ای دل بی تاب زاری واگذار

ای دل بی تاب زاری واگذار گریه با ابربهاری واگذار کی ز صندل به شود دردسرم؟ ناصحا این چوبکاری واگذار!

ادامه مطلب

آن که از چاک دل خویش بود محرابش

آن که از چاک دل خویش بود محرابش نشود پرده نسیان عبادت خوابش جوش عشق از لب من مهر خموشی برداشت این نه بحری است…

ادامه مطلب

از وصل، ملال دل خرم نمکین است

از وصل، ملال دل خرم نمکین است در دامن گل گریه شبنم نمکین است بی چاشنیی نیست شکرخنده شادی اما روش گریه ماتم نمکین است

ادامه مطلب

از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد

از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد بیمار ما ز رنج کشیدن طبیب شد بی درد و داغ، فکر ترقی نمی کند دل…

ادامه مطلب