قصاید ظهیر فاریابی
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه در حریم حضرتت جمع آمد از اقبال شاه در ازل چو نقش نیرنگ تو می زد نقش…
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه نوید عاطفت آورد از آستانه شاه چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است نیاز عرضه کن و…
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد دل مرا که فراموش کرد عهد وصال نسیم باد صبا بوی زلف…
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد امید ده که ز وصل تو کی رسد به مراد؟ منم که می سپرم سال و…
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست دست غمت ببست مرا استوار دست در پای محنت تو از آن دست می زنم تا برنگیری از…
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست…
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند به عرصه حرم و روضه جنان بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر و ز هر جهت…
سر برافراخت بر سپهر برین
سر برافراخت بر سپهر برین مهد میمون پادشاه زمین زبده مکرمت زبیده وقت مریم روزگار و عصمت دین آنک در خانقاه عصمت او درس تشریف…
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد جان طمع دارد از آن لعل که گوهر گیرد پسته تنگ تو از بهر علاج دل…
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد از کاینات ذات تو را اختیار کرد نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت کایزد رسوم…
هوالعید یسقی بکاس المدام
هوالعید یسقی بکاس المدام هنیئالمن فاق کل الانام شهنشاه اعظم قزل ارسلان که از عدل او یافت گیتی نظام جهان داوری کاب شمشیر او بشوید…
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور که باد تا به قیامت به عهد او معمور سپهر مجمره گردان بود به پایه تخت شمال…
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور به گوش جان من آمد ندای حضرت…
در این هوس که من افتاده ام به نادانی
در این هوس که من افتاده ام به نادانی مرا به جان خطر است از غم تو تا دانی مزاج دل به تأمل بدیدم اینک…
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش کزان…
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش کجا به چشم در آید شکست حال منش؟ دل شکسته اگر زلف او بیا غالی کم از هزار…
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام…
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار گل از سراچه خلوت رود به صُفه بار ز اعتدال هوا حکم جانور گیرد اگر به نوک…
خسروا ،وقت می گل فام است
خسروا ،وقت می گل فام است رونق عیش درین ایام است باغ پر مطرب خوش الحان است دشت،پرشاهد سیم اندام است در جهان نکهت انفاس…
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان هچو عم سلطانی و همچون پدر سلطان نشان موسم نوروز و ملک خرم و شاه جوان فرصتی باشد جهان…
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند جز در مثال بردن خطی ز عارضت نقاش عشق…
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد سر می خوردن آن خرگه مینا دارد سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال گلبن فتح…
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده سیاستت به سزا گوش چرخ مالیده خرد که بر دوجهان نافذست فرمانش در آستان تو جز بندگی نورزیده ستارگان…
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش چون دست در غمت زد و پا استوار کرد…
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی کایزد برای نصرت دین…
هر کجا تازه بخندید گل رخساری
هر کجا تازه بخندید گل رخساری بر رخم بشکفد از خون جگر گلزاری عشق بازی به جهان کار چو من بی کاریست که جزین کار…
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم…
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی چوبندگان ،مه و خورشید بر درت شب و روز نشسته اند به…
حلقه زلف یار ، دام بلاست
حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست…
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد بس جان نازنین که بلا را نشانه شد زان…
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند ملک عالم را به تو فال فریدون می زنند در ازل دایم زدند و تا ابد خواهند…
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او برید عالم غیب است رای انور او خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که بوسه جای سپهرست دست…
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن شکفته در چمن خاطرت بهار سخن به گوش و گردن حوران فکر بر بسته به رسم زیورشان…
در ابتدای کون جهان آفریدگار
در ابتدای کون جهان آفریدگار بر نام خسرو از پی این عقد نامدار بر اصل چهار طاق عناصر به پای کرد نُه پوشش فلک همه…
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست…
نهی زلفین عنبر بار بر دوش
نهی زلفین عنبر بار بر دوش حدیث ما نیاری هیج در گوش خروش ما زخواری ناشنیده چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟ چو تا با…
قدوم ماه مبارک مبارک است به فال
قدوم ماه مبارک مبارک است به فال که باد بر ملک بحر و بر مبارک سال سریر بخش سلاطین اتابک اعظم که هست طلعت او…
زلف سر مستش چو در مجلس پریشانی کند
زلف سر مستش چو در مجلس پریشانی کند جان اگر جان نیندازد گرانجانی کند عقلها را از پریشان زیستن نبود گریز اند آن مجلس که…
چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید
چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید آمد از درج زمرد لولو لالا پدید چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان نون سیمین…
ای کرده گرد ماه ز شب خرمن
ای کرده گرد ماه ز شب خرمن گریان ز حسرت تو چو باران من آری دلیل قوت بارانست آنجا که گرد ماه بود خرمن ای…
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد بوی بهار و مژده زلفین یار داد یاری کزو وظیفه نوروز خواستم گفت از لبم رطب دهم از…
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد طاوس جان به جلوه درآید زخرمی گر طوطی لبت به…
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری مسلم است تو را نوبت جهانداری کلاه گوشه حکم تو از طریق نفاذ ربوده از سر گردون…
چون کوکبه عید به آفاق درآمد
چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام…
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره حزم تو گرد مرکز اسلام دایره در طلعتت نجوم افق را مطالعه در منظرت سعود فلک را مناظره…
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع…
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون حدیث حسن تو می رفت و الحدیث شجون نشان زلف و رخت یک به یک همی دادند که بند…
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر یکی به چهره همی…
چون برافراخت خسرو سیارگان علم
چون برافراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظلم صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزد جز به صدق…
ای ظفر موکب تو را بر پی
ای ظفر موکب تو را بر پی دو جهان پیش همتت لا شی در صف بندگان تو مریخ روز رزم از شمار بسمل و فی…