قصاید فرخی سیستانی
در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید
در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید عشق خوشست ار مساعدت بود از یار یار مساعد نه اندکست و نه بسیار…
در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی آمد آن نو بهار تو به شکن بازگشتی بکرد توبه من دوش تا یار عرضه…
در مدح میر ابواحمد محمدبن محمود بن ناصر الدین و وصف شکارگاه
در مدح میر ابواحمد محمدبن محمود بن ناصر الدین و وصف شکارگاه چهار چیز گزین بود خسروان را کار نشاط کردن چوگان و رزم و…
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر غزوات و فتوحات او در گنگ
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر غزوات و فتوحات او در گنگ بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار بیا و روز مرا…
نیز در مدح خواجه فاضل ابوبکر حصیری ندیم سلطان گوید
نیز در مدح خواجه فاضل ابوبکر حصیری ندیم سلطان گوید ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان تندی و سنگدلی پیشه تست ای دل…
در تهنیت خلعت وزارت گوید
در تهنیت خلعت وزارت گوید ای دل میر اولیا بتو شاد خلعت میر بر تو فرخ باد روی دیوان او مزین گشت تا ترا خلعت…
در ذکر مراجعت سلطان محمود از فتح سومنات گوید
در ذکر مراجعت سلطان محمود از فتح سومنات گوید یمین دولت شاه زمانه با دل شاد بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد بتان شکسته…
در مدح امیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن ناصرالدین
در مدح امیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن ناصرالدین گر چون تو بترکستان ای ترک نگاریست هر روز بترکستان عیدی و بهاریست ور چون تو بچین…
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمودبن ناصر الدین
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمودبن ناصر الدین عروس ماه نیسان را جهان سازد همی حجله به باغ اندر همی بندد ز شاخ…
در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان
در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد…
در مدح خواجه ابوالفتح فرزند وزیرگوید
در مدح خواجه ابوالفتح فرزند وزیرگوید سیه زلف آن سرو سیمین من همه تاب و پیچست و بند و شکن نگار مرا سرو آزاد خوان…
در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر گوید
در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر گوید نگار من آن لعبت سیمتن مه خلخ و آفتاب ختن برون آمداز خیمه و از دو…
در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی
در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی سوسن داری شکفته برمه روشن بر مه روشن شکفته داری سوسن ماهی گر ماه درقه دارد و شمشیر…
در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی مکن ای ترک مکن قدر چنین روز بدان چون شد این روز، درین روز رسیدن…
در مدح میر ابوالفتح فرزند سید الوزراء احمد بن حسن میمندی
در مدح میر ابوالفتح فرزند سید الوزراء احمد بن حسن میمندی من ندانم که عاشقی چه بلاست هر بلایی که هست عاشق راست زرد و…
درمدح عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین
درمدح عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین جشن فریدون خجسته باد وهمایون بر عضد دولت آن بدیل فریدون پشت سپه میر یوسف آنکه به رویش روز…
نیز در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید
نیز در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین همی ستاند سنبل ولایت نسرین بنفشه و گل…
در تهنیت عید فطر و مدح امیر محمد بن محمود گوید
در تهنیت عید فطر و مدح امیر محمد بن محمود گوید رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر خنک آن کو رمضان را بسزا…
در ذکر سفر سومنات و فتح آنجا و شکستن منات و رجعت سلطان گوید
در ذکر سفر سومنات و فتح آنجا و شکستن منات و رجعت سلطان گوید فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نوآر که نو…
در مدح امیر ابویعقوب یوسف برادر سلطان محمود
در مدح امیر ابویعقوب یوسف برادر سلطان محمود همی روم سوی معشوق با بهار بهم مرا بدین سفر اندر ،چه انده ست و چه غم…
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود گوید
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود گوید ای باد بهاری خبر از یار چه داری پیغام گل سرخ سوی باده کی آری هم…
در صفت خزان و مدح امیر ابوالمظفرنصر بن سبکتگین برادر سلطان محمود گوید
در صفت خزان و مدح امیر ابوالمظفرنصر بن سبکتگین برادر سلطان محمود گوید چو زر شدند رزان، از چه؟ از نهیب خزان بکینه گشت خزان،…
در مدح خواجه ابوالمظفر گوید
در مدح خواجه ابوالمظفر گوید دلم در جنبش آمد بار دیگر ندانم تا چه دارد باز در سر همانا عشقی اندر پیش دارد بلایی خواهد…
در مدح خواجه بزرگ احمد بن حسن میمندی گوید
در مدح خواجه بزرگ احمد بن حسن میمندی گوید ای وعده تو چون سر زلفین تو نه راست آن وعده های خوش که همی کرده…
در مدح سلطان محمدبن سلطان محمود گوید
در مدح سلطان محمدبن سلطان محمود گوید مرا سلامت روی تو باد ای سرهنگ چه باشدار بسلامت نباشد این دل تنگ دلم به عشق تو…
در مدح شمس الکفات احمد بن الحسن میمندی
در مدح شمس الکفات احمد بن الحسن میمندی گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن گفتم در…
در مدح یمین الدولة سلطان محمود بن سبکتگین گوید
در مدح یمین الدولة سلطان محمود بن سبکتگین گوید ای ملک گیتی گیتی تر است حکم تو بر هرچه تو خواهی رواست در خور تو…
درمدح وزیر زاده جلیل ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید
درمدح وزیر زاده جلیل ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید برفت یار من و من نژند و شیفته وار بباغ رفتم با درد…
نیز در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید
نیز در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید ماه دو هفته من برد مه روزه بسر بامداد آمد و از عید مرا داد خبر…
در تهنیت عید فطر و مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید
در تهنیت عید فطر و مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید حدیث نوشدن مه شنیده ای به خبر بکاخ در شو…
در مدح امیرابواحمد محمد بن محمود غزنوی گوید
در مدح امیرابواحمد محمد بن محمود غزنوی گوید ای دل نا شکیب مژده بیار کامد آن شمسه بتان تتار آمد آن سرو جلوه کرده بناز…
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای غذای روح سماعست و آن…
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود غزنوی گوید
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود غزنوی گوید چون موی میان داری چون کوه کمر داری چون مشک زره داری چون لاله سپر…
در شکر گزاری از اسبی که سلطان محمود داده است
در شکر گزاری از اسبی که سلطان محمود داده است ای آنکه همی قصه من پرسی هموار گویی که چگونه ست بر شاه تراکار چیزیکه…
در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید
در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست با…
در مدح خواجه بزرگ و عذر تفصیر خدمت
در مدح خواجه بزرگ و عذر تفصیر خدمت ای رسانیده مرا حشمت و جاه تو به جاه فضل و کردار تو بگرفته ز ماهی تا…
در مدح سلطان محمود بن سبکتگین غزنوی
در مدح سلطان محمود بن سبکتگین غزنوی با من به شابهار به سر برد چاشتگاه ماه من آنکه رشک برد زود و هفته ماه گفت:…
در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی
در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین غزنوی
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین غزنوی بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع…
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار بر شه فرخنده پی…
نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید
نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید تاخم می را بگشاد مه دوشین سر زهد من نیست شد و توبه…
در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف
در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف مهرگان رسم عجم داشت به پای جشن اوبود چو چشم اندربای هر کجا در شدم از…
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین دوش همه شب همی گریست به زاری ماه من آن ترک خوبروی حصاری برد و بناگوش سایبانش همی…
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی گوید
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی گوید ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار پرسد که چگونه ست کنون یار مرا…
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود بن ناصر الدین
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود بن ناصر الدین سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان…
در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید
در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید بدین خرمی و خوشی روزگار بدین خوبی و فرخی شهریار چنان گشت گیتی که ما خواستیم خدایا تو چشم…
در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسین میمندی
در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسین میمندی زمانه رغم مرا ای به رخ ستیزه ماه خطی کشید بر آن عارض سپید سیاه گمانش آن…
در مدح خواجه حسین بن علی گوید
در مدح خواجه حسین بن علی گوید دلم همی نشود بر فراق یار صبور همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور اگر فراق بخواهد دل…
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید بخندد همی باغ چون روی دلبر ببوید همی خاک چون مشک اذفر بسبزه درون لاله نو شکفته…
در مدح عضد الدوله امیر ابو یعقوب یوسف سپهسالار گوید
در مدح عضد الدوله امیر ابو یعقوب یوسف سپهسالار گوید دی چو دیوانه بر آشفت و به زه کرد کمان پیش او باز شدن جز…