قصیده یازدهم در مدح سلطان اویس

قصیده یازدهم در مدح سلطان اویس دولت سلطان اویس، عرصه دوران گرفت ماه سر سنجقش، سر حد کیوان گرفت هر چه ز اطراف بحر، وآنچه…

ادامه مطلب

قصیده سوم در مدح سلطان اویس

قصیده سوم در مدح سلطان اویس آن ماه، رو اگر بنماید شبی به ما در وجه او نهیم دل و جان به رو نما رویش…

ادامه مطلب

قصیده بیست و چهارم در مدح سلطان اویس

قصیده بیست و چهارم در مدح سلطان اویس دارم آهنگ حجاز ، ای بت عشاق نواز راست کن ساز ونوایی زپی راه حجاز راز جان…

ادامه مطلب

در مدحدلشاد خاتون

در مدحدلشاد خاتون سر سودای سر زلف تو تا در سرماست همچو مویت دل سودایی ما بی‌سر و پاست ما چو موی تو همه حلقه…

ادامه مطلب

در شكایت از روزگار

در شكایت از روزگار سقی الله لیلا، کصدغ الکواعب شبی عنبرین خال مشکین ذوایب فلک را به گوهر مرصع، حواشی هوا را به عنبر مستر،…

ادامه مطلب

قصیده نزدهم در مدح سلطان اویس

قصیده نزدهم در مدح سلطان اویس باد سحرگهی به هوای تو جان دهد آب حیات را، لب لعلت نشان دهد در بوستان به یاد دهن…

ادامه مطلب

قصیده سی ام در مدح سلطان اویس

قصیده سی ام در مدح سلطان اویس دودر در درج دولت داشت این فیروزه گون طارم سزای افسر شاهی ، صفای جوهر عالم سعادت هر…

ادامه مطلب

قصیده بیست و پنجم در مدح سلطان اویس

قصیده بیست و پنجم در مدح سلطان اویس بسم نبود جفای رخ چو یاسمنش بنفشه نیز گرفت است جانب سمنش غزالم از کله تا طوق…

ادامه مطلب

در موعظه و دوری از دنیا

در موعظه و دوری از دنیا ای دل آخر یک قدم بیرون خرام از خویشتن آشنا شو با روان بیگانه شو از خویشتن روی ننماید…

ادامه مطلب

از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است

از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است داشتش آینه گردی و کنون روشن شد که به…

ادامه مطلب

قصیده هشتم در مدح سلطان اویس

قصیده هشتم در مدح سلطان اویس بهار خانه چین، عرصه گلستان است مخوان بهار مغانش که دشت موغان است خوش است وقت گل تازه زانکه…

ادامه مطلب

قصیده دوازدهم در مدح سلطان اویس

قصیده دوازدهم در مدح سلطان اویس در درج عقیق لبت نقد جان نهاد جنسی عزیز یافت، به جایی نهان نهاد قفلی ز لعل بر در…

ادامه مطلب

قصیده اول در مدح سلطان اویس

قصیده اول در مدح سلطان اویس ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا رایت رایت، به پیروزی چو…

ادامه مطلب

در مدحامیر شیخ حسن

در مدحامیر شیخ حسن ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک ! ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک در خط از عکس خطوطت ، سطح…

ادامه مطلب

در پند و دوری از دنیا

در پند و دوری از دنیا قدم نه بر سر هستی که هست این پایه ادنی ورای این مکان جاییست عالی، جای توست آنجا رها…

ادامه مطلب

قصیده هجدهم در مدح سلطان اویس

قصیده هجدهم در مدح سلطان اویس وقت آن آمد که بلبل در چمن گویا شود بهر گل گوید «خوش آمد» تا دل گل وا شود…

ادامه مطلب

قصیده دوم در مدح سلطان اویس

قصیده دوم در مدح سلطان اویس زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا مهی گشت…

ادامه مطلب

درنعت پیامبر

درنعت پیامبر هر دل که در هوای جمالش مجال یافت عنقای همتش دو جهان زیر بال یافت هر جا که در بلای ولایش گرفت انس…

ادامه مطلب

در مدح غیاث الدین محمد

در مدح غیاث الدین محمد راه نجم چو مشرف کند ایوان حمل عامل نامیه را باز فرستد به عمل صفر تخت سلطان فلک بر دارد…

ادامه مطلب

در بیان اوضاع نامناسب ساوه

در بیان اوضاع نامناسب ساوه چون به عزم حضرت خورشید جمشید اقتدار آفتاب سایه گستر، سایه پروردگار ابر دریا، آستین خورشید گردون آستان اردشیر شیر…

ادامه مطلب