هر موی ابرویت مه عیدست ای پری

هر موی ابرویت مه عیدست ای پری شوخی تو کز هزار مه عید دل بری از خوی نازک تو که بیند به ماه عید گر…

ادامه مطلب

سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین

سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل…

ادامه مطلب

تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله

تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله سر بیشه تو عرش برین یا اسدالله شیران جهان صید تو اند از ره معنی شیر فلکت صید…

ادامه مطلب

ای همنفس که میگذری بر مزار من

ای همنفس که میگذری بر مزار من زنهار یاد کن ز من و روزگار من نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل ناگه بریخت…

ادامه مطلب

آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است

آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان…

ادامه مطلب

هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من

هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن آن زلف و روی…

ادامه مطلب

سوار من که سرم باد گوی میدانش

سوار من که سرم باد گوی میدانش سر منست و سر زلف همچو گانش هزار یوسف مصری کمست اگر هردم فرو روند بفکر چه زنخدانش…

ادامه مطلب

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد چنان…

ادامه مطلب

این چه فرخنده خیمه این چه سر است

این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست میخش از…

ادامه مطلب

الهی بسر دفتر حکمت الله

الهی بسر دفتر حکمت الله بنی آدم ایینه قدرت الله الهی بشمع جمال محمد که بر غیر زد آتش غیرت الله الهی بنور علی آنکه…

ادامه مطلب

منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال

منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال دیده ما دید عین عید را بر سر هلال مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار…

ادامه مطلب

سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد

سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ زیر قبا نهفته…

ادامه مطلب

تبارک الله از خیمه این چه بستانست

تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این…

ادامه مطلب

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند کز…

ادامه مطلب

المنه لله که شب هجر سر آمد

المنه لله که شب هجر سر آمد خورشید من از مشرق مقصود برآمد ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته کاینک گل خندان تو باز…

ادامه مطلب

ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما

ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا تشنه لبان روی بخاک و تن بخون ما…

ادامه مطلب

زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را

زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را حدیث جنک تو جان تازه کرد ستم را ابولمظفر منصور قاسم پرناک که جرعه نوشی جامت نمیسزد جم…

ادامه مطلب

بهار آمد و نخل روان ز عالم شد

بهار آمد و نخل روان ز عالم شد بهار خرم عالم خزان ماتم شد دریغ و درد که از سروران عالمگیر بیادگار یکی مانده بود…

ادامه مطلب

ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه

ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه کس را چه حد که تیز بیند در آینه چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی…

ادامه مطلب

از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود

از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود شاه میداند که هرگز مثل او آدم نبود علم و حلم و دانش و لطف و مروت…

ادامه مطلب

مارا چراغ دیده خیال محمدست

مارا چراغ دیده خیال محمدست خرم دلی که مست وصال محمدست هرگز نبسته سایه او نقش بر زمین کی نقش بندد آنکه مثال محمدست مرغی…

ادامه مطلب

ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه

ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه کشیده سفره شاه است هر کجا بینی پر است مشرق و…

ادامه مطلب

تا آتش خور تافته برج سرطان را

تا آتش خور تافته برج سرطان را همچون شرر آتش زده ذرات جهان را خورشید جهان سوخت مگر کآتش دوزخ از چشمه خورشید برون کرده…

ادامه مطلب

ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی

ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی چشم من بودی و از چشم بدان خاک شدی بود پرواز بلندت هوس ایمرغ بهشت عالم…

ادامه مطلب

الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال

الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال که مرا بخت رسانید به معراج وصال یار خود آمد و احوال دلم دید که چیست که…

ادامه مطلب

کهن داغ جگر را تازه می‌سازد مگر لاله

کهن داغ جگر را تازه می‌سازد مگر لاله که از داغش دمادم می‌رود آتش به سر لاله ز بهر داغ سواد میکند فصدش حکیم دهر…

ادامه مطلب

رسید آن گل که می بخشد طراوت گلشن جان را

رسید آن گل که می بخشد طراوت گلشن جان را نسیمش برگرفت از خاک ره تخت سلیمان را عزیزان هر طرف پویان که یوسف سوی…

ادامه مطلب

به شکر حق که کند شکر حق ستایی را

به شکر حق که کند شکر حق ستایی را کسی چه شکر کند نعمت خدایی را چه کبریاست ندانم ز ملک تا ملکوت چه فسحت…

ادامه مطلب

ای جان همه جانها روح القدسی گویا

ای جان همه جانها روح القدسی گویا پنهان ز نظر اما در دیده جان پیدا در مکه و در یثرب شاهنشه ذو موکب در مشرق…

ادامه مطلب

آدمی مجموعه علم و حقیقت پروری است

آدمی مجموعه علم و حقیقت پروری است صورت زیبای او دیباچه صورتگری است حشمت خیل ملک با قدر آدم هیچ نیست شوکت شاهنشهی بیش از…

ادامه مطلب

ما بیکسیم و معرکه خونخوار یا علی

ما بیکسیم و معرکه خونخوار یا علی ما را به لطف خویش نگهدار یا علی از گنجهای لطف تو یا بوالحسن مدد وز اژدهای قهر…

ادامه مطلب

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند شمیم گل دل ریش مرا خراب کند چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز که غنچه خمیه زند…

ادامه مطلب

بحق روز بر آرنده سفید و سیاه

بحق روز بر آرنده سفید و سیاه خدای عز و جل لا اله الا الله بحق صاحب معراج احمد مرسل که جبرییل بهمراهیش ندارد راه…

ادامه مطلب

ای بعلم و فضیلت ارزانی

ای بعلم و فضیلت ارزانی علم اول معلم ثانی میر سید شریف ایکه به توست فخر سید شریف جرجانی جذبه آفتاب حکمت تو ذره جمع…

ادامه مطلب

گر مرغ دل ز مزتبه بر آسمان رسد

گر مرغ دل ز مزتبه بر آسمان رسد وز آسمان بپایه معراج جان رسد ور سدره منتهای بلندی نبخشدش شاید به خاکبوسی آن آستان رسد…

ادامه مطلب

ساقیا جام تو از آب حیاتش چه کم است

ساقیا جام تو از آب حیاتش چه کم است می حیات ابد و ساغر می جام جم است اینچه جام است و می صاف که…

ادامه مطلب

بحری که دلش منبع اسرار نهان است

بحری که دلش منبع اسرار نهان است شطاع جهان شیخ بحق روز بهان است آن گلبن تحقیق که در مشرب عذبش صد جوی ز سر…

ادامه مطلب

آه ازین گردون دون کزوی کسی دلشاد نیست

آه ازین گردون دون کزوی کسی دلشاد نیست داد کز بیدار او هرگز دلی آزاد نیست سر و نازی گر بر آردهم خود از بیخش…

ادامه مطلب

کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش

کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش خبر از عالم معنی نباشد نقش دیوارش ز راه کعبه دل دور کن سنگ بت…

ادامه مطلب

دردا که درین شهر دلی شاد نمانده است

دردا که درین شهر دلی شاد نمانده است یک بنده ز بند ستم آزاد نمانده است هرجا که روم ناله و فریاد و فغان است…

ادامه مطلب

بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی

بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی این دام فتنه چیست که دیگر نهاده یی لب را گزیده یی و ازین شیوه ملیح داغی غریب…

ادامه مطلب

آن مبدعی که چشمه نطق از زبان گشاد

آن مبدعی که چشمه نطق از زبان گشاد قفل در سخن بکلید زبان گشاد آن پادشاه کز کرم و ذره پروری در پیش ذره ذره…

ادامه مطلب

صبح سعادت دمید حق در دولت گشاد

صبح سعادت دمید حق در دولت گشاد پرتو مهر علی بر همه عالم فتاد من سگ شاهیکه شیر سنگ شد از خشم او سنگ شود…

ادامه مطلب

جز از تو قبله من گر بود بزیبایی

جز از تو قبله من گر بود بزیبایی خدایرا نپرستیده ام به یکتایی گذشت عمر بامید وصل ومیدانم که عمر باز نیاید مگر تو باز…

ادامه مطلب

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن چون بخندد غنچه…

ادامه مطلب

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش طوفان ماهیان…

ادامه مطلب

شنید گوش من از هاتفی شب دیجور

شنید گوش من از هاتفی شب دیجور که ای بخواب طرب خفته در سرای سرور خبر زباد اجل نیستت مگر که شدی چو گل بعمر…

ادامه مطلب

چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد

چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد ز عاشقش چه خبر گر فغان زار کشد جدا ز کوی تو مردم خوش آنکه خاک شوم…

ادامه مطلب

باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت

باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت فتنه گو بنشین که حق بر مرکز خود جاگرفت پایه تخت شهی زین سلطنت معراج یافت بلکه…

ادامه مطلب

آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست

آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست سید سادات عالم احمد موسی الرضاست ز آستانش گرنیی واقف ندانی عرش چیست هر که این در میشناسد…

ادامه مطلب