قطعات – حافظ شیرازی
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم فال…
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد لطیفهای به میان آر و خوش بخندانش به نکتهای که…
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه جنت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن زانکه در جنت…
به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجه
به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجه به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه ز شاهراه سعادت به باغ رضوان رفت وزیر…
روح القدس آن سروش فرخ
روح القدس آن سروش فرخ بر قبهٔ طارم زبرجد میگفت سحر گهی که یا رب در دولت و حشمت مخلد بر مسند خسروی بماناد منصور…
برادر خواجه عادل طاب مثواه
برادر خواجه عادل طاب مثواه پس از پنجاه و نه سال از حیاتش به سوی روضهٔ رضوان سفر کرد خدا راضی ز افعال و صفاتش…
زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ زان لقمه که صوفی را در معرفت…
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید دختر رز چند روزی شد که از ما گم شدهست رفت تا گیرد…
رحمان لایموت چو آن پادشاه را
رحمان لایموت چو آن پادشاه را دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت جانش غریق رحمت خود کرد تا بود تاریخ این معامله رحمان…
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق که به مه…
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد نخست پادشهی همچو او ولایت بخش که جان خویش بپرورد و…
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو بیا ای طایر دولت بیاور مژدهٔ وصلی…
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش هر که بخراشدت جگر به جفا همچو کان کریم زر بخشش کم مباش…
دل منه بر دنیی و اسباب او
دل منه بر دنیی و اسباب او زانکه از وی کس وفاداری ندید کس عسل بینیش از این دکان نخورد کس رطب بیخار از این…
آن میوهٔ بهشتی کآمد به دستت ای جان
آن میوهٔ بهشتی کآمد به دستت ای جان در دل چرا نکشتی از دست چون بهشتی تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند سرجملهاش…
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد ذروهٔ کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع…
ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز
ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو در بزرگی کی روا باشد که تشریفات…
قوت شاعرهٔ من سحر از فرط ملال
قوت شاعرهٔ من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت نقش خوارزم و خیال لب جیحون میبست با هزاران گله از ملک…
خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد
خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد ساحت کون ومکان عرصهٔ میدان تو باد زلف خاتون ظفر شیفتهٔ پرچم توست دیدهٔ فتح ابد عاشق جولان…
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود با آن وجود و آن عظمت زیر خاک رفت در نصف…
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف…
خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا
خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا ای جلال تو به انواع هنر ارزانی همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد صیت مسعودی و آوازهٔ شه سلطانی گفته…
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف که…
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد آنچه آن زلف دراز…
بهاء الحق و الدین طاب مثواه
بهاء الحق و الدین طاب مثواه امام سنت و شیخ جماعت چو میرفت از جهان این بیت میخواند بر اهل فضل و ارباب براعت به…
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است…
پادشاها لشکر توفیق همراه تو اند
پادشاها لشکر توفیق همراه تو اند خیز اگر بر عزم تسخیر جهان ره میکنی با چنین جاه و جلال از پیشگاه سلطنت آگهی و خدمت…
گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل
گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل بر آب نقطهٔ شرمش مدار بایستی ور آفتاب نکردی فسوس جام زرش چرا تهی ز می خوشگوار بایستی…
به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد
به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد ز حضرت احدی لا اله الا الله که ای عزیز کسی را که خواریست نصیب حقیقت…
سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن
سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن صاحب صاحبقران خواجه قوام الدین حسن سادس ماه ربیع الاخر اندر نیمروز روز آدینه به حکم کردگار ذوالمنن هفتصد…
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس چرا بایدت دیگری محتسب و من یتق الله یجعل له و یرزقه من حیث لا یحتسب
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار تا تن خاکی من عین بقا گردانی چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست به…
به من سلام فرستاد دوستی امروز
به من سلام فرستاد دوستی امروز که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد چرا ز خانهٔ…