اگر چه تنها باشد همه جهان با اوست

اگر چه تنها باشد همه جهان با اوست و گرچه با او باشد همه جهان تنهاست گناه دشمن پوشد چو تیره گشت بعفو بچیرگی در…

ادامه مطلب

بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک

بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک شایسته امین ملل آن خسرو دنیا

ادامه مطلب

بیک خدنگ دژ آهنگ جنگ داری تنگ

بیک خدنگ دژ آهنگ جنگ داری تنگ تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریا بار

ادامه مطلب

چگونه کرد مر آن دلهرای بیدین را

چگونه کرد مر آن دلهرای بیدین را نشانش چون کند از باز پیش در لوکر

ادامه مطلب

خود فزاید همیشه مهر فروغ

خود فزاید همیشه مهر فروغ خود نماید همیشه گوهر اخش

ادامه مطلب

ز زلف تو برده ست شبوّی بوی

ز زلف تو برده ست شبوّی بوی ازو گشت پر مشک مشکوی و کوی کجا جوی خون بینی ای دلربای رخان مرا اندر آن جوی…

ادامه مطلب

شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن

شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان

ادامه مطلب

فغان زان پریچهر عیار یار

فغان زان پریچهر عیار یار که با منش دائم به پیکار کار دو زلف سیاهش بماند بدان که دو زاغ دارد بمنقار قار دهانی چو…

ادامه مطلب

نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد

نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد نیست آزر باد پس چون باغ ازو شد پرنگار چون درخت گل که هر چند ابر…

ادامه مطلب

اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی

اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی چرا همیشه بتیمار خواهدم هموار خبر ندارد کاندر دلم اثر نکند اگر جهان همه تیمار گردد از بن و…

ادامه مطلب

بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب

بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب آنسال نه بحلقه و این سال نه بخواب آنرا درنگ نی و همه سال با درنگ وین…

ادامه مطلب

پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه

پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه دندان نهنگ و دل و اندیشۀ کندا

ادامه مطلب

چهار چیز بدو چیز داد نیز هم او

چهار چیز بدو چیز داد نیز هم او بخلق زهد و امان و بدین صلاح و نظام

ادامه مطلب

در آن زمین که خلافش بود نیارد رست

در آن زمین که خلافش بود نیارد رست ز هیچ باغ درخت و ز هیچ راغ گیاه

ادامه مطلب

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

ادامه مطلب

ستی پس پشت پشت بستی بستست

ستی پس پشت پشت بستی بستست پیش پشتی ستی بسی بنشستست

ادامه مطلب

گرفت از ماه فروردین جهان فر

گرفت از ماه فروردین جهان فر چو فردوس برین شد هفت کشور

ادامه مطلب

نزدیک عقل جمله درین عهد باورست

نزدیک عقل جمله درین عهد باورست کامروز همچو جهل خرد زشت و آورست

ادامه مطلب

اگر بر اژدها و شیر جنگی

اگر بر اژدها و شیر جنگی بجنباند عنان خنگ زیور

ادامه مطلب

ای میر نوازنده و بخشنده و چالاک

ای میر نوازنده و بخشنده و چالاک ای نام تو بنهاده قدم بر سر افلاک

ادامه مطلب

تاسه گردم ترا چو حق شنوی

تاسه گردم ترا چو حق شنوی من نگویم رواست شوتوبتاس

ادامه مطلب

چو ده دهی(؟) که بد و نیک وقف بود برو

چو ده دهی(؟) که بد و نیک وقف بود برو به زنگبار و به هند و به سند و چالندر

ادامه مطلب

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست دردی که از فراق بود درد بی دواست گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی کو روی زرد…

ادامه مطلب

ز غیشه خوردن و از بی جوی و بی آبی

ز غیشه خوردن و از بی جوی و بی آبی گیای کو به چنان بود چون گیای شکر

ادامه مطلب

شکار باز خرچال و کلنگ است

شکار باز خرچال و کلنگ است شکار واشه ونج است و کبوتر

ادامه مطلب

گرفتم به جایی رسیدی به مال

گرفتم به جایی رسیدی به مال که زرّین کنی سندل و سندلک

ادامه مطلب

هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس

هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس چن اندر رستخیز آنکس کجا گویندۀ بهتان

ادامه مطلب

آن چه روی است آن شکفته گردش اندر گلستان

آن چه روی است آن شکفته گردش اندر گلستان وان چه جرّاره است خفته سال و مه بر گل ستان

ادامه مطلب

بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت

بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت همی دراید در روی تو از آن آژنگ اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین وگر…

ادامه مطلب

بهر تلی بر از خسته گروهی

بهر تلی بر از خسته گروهی بهر غفچی بر از فر خسته پنجاه

ادامه مطلب

چو بر روی ساعد نهد سر به خواب

چو بر روی ساعد نهد سر به خواب سمن را ز پیلسته سازد ستون

ادامه مطلب

خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک

خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست بصورت شجری و ز خفچه او را برگ که از عقیق و ز…

ادامه مطلب

ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب

ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب نه او بطبع چنانست ازو شگفت مدار چه از طپیدن دلها که اندر و بسته ست چنان شدست که…

ادامه مطلب

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی وانگه هزار سال بملک اندون ببال

ادامه مطلب

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز بدان صفت که نماند بجز بیک دیگر دلش چو دستش و عشرت چو طبع و رای چو روی عمل…

ادامه مطلب

هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار

هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار بهار چین و شکفته در او نهفته بهار

ادامه مطلب

الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی

الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی الا تا همی بماند بر خاک پیکری

ادامه مطلب

بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده

بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور

ادامه مطلب

ترنج زرد نگه کن ز شاخ چون رخ من

ترنج زرد نگه کن ز شاخ چون رخ من که سرخ بود به نیسان و زرد گشت بمهر

ادامه مطلب

چریده دیو لاخ ، آکنده پهلو

چریده دیو لاخ ، آکنده پهلو بتن فربه ، میان چون موی لاغر

ادامه مطلب

دریا گر آن بود که بدو در گهر بود

دریا گر آن بود که بدو در گهر بود دریاست مدح گوی خداوند را دهان در زیر امر اوست جهان و جهان خود اوست یا…

ادامه مطلب

ز مرغ و آهو رانم بجویبار و بدشت

ز مرغ و آهو رانم بجویبار و بدشت ازین : جغاله جغاله وز آن : قطار قطار

ادامه مطلب

شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی

شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی به سرک تو که بزنمت به پدر اگر تو گله کنی

ادامه مطلب

گرفتم که جایی رسیدی ز مال

گرفتم که جایی رسیدی ز مال که زرین کنی سندل و چاچله

ادامه مطلب

همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع

همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع هی بدادی تا آدمی نماند فقیر

ادامه مطلب

ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ

ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ

ادامه مطلب

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال گهی بشد ز ره هفتخوان بمازندر

ادامه مطلب

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب جهود و گبر و ترسا و مسلمان همی گویند در تسبیح و تهلیل که یا رب…

ادامه مطلب

چو دیلمان زره پوش شاه مژگانش

چو دیلمان زره پوش شاه مژگانش بتیر و زوبین بر پیل ساخته خنکال

ادامه مطلب

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود سرش نپیچد از این آب کند و لوره وخر

ادامه مطلب