قصاید – سوزنی سمرقندی
در حسب حال خود گوید
در حسب حال خود گوید چو شست گشت کمان قامت چو تیر مرا چو شست راست برآمد بهار و تیر مرا چو تیر کان زکمان…
در مدیحه میر عمید سعدالدین
در مدیحه میر عمید سعدالدین عید شد ایام ما ناآمده ایام عید چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید سعد دین صدری که دیدار…
در مدح نصیرالدین علی
در مدح نصیرالدین علی نصیر دین که چشم پادشائی نبیند چون تو فرخ کدخدائی جهان را کدخدائی جز تو نبود چنان چون نیست جز یزدان…
در مدح ملک الدهاقین
در مدح ملک الدهاقین صدر جهان ز مجلس جهان رسید مهمان همی رسد شه و او میزبان رسید آراست خانمان به خجسته لقای خویش کز…
در مدح فخر الدین احمد
در مدح فخر الدین احمد ای بت گلرنگ روی آن باده گلگون بیار کز فروغ او شود گلرنگ روی باده خوار باده ای کز وی…
در مدح صاحب عزالدهاقین
در مدح صاحب عزالدهاقین ترک من مهر و وفا سیرت و آیین نکند تا که بر برگ گل از غالیه آذین نکند اندر آذین وی…
در مدح سلطان مسعود بن حسن
در مدح سلطان مسعود بن حسن ای شهنشاه فریدون فر دارا دار و گیر جم نگین نوذر سنان قارن کمان بهرام تیر خسرو بهرام تیری…
در مدح رضا بن عمر بن محمد الحسنی
در مدح رضا بن عمر بن محمد الحسنی دلم به عشق بتی را همیکند شمنی که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی بتی که…
در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن
در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن ماه رجب که هست همایونترین همای از آشیان فضل خدایست برگشای پروازش از لوازم پیروزی و ظفر گسترده…
در مدح ابراهیم رکن الدین حبیب
در مدح ابراهیم رکن الدین حبیب ز گرد راه چو عنقا باشیانه باز بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز شهی که بنده نوازی و لطف…
در موعظه و نصیحت
در موعظه و نصیحت در این جهان که سرای غمست و تاسه و تاب چو کاسه بر سر آبیم و تیره دل چو سراب خراب…
در مدح نصیرالدین احمد
در مدح نصیرالدین احمد خورشید نوربخش چو رای نصیرالدین آمد بسوی برج حمل روشن و مبین از نور فر او رخ بستان و باغ شد…
در مدح محمدبن ابی بکر
در مدح محمدبن ابی بکر دل مرا دل معشوق من موافق نیست وگر موافق باشد ز عشق لایق نیست موافقت ز دل عاشقان پدید آید…
در مدح عین الدهاقین احمد بن علی
در مدح عین الدهاقین احمد بن علی ایا فراق تو دردی که وصل تو درمان بکوی وصل سرای فراق را دربان فراق روی تو دردی…
در مدح صاحب عادل عمر
در مدح صاحب عادل عمر عشق سیمین لعبت من کیمیا دارد مگر روشن و زرین کند کان بت هوا دارد بزر لعبت سیمین من دارد…
در مدح سلطان مسعود بن الحسین
در مدح سلطان مسعود بن الحسین برآمد ز برج حمل آفتاب به نظاره جشن مالک رقاب بر آن تا بمنظر چو بیند چو دید شهی…
در مدح دهقان میرعمید
در مدح دهقان میرعمید دهقان میر عمید صدر همایون که بخت بر سر او چون همای سایه دولت فکند آنکه چو افشین و معن وآنکه…
در مدح تاج الدین محمودبن عبدالکریم
در مدح تاج الدین محمودبن عبدالکریم تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست از می احسان او گیتی پر از هشیار روست صاحب دیوان استیفا…
در توبه و انابه
در توبه و انابه در هر گناه سخره دیوم بخیر خیر یارب مرا خلاص ده از دیو سخره گیر من پیرو دیو پیرو چو گردیم…
در مدح وزیر
در مدح وزیر ای روز عید خلق وز خلق را نجات بر تو بخیر باد و سعادت شب برات باشد بلی بخیر و سعادت برات…
در مدح نجم الدین
در مدح نجم الدین دلبند من که بنده رویش مه تمام خورشید آسمان جمالست و نجم و نام نجم کلاه دوز که ترک کلاه او…
در مدح مسعود بن حسن
در مدح مسعود بن حسن مبارک است پگه روی پادشا دیدن چو پادشا را دیدیم روی ما دیدن چه پادشا ملک شرق و غرب رکن…
در مدح علی بن ذوالفقار
در مدح علی بن ذوالفقار آیین ابن علی است سخاوت چنانکه بود آیین ابن عم نبی سید البشر تا ذوالفقار جود وی آهخته شد بدهر…
در مدح صاحب عادل ضیاء الدین
در مدح صاحب عادل ضیاء الدین بکام دل رسید از بخت شاه کامران سنجر بصدر صاحب عادل ضیاء دین پیغمبر بشد بر طالع میمون بفرخ…
در مدح سلطان سنجر
در مدح سلطان سنجر عزیز دین و دنیا کرد و جاه افزود صاحب را شهنشاه جهان سنجر معز الدین والدنیا خداوند جهانداران که کمتر بندگان…
در مدح دهقان غازی
در مدح دهقان غازی سپهر برین را همه بر سرفرازی شد از همت و قدر دهقان غازی کنون همچو بازیگران گاه کشتن کند همتش را…
در مدح جلال الدین علی
در مدح جلال الدین علی جلال دین نبی پادشاه شرق علی که از شجاعت و از جود چون علی مثلی ز نسل شاه حسین بن…
خطاب به خود
خطاب به خود تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما علت…
در مدح وزیری گوید
در مدح وزیری گوید وزارتست باهل وزارت آمده باز سرای دولت میرانیان شده در باز نظام دین شه میرانیان که بر شاهان خجسته فال تراست…
در مدح نصیرالدین علی بن احمد
در مدح نصیرالدین علی بن احمد ای دو لب تو قافله قند شکسته قد تو سر سرو سمرقند شکسته بادام دو چشم تو بعیاری و…
در مدح محمد بن یوسف
در مدح محمد بن یوسف سری که خلق جهانرا ویست پشت و پناه امین دین الله است و سعد ملکت شاه ستوده فخر خراسان محمد…
در مدح علی بن احمد
در مدح علی بن احمد منم منم زده در دل ز عشق یار آتش گمان مبر که یک آتش که صدهزار آتش چو نار شد…
در مدح شه مظفر تمغاج خان
در مدح شه مظفر تمغاج خان شه مظفر تمغاج خان کامروا که گردش فلک توسن است رام ورا ورای او ملکی نیست در بسیط زمین…
در مدح سلطان رکن الدین
در مدح سلطان رکن الدین خدایگان جهانرا خدای داد عطا شهنشهی ز شهنشاه زاده والا خدایگان بعطائی که از خدای گرفت چه گنجها که بخلق…
در مدح دهقان علی بن احمد
در مدح دهقان علی بن احمد هلال روزه نمود از سپهر دایره وار بشکل و گونه چنان نیم دایره دینار تمام دایره گردد چو مه…
در مدح تاج الدین محمود
در مدح تاج الدین محمود گسترد نام نیک چو محمود تاجدار محمود تاج شد و ز احرار روزگار از شاهوار بخشش او ظن بری که…
در رثاء طبیب استاد کوسوی
در رثاء طبیب استاد کوسوی ز مرگ چاره نباشد صحیح را و سقیم کریم را بفنا رفتن است همچو لئیم عزیز را چو ذلیل و…
در وصف معشوق
در وصف معشوق بما یکی پسر اگر ره وفا سپری ز من نخواهم تیغ جفات را سپری طریق عشق تو جان پدر بجان سپرم اگر…
در مدح نصرة الدین حسن
در مدح نصرة الدین حسن ایا گرفته سر زلف تو هزار شکن میان هر شکنی در دلی گرفته وطن دل مرا وطن اندر میان زلف…
در مدح محمد بن علی
در مدح محمد بن علی مقدم آمد سال عرب ز سال عجم به کام روز به مقدار هفده هجده قدم مه محرم عالم فروز با…
در مدح علی بن حسین بن ذوالفقار
در مدح علی بن حسین بن ذوالفقار ای شهریار شرق و شه آل ذوالفقار با شاه ذوالفقار بنام و نبرد یار بر ذوالفقار و بازوی…
در مدح شمس الملک
در مدح شمس الملک سوی ختا بسفر شد بعزم و رأی صواب بدفع شر خشم شاه شرع با اصحاب ز پادشاه ختا جست عدل نوشروان…
در مدح سلطان اتسز
در مدح سلطان اتسز آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه شهریار شیردل خوارزمشاه…
در مدح رکن الدین تمغاج خان
در مدح رکن الدین تمغاج خان اعلی خدایگان جهان از سفر رسید منت خدایرا که بفتح و ظفر رسید تمغاج خان اعظم مسعود رکن دین…
در مدح تاج الامرا حسن
در مدح تاج الامرا حسن نوشد بجهان جهان دیگر چرخ دگر و زمان دیگر زان نقش شد ارسلان سلیمان آمد نقش ارسلان دیگر سالار صف…
چیم کیم
چیم کیم ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم مرا نداند از آنگونه کس که من دانم بآشکار بدم در نهان ز بد بترم…
در مدح وزیر گوید
در مدح وزیر گوید ای بر سریر دولت و اقبال متکی مخدوم بی خلافی و ممدوح بی شکی والا وجیه دین که سپهدار شرق و…
در مدح ناصرالدین محمد بن احمد
در مدح ناصرالدین محمد بن احمد هست قد یار من سرو خرامان در چمن بر سر سرو خرامان ماه تابانرا وطن بلکه خدو قد آن…
در مدح محمد بن محمد الهروی
در مدح محمد بن محمد الهروی ایا ستوده بتو خانواده نبوی جهان گرفته برأی صواب و عام قوی توئی بحق شرف دین کردگار جهان نه…
در مدح علی بن الحسین ذوالفقار
در مدح علی بن الحسین ذوالفقار ای به پیروزی گرفته ملکت افراسیاب آفتاب ملکی و ملکت چو ملک آفتاب شرق تا غربست ملک آفتاب و…