبند بر طبع بشر مونس و دلبند کتاب است با پند کند حال تو خرسند کتاب است اندیشه و افکار همه نخبه ی تاریخ…
محترم تا میتوانی ظالم و غدار باش
محترم تا میتوانی ظالم و غدار باش با ستمکاران شهرت یاور و همکار باش اختطاف و چور و غارت کن تمام ملک را مافیایی قاتلان…
گرگان عفت پرسه در هر بیشه ی دارند
گرگان عفت پرسه در هر بیشه ی دارند سنگ جفا بر پیکر هر شیشه ی دارند با طرح های تازه تر تخریب های بیش پیداست…
قصهی عاشقی از کیسه برون آوردم
قصهی عاشقی از کیسه برون آوردم داستان دگر از فصل جنون آوردم تا جوان شد هوس عشق جوانتر می شد دیده ام از غم ناچیز…
عشق در سینهی -مخروبهء- مهمان نشود
عشق در سینهی -مخروبهء- مهمان نشود در دلی هست که از مرگ هراسان نشود عشق -ارچند- گره خوردهی پیچاپیچ است مشکلی نیست به لبخند تو…
صادقانه می رزمیم، در رکاب آزادی
صادقانه می رزمیم، در رکاب آزادی شوق دیگری دارد، انقلاب آزادی کودکان این میهن، با غرور تاریخی عاشقانه می بیند، هرکه خواب آزادی علم و…
سخن از دایره ی عشق فراتر رفته
سخن از دایره ی عشق فراتر رفته اختیار دلم از دست خودم در رفته ساده جا کردی به دل آه از این سادگی ها خبر…
دوستت دارم
دوستت دارم محمد ای رسول مهربانی دوستت دارم رسول عشق و نور جاودانی دوستت دارم محبت از لب و لبخند تو سرچشمه میگیرد بگوید هرکسی…
دل درون قفس سینه ی من جا مانده
دل درون قفس سینه ی من جا مانده مثل مرغی که به دامی تک و تنها مانده حسرت دامن آغشته به خون را بکشد مادری…
خاطرهی عشق
خاطرهی عشق دلی که مهر و محبت در آن اثر نکند به مثل شاخه ی خشکیده ی ثمر نکند به سنگ خاره نگو سخت تر…
تک درخت تنهایی
تک درخت تنهایی تک درختی به دشت تنهای ، زخمی ی دشنه های پاییزم بی تو این روزهای بارانی ، از غم دوری اشک میریزم…
پیش اندوه نبودت درد کم میآورد
پیش اندوه نبودت درد کم میآورد زیر بار غصهها هر مرد کم میآورد نیستی قلبم قرارش نیست، در بیتابیاش… دورهگردی های یک ولگرد کم میآورد…
به مثل رود تا آخر سقوط آبشاران را
به مثل رود تا آخر سقوط آبشاران را نمیفهمد دلم شیب و فراز این خیابان را غم از عمر گرانم آنچنان با مزه میخورد که…
آیینه ی احساس های خوب من مادر
آیینه ی احساس های خوب من مادر در بوستان واژه ها مرغوب من مادر تصویری از لطف خدای مهربانی هاست لطفی که دارد بانوی محبوب…
ای جلوه گاه پرتو خورشید ای مادر
ای جلوه گاه پرتو خورشید ای مادر ای همجوار واژهی توحید ای مادر روشن شود هر تیرگی از حسن لبخندت مهتاب ما در زندگی تابید…
امشب که شیرین کردی از لبخند کامم را
امشب که شیرین کردی از لبخند کامم را مهتاب من ! روشن نمودی بزم شامم را در تنگنایی غصه و تردید می مردم از شهد…
از گذشتهها
از گذشتهها دیریست به دام غمت ای یار! اسیرم چون بلبل آشفته به گلزار؛ اسیرم تیر نگهت لشکر احساس شکسته من با غم تو در…
آتش گرفته یارب ، بر آستان مسلم
آتش گرفته یارب ، بر آستان مسلم در خاک و خون فتاده طفل و جوان مسلم با هر بهانه هرجا، ظلم است و جبر و…
غم از این وحشت سرای سفله پایانی ندارد
غم از این وحشت سرای سفله پایانی ندارد کودکم میخندد اما لقمهی نانی ندارد دشمن آدم به جانش چنگ و دندان تیز کرده رحم در…
مثل طلوعی در دل معنا پدیدارم
مثل طلوعی در دل معنا پدیدارم مانند گل بشگفتنم را دوست میدارم دل را فقط با یاد حق شاداب میسازم از هرچه غیر از مهربانیهاست…
یارب توئی که لایق حمد و ستایشی
یارب توئی که لایق حمد و ستایشی خواهم کنم دمی به حضورت نیایشی دل تیره شد چو شام سیاه بدون ماه یارب بده به یاد…
دودی که سراپردهی خورشید جهان است
دودی که سراپردهی خورشید جهان است آه پر از اندوه دل آدمیان است سگ ها شده گرگی و شبیخون زده اما تقصیر همه گردن بیچاره…
در عشق با جناب شما کم نداشتم
در عشق با جناب شما کم نداشتم عمری گذشت و لحظه ی بی غم نداشتم تا عشق من به حسن تو گردید منحصر چیزی به…