قطعات فرخی سیستانی

ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی در شرط ما نبود که با من تو این کنی دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا آگه نبوده‌ام…

خواستم از لعل او دو بوسه و گفتم تربیتی کن به آب لطف خسی را گفت یکی بس بود و گر دو ستانی فتنه شود،…

ای ترک حق نعمت عاشق شناختی رفتی و ساختی ز جفا هر چه ساختی کردار من به پای سپردی و کوفتی گرد هوای خویش گرفتی…

بوسه‌ای از دوست ببردم به نرد نرد برافشاند و دو رخ سرخ کرد سرخی رخسارهٔ آن ماهروی بر دو رخ من دو گل افکند زرد…

ندهم دل به دست تو ندهم گر به تو دل دهم ز تو نرهم کوی تو جایگاه فتنه شده‌ست بر سر کوی تو قدم ننهم…

ای جهانی ز تو به آزادی بر من از تو چراست بیدادی دل من دادی و نبود مرا از دل بیوفای تو شادی دل دهان…