کارگاه حرير

کارگاه حرير به کرم پيله شنيدم که طعنه زد حلزون که کار کردن بيمزد، عمر باختن است پي هلاک خود، اي بيخبر، چه ميکوشي هر…

ادامه مطلب

گفتار و کردار

گفتار و کردار به گربه گفت ز راه عتاب، شير ژيان نديده ام چو تو هيچ آفريده، سرگردان خيال پستي و دزدي، تو را برد…

ادامه مطلب

مرغ زيرک

مرغ زيرک يکي مرغ زيرک، ز کوتاه بامي نظر کرد روزي، بگسترده دامي بسان ره اهرمن، پيچ پيچي بکدار نطعي، ز خون سرخ فامي همه…

ادامه مطلب

نغمه رفوگر

نغمه رفوگر شب شد و پير رفوگر ناله کرد کاي خوش آن چشمي که گرم خفتن است چه شب و روزي مرا، چون روز و…

ادامه مطلب

اندوه فقر

اندوه فقر با دوک خويشتن، پيرزني گفت وقت کار کاوخ! ز پنبه ريشتنم موي شد سفيد از بس که بر تو خم شدم و چشم…

ادامه مطلب

بهاي جواني

بهاي جواني خميد نرگس پژمرده اي ز انده و شرم چو ديد جلوه گلهاي بوستاني را فکند بر گل خودروي ديده اميد نهفته گفت بدو…

ادامه مطلب

توانا و ناتوان

توانا و ناتوان در دست بانوئي، به نخي گفت سوزني کاي هرزه گرد بي سر و بي پا چه مي کني ما ميرويم تا که…

ادامه مطلب

دو همراز

دو همراز در آبگير، سحرگاه بط بماهي گفت که روز گشت و شنا کردن و جهيدن نيست بساط حلقه و دامست يکسر اين صحرا چنين…

ادامه مطلب

سرنوشت

سرنوشت به جغذ گفت شبانگاه طوطي از سر خشم که چند بايدت اينگونه زيست سرگردان چرا ز گوشه عزلت، برون نميآئي چه اوفتاده که از…

ادامه مطلب

صيد پريشان

صيد پريشان شنيدم بود در دامان راغي کهن برزيگري را، تازه باغي بپاکي، چون بساط پاک بازان به جانبخشي، چو مهر دلنوازان بچشمه، ماهيان سرمست…

ادامه مطلب

کارهاي ما

کارهاي ما نخوانده فرق سر از پاي، عزم کو کرديم نکرده پرسش چوگان، هواي گو کرديم بکار خويش نپرداختيم، نوبت کار تمام عمر، نشستيم و…

ادامه مطلب

گل بي عيب

گل بي عيب بلبلي گفت سحر با گل سرخ کاينهمه خار بگرد تو چراست گل خشبوي و نکوئي چو ترا همنشين بودن با خار خطاست…

ادامه مطلب

مست و هشيار

مست و هشيار محتسب، مستي به ره ديد و گريبانش گرفت مست گفت اي دوست، اين پيراهن است، افسار نيست گفت: مستي، زان سبب افتان…

ادامه مطلب

نوروز

نوروز سپيده دم، نسيمي روح پرور وزيد و کرد گيتي را معنبر تو پنداري، ز فروردين و خرداد بباغ و راغ، بد پيغام آور برخسار…

ادامه مطلب