قطعات ظهیر فاریابی

خسروا!ابر رحمت تو کجاست تا ز فیضش به فتح باب رسم سایه ای بر سرم فکن به کرم تا ز رفعت بر آفتاب رسم چون…

صاحب جلد کت از راه ببرد وین هم از جلدی آن قحبه زن است ورنه این سیم سر زرین گوش چه سزاوار چو تو سیم…

امام عالم و مفتی وقت محیی الدین تویی به اسب و رخ از کاینات گشته فره به مدح تو دو سه نوبت قصیده ها گفتم…

ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد خستگان تیر محنت نوش دارو کرده اند تا عروس ملک در پیوند شاهیت آمده است در جهان…

ای گسسته قلاده پروین زهره از بهر عقد بازوی تو به نعیم وجود پر کرده هفت کشور شکم به پهلوی تو نیست در نه خزانه…

پناه اهل هنر پیشوای روی زمین توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش تویی که در حرم دولتت به نقل طباع موافقت دهد ایام گرگ را…

خدایگان جهان شهریار دریا دل توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش بر اسمان و زمین دست مطلق است تو را که از وظیفه…

خورشید صدور عصر،صدرالدین بی لطف تو جان عدوی تن باشد واندر حرم حمایت حفظت دوران سپهر مؤتمن باشد ذات تو و چار صفّه ارکان عیسی…

صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول حکم جزمت بند…

ای به زیر هزار خر بنده پشت خم کرده همچو خر پشته صد هنرمند را ز گرسنگی گوز گند و دروغ تو کشته ای ترش…

ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر تا روز حشر مقصد اهل زمانه کرد غوغای فتنه دست به جایی که بر گشاد حزم تو…

ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ همای دولتت از اوج ماه تا ماهی برید صیت تو در قطع ساحت عالم قبول می نکند…

پناه ملت اسلام مجد دولت و دین دلت نهان جهان آشکار بشناسد ضمیر پاک تو آن صیرفی استادست که نقد هفت فلک را عیار بشناسد…

خداوندا من آن جراح عمرم که دایم هفت عضوم ریش باشد ز من رادی و دینداری نیاید چو گیتی زُفت کافر کیش باشد توانگر تر…

ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق که ای کمینه خطابت شهنشه غازی تویی که پای تو چون در رکاب عزم آید چو…

صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین بر رقعه کمال تو شاهان پیاده اند چرخ بلند و همت عالیت گوییا هر دو به هم ز…

ای بر سر ساکنان گردون گسترده همای دولتت پر در پای جنیبت تو افتاد از حمله هیبت تو صرصر آمد به حمایت حسامت از دست[…

ای خسروی که رایت جاه و جلال تو سر بر محیط عالم علوی فراشته ست گردون مظلّه ای ست که در عرصه وجود عصمت همیشه…

ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز تویی که بر تن خصم تو دِرع داوودی ز رمح و…

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم هرآنچه هست دگر…

خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم نکردم هیچ تقصیری به خدمت تا توانستم چه مایه رنجها بردم که تا حالم بدانی تو کنون…

زمانه داور کشور گشای نصرت دین ایا ضمیر تو از راز روزگار آگاه تویی که همتت از فرط کبریا نکند مگر بچشم حقارت در آفتاب…

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو از آن سپس که…

ای به شش ضرب از جهان در نرد جباری فِره تا ابد دوات روان بادا و حکمت بر نفاذ گر چه اقبال تو از راه…

ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد جان عدو فتد چو دل شمع در گداز هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست…

ای مثال تو را زمین و زمان کرده از راه امتثال مثول دولتت را فتور ناممکن حشمتت را زوال نامعقول گشته پیش تو رام و…

پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری به…

خدایگان کرام جهان رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد زمانه چون تو کریمی به عهد ندید سپهر چون تو لطیفی به…

سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد تو آنکسی که ببیند طلیعه حزمت کمین آتش موهوم در…

عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب با شمع دولت تو بر افروخت روزگار درکام آرزو چو شکر…

ای رسیده مواهب تو به من همچو بوی شفا به بیماران گرچه در خورد همت تو نبود رد نکردم چو خویشتن داران پایه ابر برترست…

ایا شهی که فلک را مهار در بینی کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز خرد به رقص در آید ز شوق خدمت تو…

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون که در میانه مسافت…

خدایگان همه خسروان روی زمین تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان از ان جناب رفیع تو قبله…

خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین که عقل محض سلیمان ثانیت خواند تویی که پنجه زور آزمای کین توزت به قهر جرم زمین…

عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود ز ابر دیده چو باران اشک بدخواهت به لب…

ای دیده روزگار ز دیوان جود تو هر روزه وجه راتب روزی وحش و طیر نا رفته بر زبان تو قولی برون ز حق ناآمده…

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه در آستان تو درهای فتح و پیروزی دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد نیایدش پس از…

پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر…

خدایگان صدور زمانه صدرالدّین تویی که طلعت تو نوردیده خردست از آن به رقص درآید فلک در گوشش صریر کلک تو همچون نوای باربدست به…

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان چو بخت…

فرمانده اکابر دنیا بهاءدین دوران جاه و عمر تو را انقراض نیست تا آفتاب دولت تو ارتفاع یافت کار مخالفان تو جز انخفاض نیست از…

ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب در عرض گاه زینت بزم تو فی المثل طاووس وقت…

ای گشته جهان جان ز مدحت همچون لب دلبران پر از قند چون ابر و گل ست ظلم و انصاف در عهد تو این گری…

پناه ملت و راعی خلق نصرة دین تویی که چرخ به نام تو نامدار شود بنای شرع به سعی تو مرتفع گردد اساس عدل به…

خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن از آنک طلعت تو نور…

سر دفتر اکابر دنیا بهاء دین از دولت تو تا به ابد انقلاب دور عالم بر آفتاب بقای تو روشن است بادا غبار حادثه زان…

عمادالدین تو آن تقدیر حکمی که با قدرت فلک را نیست مقدار کشیده خط تو در دفع فتنه به گرد خطه اسلام دیوار فکنده هیبتت…

ای ز آثار گرد موکب تو غصه ها خورده مشک تاتاری رام کردی سپهر سرکش را تا چنان شد که از نگونسازی می بلنگد ز…

ایا نموده به صد علم در جهان معجز تویی که دهر نظیر تو نیز ننماید محیط جاه تو تا غایتی ست در وسعت که بر…