قصاید گزیده ناقص فرخی سیستانی

در مدح خواجه عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی ای دل من ترا بشارت باد که ترا من به دوست خواهم داد تو بدو…

در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود همی نسیم گل آرد به باغ بوی بهار بهار چهر منا! خیز و جام باده بیار…

در دعای به سلطان محمود غزنوی چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد با دولت پاینده و با بخت جوان باد تا بود ملک شهرده و…

در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار دوش متواریک به وقت سحر اندر آمد به خیمه آن دلبر راست گفتی شده‌ست خیمهٔ من…

در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر نگار من آن لعبت سیمتن مه خلخ و آفتاب ختن برون آمد از خیمه و از دو…

در مدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر با کاروان حله برفتم ز سیستان با حله تنیده ز دل…

در حسب حال و رنجش خاطر سلطان و طلب عفو ای ندیمان شهریار جهان ای بزرگان درگه سلطان ای پسندیدگان خسرو شرق همنشینان او به…

– در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین سبکتگین باغ دیبا رخ پرند سلب لعبگر گشت و لعبهاش عجب گه دهد آب را…

– در مدح خواجهٔ جلیل عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی ز آفتاب جدا بود ماه چندین شب همی‌دوید به گردون بر آفتاب طلب…

در مدح محمد بن محمود بن ناصرالدین هم از سعادت و اقبال بود و بخت جوان که دل نبستم بر گلستان و لاله‌ستان کسی که…

در تهنیت جلوس سلطان محمد پس از سلطان محمود هرکه بود از یمین دولت شاد دل به مهر جمال ملت داد هرکه او حق نعمتش…

در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین ای روی نکو! روی سوی من کن و بنشین زنهار ز من دور مدار آن لب شیرین…

– در مدح خواجه عمید ابو منصور سید اسعد نیلگون پرده برکشید هوا باغ بنوشت مفرش دیبا آبدان گشت نیلگون رخسار و آسمان گشت سیمگون…

در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه دی به سلام آمد نزدیک من ماه من آن لعبت سیمین ذقن با زنخی…

در دعای سلطان و تقاضای ملازمت سفر ای برگذشته از ملکان پایگاه تو قدر تو بر سپهر برآورده گاه تو ماه منیر صورت ماه درفش…

در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گل بخندید و باغ شد پدرام ای خوشا این جهان بدین هنگام چون بنا گوش نیکوان شد باغ…

در مدح خواجه ابوسهل احمد بن حسن حمدوی سروی شنیده‌ای که بود ماه بار او؟ مه دیده‌ای که مشک بپوشد کنار او؟ من دیدم و…

در مدح میرابوالفتح فرزند سید الوزراء احمد بن حسن میمندی من ندانم که عاشقی چه بلاست هر بلایی که هست عاشق راست زرد و خمیده…