قطعات سلیم تهرانی
هجو حساد شعر
هجو حساد شعر سلیم اعدای تو حیوان چندند به ایشان ترک هر بیش و کمی کن چوز خمی می رسد از ناکسانت برآن از چرب…
زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد ناچار گزیری نبود همنفسی را پیداست بر ارباب فراست که ندارد…
تعریف دختر برهمن
تعریف دختر برهمن برهمن دختری دیدم به دیری که بت در سجده ی او سر نهاده هنوزش گردن شیران خونریز نداده زحمت سیمین قلاده…. سلیم…
گرفتن طلب خود از خواجه ی ممسک
گرفتن طلب خود از خواجه ی ممسک شکر کز خواجه گرفتم طلب خویش سلیم مرد عاقل زر خود را به چنین کس ندهد که ازین…
در مدح
در مدح ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق روی تو همچو صبح، دم از نور میزند نازم به همت تو که در خرقهٔ نمد…
تعریف خانه ی اسلام خان و تاریخ بنای آن
تعریف خانه ی اسلام خان و تاریخ بنای آن در زمان خلافت شه دین سایه ی کردگار، شاه جهان ساخت دستور عهد در لاهور یعنی…
مذمت امساک شاهان
مذمت امساک شاهان هرچه شاهان عصر ما دیدند جانب مخزنش روانه کنند پر عجب نیست گر چو حمامی آب را نیز در خزانه کنند! سلیم…
در مجلس وصل یار ای دل
در مجلس وصل یار ای دل تا کی گویی ره سخن نیست چون کار کسی به حرف افتاد راه سخنی به از دهن نیست سلیم…
بس که می ترسم میان ما و او
بس که می ترسم میان ما و او بس که میترسم میان ما و او در حساب دوستی افتد غلط، نامهای هرگه فرستم سوی او…
کار با جمعی مرا افتاده در بحث سخن
کار با جمعی مرا افتاده در بحث سخن بی سر و پا جمله همچون ساکنان بادیه هرزه گویی چند همچون سرخوشان انجمن مرده رنگی چند…
در توصیف خانه ی اسلام خان
در توصیف خانه ی اسلام خان این نگارین خانه را دیوار و در آیینه است طاق او چون بال طاووس است و پر آیینه است…
هست کارم به مجلسی که درو
هست کارم به مجلسی که درو هست کارم به مجلسی که درو حرف با لب چو خنده بیگانه ست چند پاس ادب کسی دارد؟ انجمن…
مذمت جمعی حساد
مذمت جمعی حساد در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم که نطقم زند دم ز معجزنمایی درآید چو کلکم به رفتار، گردد ز رنگینی جلوه، کاغذ…
در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان
در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان ای سواد هند از کلکت نگارستان چین کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت نامه ی…
باز فرستادن خربزه
باز فرستادن خربزه کام بخشا! ز تو شد خربزه ای لطف مرا همچو حوران بهشتی خوش و پاکیزه سرشت داده دهقان عوض آب به او…
هرچند که تاجریم ای غیر
هرچند که تاجریم ای غیر هرچند که تاجریم ای غیر ما هر دو درین فسرده بازار فرق است میان ما، که داریم من آینه و…
فراوان تاجداران را که از مرگ
فراوان تاجداران را که از مرگ ز ملک و مملکت شد دست کوتاه جهان را خاتم فیروزه ای دان که نقش او بود الملک لله…
در مذمت پوستین خود و حسن طلب برای پوستینی دیگر
در مذمت پوستین خود و حسن طلب برای پوستینی دیگر صاحبا! سرورا! خداوندا! ای که خلقت چو روی تو نیکوست طبع تو گلشنی ست کاندر…
اظهار افلاس خود و طلب تدارک
اظهار افلاس خود و طلب تدارک ای سروری که بر در دولتسرای تو هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود خورشید با وجود جناب…
هر که نخل بلند طبع مرا
هر که نخل بلند طبع مرا هر که نخل بلند طبع مرا دید، از اقتضای طالع پست، سنگ از بس به شاخسارش زد استخوان های…
طلب شراب
طلب شراب ای سحاب حدیقه ی احسان از تو در خوشاب می خواهم هر گدایی چراغ می طلبد از تو من آفتاب می خواهم صبح…
در تقاضا
در تقاضا ای شکنج آستینت موج دریابار جود ای سپهر پیر را ذات تو فرزند خلف کاروانی کز دیار همتت گردد روان نقش پای ناقه…
هجو ملا وفا
هجو ملا وفا منزل اهل سخن، ملا وفا کز شرم او لفظ را معنی به روی خویش برقع میکند گاه بر ریش سخن از دخل…
طلب کلاه
طلب کلاه شب خرد دید سربرهنه مرا گفت ای از تو پشت معنی راست تو که سوگند چرخ بر سر توست سر برهنه چرایی، این…
در باب منع بواب که اجازهٔ آمدن نداد
در باب منع بواب که اجازهٔ آمدن نداد صاحبا! مقصود صاحب دولتان از پرده دار غیر ازین نبود که او مانع شود بیگانه را من…
هجو کسی
هجو کسی خواجه از بس ممسک و رذل و خسیس افتاده است گر شکست عمر بیند، از شکست نان به است صورت زشتش خبر از…
سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو
سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو هر غباری سوی خورشید برد عشق بلند…
چو سامان عشرت مهیا شود
چو سامان عشرت مهیا شود چو سامان عشرت مهیا شود شراب آن زمان گر بنوشی رواست به دست تهی ساغر می مگیر که گل شاخ…
هجو کاسهٔ چینی
هجو کاسهٔ چینی یکی پیالهٔ چینی برای خوردن آب بداد خواجه مرا از صفات نیکویش که گر چو کاسهٔ فقرش نهند بر سر راه ز…
ستایش و تاریخ بنای اسلام خان
ستایش و تاریخ بنای اسلام خان بهار گل دولت اسلام خان که دارد ازو این چمن آب و تاب بنایی به بنگاله بنیاد کرد که…
چو سرنوشت کسی گشت در جهان کاری
چو سرنوشت کسی گشت در جهان کاری علاج نیست بجز رفتن از پی آنش دم فرس چو پی راندن مگس آمد کند زمانه پس از…
هزل
هزل امشب شده دلبری دچارم کز وی به اجل مرا پناه است زنبور گزنده چون مگس نیست می گویم و خال او گواه است دنباله…
صاحب مال و جاه را ز جهان
صاحب مال و جاه را ز جهان صاحب مال و جاه را ز جهان آفتی نیست تا بود زنده زان که هر جا دعا و…
در آزار دمل خود
در آزار دمل خود آه ازین دمل که شد از سینهٔ من آشکار خون چو پیکان میچکد از غنچهٔ پستان مرا هردم شیری که از…
هجو کاتب
هجو کاتب کاتبی دارم که چون بر دست گیرد خامه را هر سخن را دخل بیجایی کند موی دماغ افکند هر مصرعی را عضوی از…
در هجو
در هجو ای آن که عیبجویی من پیشه کرده ای من خود حکایت از چه و چونت نمی کنم بر تیغ پاکدامن خویشم چو آفتاب…
خطاب به بزرگی سروده
خطاب به بزرگی سروده ای به دست تو قلم گشته کلید در فیض ای که از جود تو همت به جهان کامرواست بحر اگر نیست،…
هجو شخصی که به ضیافت رفته بود
هجو شخصی که به ضیافت رفته بود ای گلبن باغ حسن، آخر گل ها ز برای خود گشادی رفتی به ضیافت حریفان از دست عنان…
در نرسیدن صله
در نرسیدن صله ای آن که به مدح تو ز من آنچه سزا بود راضی نشدم تا همه را ذکر نکردم تا چند کنی فکر،…
تعریف شخصی
تعریف شخصی ای که خورشید چو آیینه ز خجلت رو ساخت خامه چون پرده گشا گشت خیالات ترا گر ندادند ترا حسن خط آزرده مباش…
هجو خواجه حسن
هجو خواجه حسن با هرکه نشنید نفسی، خواجه حسن را از گاو و ز گوساله ی خود، گفت و شنید است از بس که سیاهی…
راه گم کردن در نجف معلی
راه گم کردن در نجف معلی یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد وادیی پر دغدغه چون…
بی سواری در سواد هند بودن مشکل است
بی سواری در سواد هند بودن مشکل است بی سواری در سواد هند بودن مشکل است اسب من مرد و دلم در اضطراب افتاده است…
هجو پسر تریاکی
هجو پسر تریاکی چشم بد دور، خواجه را پسری ست که همه زیرکی و ادراک است چه عجب گر ضعیف و خرد افتاد که چو…
درین دریا که از آشوب طوفان
درین دریا که از آشوب طوفان درین دریا که از آشوب طوفان نرفته موجش از گرداب بیرون خوش آن کس کو تواند برد چون ابر…
تعریف امینای مطرب
تعریف امینای مطرب امینا طوطی بلبل ترانه که باشد بر زبان ها گفتگویش ز آواز خوشش دف رفته از هوش ازان آبی زند هردم به…
موسم عیش، طفلی و پیری ست
موسم عیش، طفلی و پیری ست موسم عیش، طفلی و پیری ست که نشاط این دو وقت فیروز است وقت گلگشت باغ و سیر چمن…
در هجو شخصی
در هجو شخصی خواجه بشنو حدیث راست ز من هست مستوره ای ترا به حرم که به هرکس رسد، ازو گیرد همچو آیینه نطفه ای…
تاریخ و توصیف بنای اسلام خان
تاریخ و توصیف بنای اسلام خان ای خجسته بنا، ز رونق تو چشم بد دور، چشم ایامی همه روی زمین به سایه ی توست کز…