مثنوی خرابات – حزین لاهیجی
حکایت در تحذیر از انس به زخارف کودک فریب
حکایت در تحذیر از انس به زخارف کودک فریب شنیدم که یحیی بن برمک پگاه به بغداد می دید عرض سپاه جوانی بدید از هژبران…
در گشایش این نامهٔ نامی و درج گرامی گوید
در گشایش این نامهٔ نامی و درج گرامی گوید مغنّی نوایی بیا ساز کن جهان را پر از گوهر راز کن چنان تازه کن داغ…
حکایت از واردات خویش
حکایت از واردات خویش فتادم شبی در بیابان حی نمودم بسی راه، سرگشته طی شبی تیره دل چون سر زلف یار پریشان و درهم، من…
ذکر تلقین ارشادمآب استادی نوٌر الله مضجعه
ذکر تلقین ارشادمآب استادی نوٌر الله مضجعه مرا داد روشن روانی سبق که بادا به روحش تحیّات حق که ای کودک، اخلاص را پیشه کن…
حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا سفر پیشم آمد شبی فصل دی ره، از قاقم برف، پوشیده…
شرمندگی از ستایشگران
شرمندگی از ستایشگران شنیدم که صاحبدلی پاک دلق هدف شد به طعن زبانهای خلق نهادند در وی زبان بدرگان فتادند در پوستینش سگان جوانمرد را…
بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا
بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا یکی طفل نادان ز خیره سری به کف داشت جوزی به لُعبت گری سبک طفل دیگر ز دستش…
مکالمهٔ شیخ الرئیس با کنّاس در قناعت و ترک تحمّل منّت از ناس در مذمّت طمع و زشتی آن گوید
مکالمهٔ شیخ الرئیس با کنّاس در قناعت و ترک تحمّل منّت از ناس در مذمّت طمع و زشتی آن گوید شبی سر برآوردم از جیب…
حکایت از تاریخ دهقان در صعوبت صحبت احمقان
حکایت از تاریخ دهقان در صعوبت صحبت احمقان رقم کرده با نوک کلک دبیر به نامه، جهاندیده دهقان پیر که از عهد شیث و کیومرث…
مختصری از کتاب مثنوی مسمّی به خرابات
مختصری از کتاب مثنوی مسمّی به خرابات ثناهاست پیر خرابات را که شست از دلم لوث طامات را عطا کرد ز اندیشه فارغ دلی چو…
حکایت درآیین فتوّت و شیوهٔ مروّت
حکایت درآیین فتوّت و شیوهٔ مروّت شنیدم که عیسی علیه السلام خری داشتی کاهل و سست گام به روزی نکردی دو فرسنگ طی خر از…
حکایت در محافظت حال و مراقبت مآل
حکایت در محافظت حال و مراقبت مآل یکی بار دل در گل افتاده ای سخن راند در خبث آزاده ای سخن چین، حدیثش، به آزاده…
حکایت در مکافات درست کرداران و مجازات نیکوکاران
حکایت در مکافات درست کرداران و مجازات نیکوکاران شنیدستم از راوی باستان که سلطان عادل انوشیروان گذر کرد روزی به دهقان پیر که هر موی…
در تحسر فرقت رفتگان و تذکر حال گذشتگان گوید
در تحسر فرقت رفتگان و تذکر حال گذشتگان گوید کجا رفت آیین مردان حق؟ چه آمدکزین سان سیه شد ورق؟ کنم یاد چون سیرت رفتگان…
حکایت سیرت بهرام با عدل و داد در شفقت و انصاف با عباد
حکایت سیرت بهرام با عدل و داد در شفقت و انصاف با عباد شنیدم که در عهد بهرام گور نمود از قضا قحط سالی ظهور…
در ستایش آزادگی و ذمّ طمع
در ستایش آزادگی و ذمّ طمع یکی مرد دانا دل هوشیار دو کودک به هم دید در رهگذار یکی با عسل نانش آمیخته دگررا به…
در سماع سخن از شیخ مصلح الدّین سعدی شیرازی و تأثیر آن نغمه پردازی
در سماع سخن از شیخ مصلح الدّین سعدی شیرازی و تأثیر آن نغمه پردازی سراینده ای دوش وقت سحر دو بیتک سرایید خوش با کلام…
در خطاب پادشاه که صلاح وی صلاح این کارگاه و فسادش تباهی نظام انام است گوید
در خطاب پادشاه که صلاح وی صلاح این کارگاه و فسادش تباهی نظام انام است گوید الا ای جهاندار فرخنده خوی دمی گوش بگشا به…
در صفت دنیای ناپایدار که قبله کج نظران و دام فریب بی خبران است و مذمّت اهل آن گوید
در صفت دنیای ناپایدار که قبله کج نظران و دام فریب بی خبران است و مذمّت اهل آن گوید شنیدم ز مخمور میخانه ای که…
در فصل خطاب و خاتمهٔ کتاب گوید
در فصل خطاب و خاتمهٔ کتاب گوید حزین از سخن سنجی بی حضور دل نکته پرداز من شد نفور چه یارا زبان را، چو دل…
در نوائب زمان و معاتبهٔ سفلگان گوید
در نوائب زمان و معاتبهٔ سفلگان گوید به عهدی که طبعم نوا ساز بود سریر نیم نغمه پرداز بود حماری به دعوی دهن بازکرد ز…