مثنوی ودیعة البدیعه – حزین لاهیجی
گر به هستی نظر کند عارف
گر به هستی نظر کند عارف چون به علم الیقین بود واقف بیند اول فراخور حالش ذات حق و صفات افعالش چون به عین الیقین…
اشرف و احسن صحف، قرآن
اشرف و احسن صحف، قرآن می نماید ادای حق بیان ما نماینده ایم، اسما را همه ذات و صفات اشیا را از تقیّد گرفته تا…
غفلت از خویش داشت بی خبرت
غفلت از خویش داشت بی خبرت ما کشیدیم پرده از نظرت این زمان چشم تیزبین داری پرتو صبح راستین داری هرچه در پرده داشتی پنهان…
آنکه بعد از نبی، وصیّ و ولی ست
آنکه بعد از نبی، وصیّ و ولی ست نایب آفریدگار، علی ست سجده ها وقف آستانهٔ اوست خم از آن، پشت آسمان دو توست بحر…
گفته یزدان سه فرقه است بشر
گفته یزدان سه فرقه است بشر نیست فردی ازین سه فرقه، به در یکی اصحاب راستیّ و سداد که نجوم هدایتند و رشاد دوم اصحاب…
ای خدای بلندی و پستی
ای خدای بلندی و پستی شاهد هوشیاری و مستی مطرب ناله های سیر آهنگ نفس بی خروش سینهٔ چنگ زخمهٔ تار آه دردآلود غازهٔ داغ…
می نیارد عدم شود موجود
می نیارد عدم شود موجود این عیان است پیش اهل شهود عقل در کشوری که هست حکم نتواند شدن وجود عدم عالم آنجا که صورت…
ای رخت در نقاب اسمایی
ای رخت در نقاب اسمایی عین پنهان و محض پیدایی ای ظهورت منزّه از تأویل وی بطونت مقدس از تعطیل من و ما شبهه های…
مهبط وحی، مصطفی فرمود
مهبط وحی، مصطفی فرمود که مرا پیر کرد سورهٔ هود این اشارت به امر فاَستَقِم است هر چه دانی صعوبت تو کم است کان صراطی…
بر حقایق در وجود گشود
بر حقایق در وجود گشود یافت اعیان خارجیه وجود معنیش گر چه هست وجدانی من عبارت کنم که برخوانی باشدش گر نصیبی از ادراک ……
مثنوی ودیعهٔ البدیعه که حزین آن را به تقلید از حدیقهٔ سنایی در هفتاد سالگی سروده است
مثنوی ودیعهٔ البدیعه که حزین آن را به تقلید از حدیقهٔ سنایی در هفتاد سالگی سروده است کلّ ما فی الوجود لیس سواه وحده لا…
ای نوازندهٔ دل رنجور
ای نوازندهٔ دل رنجور از تو هر داغ، یک نمکدان شور اضطراب از دلم تراشد زنگ از خروش دلم خراشد، سنگ رگ جان، تار ارغنون…
ذکر مستضعفین در استثنا
ذکر مستضعفین در استثنا شاهد است و به مدعاست گوا چون هدایت میسّرش نشود خضر توفیق، رهبرش نشود کار آن کس حواله با کرم است…
نور ارواح و عالم اجساد
نور ارواح و عالم اجساد بی نهایت چو داشتند تضاد حق به ارواح منصب تدبیر داده بود و نبود ربط پذیر جامعی در میانه می…
بسته بودم زبان ولی ناچار
بسته بودم زبان ولی ناچار وحدتش را همی کنم اظهار خامشی نیست بی سبب ما را حرف، تبخاله شد به لب ما را بحر معنی…
شکر لله که هفته ای مهلت
شکر لله که هفته ای مهلت یافتم از حیات کم فرصت که برین چند صفحه، ریخت قلم از خط مشک فام، طرح ارم قلمم، سرو…
هر حقیقت که برگشود جمال
هر حقیقت که برگشود جمال باشدش پایه را ز نقص وکمال آن کمال از وجود او باشد تابع و فرع بود او باشد نیست شرحی…
پس نماید عروج را آهنگ
پس نماید عروج را آهنگ آن نخستین که می پذیرد رنگ اسم و نامش ز جمع اسما شد جامع صورت و هیولا شد می شود،…
ز ابتدای حدوث خود انسان
ز ابتدای حدوث خود انسان تا به هنگام رفتنش ز جهان حرکات طبیعتش باشد انتقالات فطرتش باشد شد به هر صورتی که بزم آرا لَم…
هر که خواهد در انفس و آفاق
هر که خواهد در انفس و آفاق که بود جمله مظهر اطلاق جلوهٔ حق، شود مشاهده اش شرط این رَه بود مجاهده اش فکر و…
جبهه با سجده داشت عهد درست
جبهه با سجده داشت عهد درست نفس ناکشیده، صبح نخست شده محرابم آستان شهی که ندارم جز او امیدگهی فیض اول خدایگان آمد سر و…
سبب اختلاف در ادیان
سبب اختلاف در ادیان حسد است و عداوت و طغیان طلب سروریست هم ز اسباب که جهانی از این تب است به تاب جهل، پیوسته…
هرچه ادراک آن حواس کند
هرچه ادراک آن حواس کند روح از آن شربتی به کان کند اثر مدرکات حسی تو بگراید به روح علویتو نقش تصویر جمله ادراکات شودت…
ﭼﻮﻥ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﺫﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﺪ
ﭼﻮﻥ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﺫﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﺪ هم به کُنهِ صفات او نرسد ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻭﺻﺎﻑ، ﻋﯿﻦ ﺫﺍﺕ ﺑﻮﺩ گر چه مفهوم آن صفات بود در حقیقت،…
سر همّت فشانیی که بجاست
سر همّت فشانیی که بجاست دامن افشاندن از دنی دنیاست پارسایی، عماد ایمان است پاکبازی قمار مردان است ناکس است آنکه امّت دنیاست دل ناکس،…
هستی از غیب خویش و از اطلاق
هستی از غیب خویش و از اطلاق نگذارد چو آفتاب اشراق متزلزل شود به سوی بعید یفعل اللّه ما یشا و یرید متنزل شود علی…
چون ز من پیش، خواجهٔ عارف
چون ز من پیش، خواجهٔ عارف آن به اسرار سالکان واقف مرد معنی حکیم ربانی باده پیمای فیض یزدانی آن کهن مست جرعه های ازل…
سرور آگهان هر دو سرا
سرور آگهان هر دو سرا خفته گفته ست خلق دنیا را بهر بیداری است کوس رحیل خفتگانند سالکان سبیل چون گرانخواب را کنی بیدار لازم…
هست بر فسق، حمل کفر سزای
هست بر فسق، حمل کفر سزای ترک حج را شمرده کفر، خدای کفر هم در کلام مصطفوی شده مُسند، به فاسقان غوی چون که این…
حق ز ادراک خلق مستور است
حق ز ادراک خلق مستور است از مقام مقربان دور است خلق یک ذره است از ایجادش متقوّم به فیض امدادش ذره کی ظرف انبساط…
عارفان چون دم از لقا زده اند
عارفان چون دم از لقا زده اند نقش معنی به مدعا زده اند آن سخن چون به گوش عامه رسید هرکسی بر مراد خود فهمید…
هستی بر مقیدات از حق
هستی بر مقیدات از حق بی مقیّد نمی شود مطلق از دو جانب فتاده استلزام حاجت از یک طرف بود به دوام واجب از ممکن…
در بدایت چو سر بود نشآت
در بدایت چو سر بود نشآت می نمایم وصول را اثبات آن نخستین که عقلیش خوانی جانفزا نشئه ای ست روحانی دومین عالم مثال خیال…
صورت از عارض است بر مرآت
صورت از عارض است بر مرآت نیست تبدیلی از جمیع جهات در بر آیینه راکه صورت اوست حس گمان می برد که عارض روست لیک…
هست میزان عبارت از معیار
هست میزان عبارت از معیار پی تشخیص پایه و مقدار تا بسنجند قدر اشیا را صورتش مختلف بود ما را ز اختلاف حقایق اعیان وضع…
در مراتب اصول موجودات
در مراتب اصول موجودات از حد جسم تا به حضرت ذات همگی منحصر بود در پنج می گشایم به مستمع در گنج آن نخستین که…
فی الوجود الّذی هو المالک
فی الوجود الّذی هو المالک از ازل تا ابد بود هالک غیر هستی که والی قدم است هر چه هستش گمان کنی عدم است ذات…
آخرت جنّت است یا نار است
آخرت جنّت است یا نار است کشته ات یا گل است یا خار است دو بود هر یکی ز جنّت و نار گر که اهل…
چونکه ایمان و کفر اقسام است
چونکه ایمان و کفر اقسام است دانش جمله شرط اسلام است کفر را چون مراتب است بسی نرسیدهست بی شناخت کسی مؤمن خاص، او تواند…
کامل افتد چو جوهر انسان
کامل افتد چو جوهر انسان با نبی و ولی بود به عیان در نبوت دو اعتبارستی هم ولایت بر آن مدارستی یکی اطلاق دان دگر…
یاد می آیدم ز عهد پدر
یاد می آیدم ز عهد پدر روّح الله، روحه الاطهر آن زمان بود سال عمرم پنج رفته عمرم ز شایگانی گنج عمر، گنج و زمانه…