قطعات سلمان ساوجی
هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای
هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای همچو شمعش نگریزد ز ثبات قدمی ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر بایدش…
مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم
مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را تا زدی…
صد را نوکرانت ز برو زیر شدند
صد را نوکرانت ز برو زیر شدند وز پهلوی اقبال تو ادبیر شدند مردم همه از گرسنگی بر در تو مردند و ز جان خویش…
شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما
شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست ناگهان افتاده و درماندهام پا…
دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم
دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم این دو هندوی جهاندیده نورانی را کرکس نفس فرو مانده ز پرواز هوس خاست شوق طیران بلبل روحانی را…
خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش
خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش زد آتش در درون صد بار آب زندگانی را به هندو رایگان افتاد ازو بستان به…
تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او
تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است…
ایا کار و بار اعتباری نداری
ایا کار و بار اعتباری نداری بر شاه دلشاد کاری نداری سگان را مجال است بر آستانش خوشا وقت ایشان تو باری نداری
ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را
ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را در مجلس تو منصب بالا نمیرسد آنجا که کاتبان تو تحریر میکنند حکم قلم به صاحب جوزا نمیرسد…
ای تاج سر همه افاضل
ای تاج سر همه افاضل ای لطف تو روح را سکینه هستت ملکی ملک صفاتی در طبع عدوت جز سگی نه ای قبله مقبلان در…
هلال غره دولت وجیه دولت و دین
هلال غره دولت وجیه دولت و دین که با ضمیر تو خورشید راضیا نبود هلال خواندمت زانکه زاده شمسی وگرنه نام قمر، شمس را سزا…
ماه گردون سلطنت ناگاه
ماه گردون سلطنت ناگاه شد نهان در حجاب میغ دریغ زین تحسر بماند در دندان لب و دست نگین و تیغ دریغ تا ابد بر…
صدر عالی، کمال دولت و دین
صدر عالی، کمال دولت و دین ای به تو کشور کرم، آباد در سخا و مروت و احسان مثل تو مادر زمانه نزاد هر که…
سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین
سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین به رقعهای که ز خطش زلال جان بچکد سواد شعر مرا التماس کرد از من کنم به دیده سودای…
دوش با من خرد از روی نصیحت میگفت
دوش با من خرد از روی نصیحت میگفت کای گرفته ز جهان طبع لطیف تو ملال پیش ارباب زمان می نروی از چه سبب بهر…
خداوندا از افراط شراب شرب دوشینه
خداوندا از افراط شراب شرب دوشینه دمادم میرسد جانم به لب چون ساغر صهبا ز موصول آنچه آوردند دوش امروز با ما خور که خود…
پادشاها مهد عالی میرود سوی شکار
پادشاها مهد عالی میرود سوی شکار لیکن اسباب شدن ما را مهیا هیچ نیست خیمه و اسب است و زین جامه اسباب سفر جز دو…
ایا شاهی که بر الواح گردون
ایا شاهی که بر الواح گردون فلک نقش ثنایت مینگارد دعاگو یک سخن دارد اجازت اگر باشد در آید عرضه دارد
ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو
ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو هر دم چو آفتاب ز موج سماروم چون جمله اهل فضل ز جود توشا کردند پس من…
ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را
ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض جز به…
همنشین بدان مباش که نیک
همنشین بدان مباش که نیک از بدان جز بدی نیاموزد خار آتش فروز سوختنی که ز گل جاه و شوکت اندوزد عاقبت بر کند دل…
گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست
گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست منع نتوان کرد سلمان نیست اینجا جای خشم در فضیلت چشم با ابرو ندارد نسبتی مینشیند ابروان…
صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین
صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین ای خواجهای که دین و سعادت قرین توست تو خاتم اکابری و دست حکم تو آن خاتمی که…
ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان
ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان همه دعای تو گوید همه ثنای تو خداوند حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال بود…
در ره بغداد کز هر جانبی
در ره بغداد کز هر جانبی ناله افتاده باری آمدی داشتم اسبی که از رفتار او بر دلم هر دم غباری آمدی اندکی زر نیز…
خسرو اخاک درگه تو مرا
خسرو اخاک درگه تو مرا از غبار ذر ور نیکوتر لیک در حالتی چنین که منم غیبتم از حضور نیکوتر حال چشمم بدست دور از…
پادشاها ز عمر خویش مرا
پادشاها ز عمر خویش مرا بی حضور شما چه فایده است از دعا گو به غیبت و حضور شاه را جز دعا چه فایده است…
ایا سحاب نوالی که از صریر قلم
ایا سحاب نوالی که از صریر قلم به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم سحرگه از طرف تبت…
ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم
ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم طایران فتح را از پر تیرت بال کرد طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید آن…
ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن
ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر…
نوکران میر حاج اختچی
نوکران میر حاج اختچی زین و پالان را به تنگ آوردهاند این دو بد قول مخالف وعده را راستی نیکو به جنگ آوردهاند
گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی
گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی از زرت دامن فرو باید فشاند در زد آتش به برگ و ساز خویش پیش خلقش لاجرم…
صاحب عادل کمال الدین حسن
صاحب عادل کمال الدین حسن ای تو را مه چاکر و کیوان غلام همچو گردون گوهر خاص تو پاک همچو باران فیض انعام تو عام…
سپهرا من از شادیت غارغم
سپهرا من از شادیت غارغم مرا چون توانی که غمگین کنی ندارم ز تو هیچ امید و بیم اگر مهر وزری و گر کین کنی…
دارای شرق و غرب که جود و وقار تو
دارای شرق و غرب که جود و وقار تو دریا و کوه را همگی برد آب و سنگ میراند با لطافت طبعت حدیث آب صد…
حبذا صدر صفحهای که به است
حبذا صدر صفحهای که به است به همه بابی از بهشت برین میزند نور شمسهاش چون صبح خنده بر ما و زهره و پروین وصف…
پادشاها بندگان درگه احسان تو
پادشاها بندگان درگه احسان تو هر یک از هر جنس چندین چارپا بستهاند چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی این چنین میر اخران…
ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل
ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل به های های ز دست تو بارها بگریست به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است که…
ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت
ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید در جهانداری همه چیزت…
ای امیری که شهسوار فلک
ای امیری که شهسوار فلک با تو پیوسته هم عنان باشد با سوار فلک اگر گویی که مرو بعد ازین بران باشد هر کجا فتح…
هر چه تا غایت به نام او مقرر بوده است
هر چه تا غایت به نام او مقرر بوده است همچنان باشدبه نام او مقرر همچنین
گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر
گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر چار ترکت باید اول تا رود کارت ز پیش ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک…
صاحب قران مملکت ای آصفی که هست
صاحب قران مملکت ای آصفی که هست صدر تو قبله عرب و کعبه عجم بر رای روشنت همگی کار ملک راست آن روز شد که…
سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر
سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر جز از غبار درت توتیا نخواهد کرد صفای نیت و صدق تو صبح اگر بیند…
دادند اشتری دو سه نواب شه مرا
دادند اشتری دو سه نواب شه مرا شادان شدم از آنکه مرا چارپا بسی است عقلم به طنز میگفت انظر الی الابل کاندر ابل عجایب…
چون به قشلاق قرا باغ آمدیم
چون به قشلاق قرا باغ آمدیم گفتم از افلاس وا خواهیم رست جرها زین مملکت خواهیم کرد طرفهها ز اطراف بر خواهیم بست ناخن اندر…
پادشاها صبوح دولت تو
پادشاها صبوح دولت تو متصل با صباح محشر باد بنده امروز پنج روز گذشت که برین برهمی زنم فریاد نه کسی میرسد به فریادم نه…
ای یاد حضرتت چو قدح مایه نشاط
ای یاد حضرتت چو قدح مایه نشاط طبع جهان به خرمی دولت تو شاد آن لفظ وعدهای که پی آن محقرست حاشا که از ضمیر…
ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه
ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه شهسوار همتت تا قرب اوادنی براند بر براق همتت تا دید گردون بر عروج بر زبان صد بار…
اول آن است که چون نیت عزلت دارد
اول آن است که چون نیت عزلت دارد بنده زین دایره جمع جدا خواهد بود گوشه خانهای امروز وطن خواهد ساخت کش خداوند جهان خانه…