یک کوچه نمانده ست به پایان سفر ها

یک کوچه نمانده ست به پایان سفر ها پایان بده ای دوست به اما و اگر ها آزرده نشینی چقدر دردِ دلت داد از سینه…

ادامه مطلب

گلی دگر ز بهارانِ سبز، سر نزند!؟

گلی دگر ز بهارانِ سبز، سر نزند!؟ ز شاخِ سوخته بادام و سیب، بر نزند! هجومِ فاجعه خواند:” به جنگلِ پگهی کبوترانِ سفر کرده بال…

ادامه مطلب

شده دلتنگم و از سینه برآید نفسم

شده دلتنگم و از سینه برآید نفسم بِبَرَم بر درِ یک دره و بکشا قفسم بُبَر آنجا که فغان برکشم: – “ای داد گرا!” آخ!…

ادامه مطلب

در عشق در انظار چه رسوا شده ماندیم

در عشق در انظار چه رسوا شده ماندیم چون جرحهٔ ناسور دهن واشده ماندیم گرچه نرسیدیم به دلخواسته، گو، کَی زانو به بغل برده و…

ادامه مطلب

حاصلِ روز و شبم در همه جا دلتنگیست

حاصلِ روز و شبم در همه جا دلتنگیست آسمان گِردِ سرم کرده به پا دلتنگیست من که پرسیده ام از علتِ این غایله ها گفت:”…

ادامه مطلب

به یادت این همه بیدارم امشب

به یادت این همه بیدارم امشب حریقِ بسترِ تبدارم امشب تو در خوابی در آن غربت گرفتار من از جانِ خودم، بیزارم امشب دو چشمت…

ادامه مطلب

این غزل از ماه ها پیش است و فراموش شده بود،

این غزل از ماه ها پیش است و فراموش شده بود، استقبال غزل سایه است : چه شد که آشنا کسی، به این گذر نمی…

ادامه مطلب

هیچ کاری نمی توانم کرد، شانه هام رویِ ذهنِ

هیچ کاری نمی توانم کرد، شانه هام رویِ ذهنِ من بار است مغزِ من جوش میخورد از درد، گویی که آشیانِ اژدار است در خودم…

ادامه مطلب

گریخته ام بروم دِه و آسمان بخرم

گریخته ام بروم دِه و آسمان بخرم کمی ستاره و مهتاب و کهکشان بخرم دلم ز دقیِ این تنگنا پریشان است برایِ بال و پرم…

ادامه مطلب

صد بارمن گریخته ام از درونِ خویش

صد بارمن گریخته ام از درونِ خویش از بس که دیده ام جدلِ سرخِ گرگ و میش او می کَشد مرا که مرو زین بساطِ…

ادامه مطلب

در دور دستِ ذهن

در دور دستِ ذهن.. تارَکم زخمِ صد تبر دارد، خوانده ای نقشِ آشنایش را من نیفتاده ام زپا هرکز، _کَی؟ _ کجا؟ رفتم انتهایش را…

ادامه مطلب

چرا سر مانده ایدا رویِ این بالین مرگ اندود؟

چرا سر مانده ایدا رویِ این بالین مرگ اندود؟ ببینید، تا به گردون می رود از پیکرِ تان دود! ببینید ای بخواب اندر ترینان قوم،…

ادامه مطلب

به استاد یحیا جواهری عزیز به امید و آرزوی

به استاد یحیا جواهری عزیز به امید و آرزوی سلامتی زودتر شان! گر پرچمِ زمانه نیابد نشان، بد است دردت اگر نهفته بماند، زبان بد…

ادامه مطلب

انگار که در چشمِ تو من زُل زده باشم

انگار که در چشمِ تو من زُل زده باشم یا دست برآن حلقهٔ کاکل زده باشم دست و نگهم رنگِ نسیمیست که در ذهن از…

ادامه مطلب

یادواره زنده یاد استاد زریاب

یادواره زنده یاد استاد زریاب شنیده ام به تنت رخنه کرده بیماری! خدای در دهد این دردِ خاطر آزاری! مباد آن که فلک روزِ مان…

ادامه مطلب

گریبانِ خودم را می کشم، داد از خودم گیرم

گریبانِ خودم را می کشم، داد از خودم گیرم: _”چه کردی عشق با من، تو، که دل بشکسته و پیرم” نفس می سوزَدَم تا بر…

ادامه مطلب

سویِ آبادیِ دل، بویِ خزانم، می رسد

سویِ آبادیِ دل، بویِ خزانم، می رسد اندوهی دارد که با بادِ وزانم، می رسد از درونِ چون اثیری، گنگ، آوایِ دگر از پر و…

ادامه مطلب

در خیالت زنده گی را زرنگاری میکنم

در خیالت زنده گی را زرنگاری میکنم یادی از ایامِ شادِ سردچاری میکنم خلوتی دارم و با این آستین و دستِ پاک گر فقیرم، مشقِ…

ادامه مطلب

جهان! با تلخکامی می کُشیدَم، من

جهان! با تلخکامی می کُشیدَم، من … چه جان دارم جز این “او” در درون، گو، کو؟ چه چیزی در نهان دارم مرا، دیروزم و…

ادامه مطلب

برخیز مادر

برخیزمادر! برخیز مادر! _ زنده گی دارِ پریشانیست! بی تو تمامِ زنده گی بازارِ ویرانیست! بر خیز مادر این سخن با غصه می گویم: _…

ادامه مطلب

این بوی زلف کیست که جان می دهد به من

این بوی زلف کیست که جان می دهد به من سایه(هوشنگ ابتهاج) “این بویِ زلفِ کیست که جان می دهد…” مرا این زخمِ دل، چگونه…

ادامه مطلب

نمیدانم کجا با خود برم من دل کشالی را

نمیدانم کجا با خود برم من دل کشالی را و این من – این هماوازِ خراب و لاابالی را فتادم گرچه ازچشمت، شبانگه مویه خواهم…

ادامه مطلب

گذشت ازمن بهار و گلشنی از من نروییده

گذشت ازمن بهار و گلشنی از من نروییده! بیابانِ دلم را کس، پیِ خاری نجوییده! برادرها، مرا خوراکِ گرگان گفته اند، آری که می گوید…

ادامه مطلب

صد بار بادِ صبحدم آمد، بغیرِ تو

صد بار بادِ صبحدم آمد، بغیرِ تو از شب پیامِ دمبدم آمد، بغیرِ تو گویی که درد خوابِ تو را دیده بود، که – –…

ادامه مطلب

درختِ سرخِ طوفان می دمد سرمایِ سوزان را

درختِ سرخِ طوفان می دمد سرمایِ سوزان را نگهدارید یاران هرمِ سبزِ نیمه روزان را! بهشتِ داغِ این نو دولتان، دیری نمی پاید خدا ازما…

ادامه مطلب

چرا دریغ کُنمت دیگر، غزل که در تو فراوان بود

چرا دریغ کُنمت دیگر، غزل که در تو فراوان بود به بیت هایِ تو پاک وصاف، درخششِ دُر و مرجان بود شکوهِ واژه و آبادی…

ادامه مطلب

به حالِ ابترِ ما، گریه شاد می خندد

به حالِ ابترِ ما، گریه شاد می خندد ستاره شب زده تا بامداد می خندد غمت شکوفه زده در دلی که خانهٔ توست جنون گرفته…

ادامه مطلب

آشفته ما، و گردشِ ایام به کامِ تو!

آشفته ما، و گردشِ ایام به کامِ تو! بالِ همایِ بخت و سعادت به بامِ تو! تاریک و روزگار زده، روز هایِ ما جشن و…

ادامه مطلب

می گذشتی، می گذشتی، خاطرت ناشاد بود

می گذشتی، می گذشتی، خاطرت ناشاد بود فکر می کردی که در من خاطری آباد بود؟ چشم غمگینت که سویِ آسمان پرواز داشت چون کبوتر…

ادامه مطلب

کوله بارِ اضطرابم را بگیر از شانه ام

کوله بارِ اضطرابم را بگیر از شانه ام! پر ز ماتم شد خدایا زیرِ سقفِ خانه ام! در درونِ تنگنایی مانده ام، در این قفس…

ادامه مطلب

سرودِ وحشیِ من آشیان و خانه ندارد

سرودِ وحشیِ من آشیان و خانه ندارد عقوبتِ دلِ من تنگیِ زمانه ندارد سری که در تنِ من راه می رود با من کجا پناه…

ادامه مطلب

دریده اند گلوگاهِ واژه هایِ مرا

دریده اند گلوگاهِ واژه هایِ مرا به پایِ آهه نشانیده اند نایِ مرا ستاکِ کویِ افق در شعورِ باد شکست پگاهییِ که سرودند نقشِ پایِ…

ادامه مطلب

چون گوزنِ وحشی و پیر،

۱ چون گوزنِ وحشی و پیر، راه از گله جدا کرده ام میخواهم کسی مرا به خلوتهایی دور ببرد، – از دشت هایی که رویاهایم…

ادامه مطلب

برخیز و در هوایِ گوارا، نفس بکش!

برخیز و در هوایِ گوارا، نفس بکش! خود را برایِ زنده گییت، از قفس بکش! از کاروانِ عشق چه پس مانده ای، هلا! از نایِ…

ادامه مطلب

اندوهِ بیشمارِ دوصد ساله ام، ببین!

اندوهِ بیشمارِ دوصد ساله ام، ببین! چنگم، زِ زخمه هایِ تو در ناله ام، ببین! نی نوبهار مانده مرا نی تموز و فصل دی ماهِ…

ادامه مطلب

می کشم بارِ نفس هایم، به تنهاییِ خود

می کشم بارِ نفس هایم، به تنهاییِ خود – – این هوایِ آتش افزایم، به تنهاییِ خود محنتِ دوری و غربت در درونِ خانه است…

ادامه مطلب

کوله بارم را برایت یادگاری مانده ام

کوله بارم را برایت یادگاری مانده ام یک دلِ دلتنگ و عمری بی قراری مانده ام از شبی مایوس، خاکستر فرو هشتم در آن زیرِ…

ادامه مطلب

سنگ پر شد از جفا هایِ شما کاشانه ام

سنگ پر شد از جفا هایِ شما کاشانه ام ای خطا بینان! غلط کردید آب و دانه ام در خموشی هایِ من، نالید بغضم دردناک:…

ادامه مطلب

در انبوهِ زبان و مکان خانه ساخته ام

در انبوهِ زبان و مکان خانه ساخته ام در لایه هایِ اندوهِ تان لانه ساخته ام در حرف حرف و واژهٔ این شعرِ بینگار امروز…

ادامه مطلب

تقدیم به داکتر روح الله بهرامیان!

تقدیم به داکتر روح الله بهرامیان! رفته ام خوابِ زمستانی که بیدارم کنید از خودم بیگانه گشتم، تا پدیدارم کنید باغ بودم مرده ام، در…

ادامه مطلب

برگهای زرد

برگهای زرد راوی روایتی مبر از برگهایِ زرد باد افگنیده بال و پرِ برگهایِ زرد زاغان صحیفه خوانِ بسی درد گشته اند تالاب هم چو…

ادامه مطلب

اگرچه تشنه لب و مانده دورم از برِ عشق

اگرچه تشنه لب و مانده دورم از برِ عشق خموش و شب زده در گیرِ شورم از برِ عشق به دیدنت به دلِ کوچه هایِ…

ادامه مطلب

می رود عمر و مرا از نظر انداخته ای

می رود عمر و مرا از نظر انداخته ای ای که شال سیه ای را بسر انداخته ای گرچه پیرم به جوانی کّشی ام از…

ادامه مطلب

کجایی مهربانی ای گهر معنایِ انسانی

کجایی مهربانی ای گهر معنایِ انسانی، کجایی تو؟ که هر سو بنگری سودایِ سرمایِ زمستان است و دل ها بی مروت، آسمان بالا و بالاتر…

ادامه مطلب

سایه شعریست که حالا به یادم نمانده

سایه شعریست که حالا به یادم نمانده دفترچهٔ سربستهٔ آمالِ خودت باش بیرون مرو از خویش، بیا مالِ خودت باش در حسرتِ اقبالِ بلندِ چه…

ادامه مطلب

خسته ام، خسته ام هزار کرت، خانه ای رویِ این

خسته ام، خسته ام هزار کرت، خانه ای رویِ این جهانم نیست بال و پر دارم همچو گنجشکی، بهرِ پرواز آسمانم نیست در درونم حصارِ…

ادامه مطلب

چه بادِ حول انگیز

چه بادِ حول انگیز! چه بادِ عربده کش! که در دمادم اسپیده یی غبار آلود وزید و برجِ بلند باره را چنین لرزاند و تا…

ادامه مطلب

برو زین ره برو آخر که حالا فصلِ پاییزست

برو زین ره برو آخر که حالا فصلِ پاییزست تکیده برگ و بارِ من، برهنه شاخِ گل خیزست فتاده بر رخم چین و چروک، آیینه…

ادامه مطلب

اگر دوباره درین کهنه دهر عمر کنم؛

اگر دوباره درین کهنه دهر عمر کنم؛ ز سرجوان گردم؛ تو را زکوچهٔ دیرین آشنایی ها گرفته، شانه نموده به جای دور برم درخت آلوی…

ادامه مطلب

هشت کودک در غرب کابل از گرسنگی مردند

هشت کودک در غرب کابل از گرسنگی مردند. این سروده به آنان تقدیم میشود: نداده اند اگر جمله آب و نانِ شما گرفته اند به…

ادامه مطلب