قصاید – امیر معزی نیشابوری
همچو خورشید فلک روشن همی دارد زمین
همچو خورشید فلک روشن همی دارد زمین رای خاتون اجل زین نساءالعالمین دختر سلطان ماضی خواهر سلطان عصر شاه خاتون صفیه نازش دنیا و دین…
از زین دین عراق و خراسان مزین است
از زین دین عراق و خراسان مزین است این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی کاقبال او شناخته…
اگر سرای لباساتیان خرابات است
اگر سرای لباساتیان خرابات است مرا میان خراباتیان لباسات است میان شهر همه عاشقان خراب شدند مگر نگار من امروز در خرابات است مجوی زهد…
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او بگسلد…
ای آمده ز مشرق پیروز و کامکار
ای آمده ز مشرق پیروز و کامکار کرده نشاط مغرب دلشاد و شاد خوار داده قرار زاول و هند و نهاده روی بر عزم آنکه…
ای جهان را از قوامالدین مبارک یادگار
ای جهان را از قوامالدین مبارک یادگار روز نو بر تو مبارکباد و جشن نو بهار در چنین روزی سزد دست تو با جام شراب…
ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر
ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر ای ز رای تو شهان را همه تایید و ظفر همه عالم به دو دست…
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون این عید همایون به بقای…
ایا شهی که چو تو کس ندید و کس نشنود
ایا شهی که چو تو کس ندید و کس نشنود چو تو نباشد در عالم و نه هست و نه بود کدام شاه تو را…
باز آمد از شکار به پیروزی و ظفر
باز آمد از شکار به پیروزی و ظفر سلطان کامکار ملکشاه دادگر صاحبقران عالم و دارندهٔ زمین آموزگار دولت و فرماندهٔ بشر هرگز چنو نبود…
برآورد دولت جهانی دگر
برآورد دولت جهانی دگر تن مملکت یافت جانی دگر ز باران ابر شرف بشکفید گلی تازه در بوستان دگر به ایوان و میدان شاهنشهی ز…
به گل یاسمن دوش پیغام داد
به گل یاسمن دوش پیغام داد که از ابر خشنودم از باد شاد که در باغها روی و موی مرا بیاراست ابرو، بپیراست باد نوشتم…
تا جهان باشد خداوند جهان خاتون بود
تا جهان باشد خداوند جهان خاتون بود دولت و اقبال او در مُلْک روزافزون بود تا که باشد تاج شاهی بر سر سلجوقیان تاج دین…
تا که جز یزدان به عالم در نباشد کردگار
تا که جز یزدان به عالم در نباشد کردگار جزملک سلطان به گیتی در نباشد شهریار از جلال او همی دولت بماند جاودان وز جمال…
جاودان باد دولت سلطان
جاودان باد دولت سلطان دل او شاد باد و بخت جوان رای او پاک و همتش عالی تیغ او تیز و ملکش آبادان کرده با…
چه صورت است که بیجان بدیع رفتارست
چه صورت است که بیجان بدیع رفتارست چه پیکرست که بیدل شگفت گفتارست مساعد قدرست او و ترجمان قضاست وزیر عقل و وکیل سپهر دوارست…
چون شمردم در سفر یک نیمه از ماه صفر
چون شمردم در سفر یک نیمه از ماه صفر ساختم ساز رحیل و توشهٔ راه سفر هرکجا دولت نهد راه سفر در پیش من کی…
خدای عرش گواه و زمانه آگاه است
خدای عرش گواه و زمانه آگاه است که دین عزیز به سلطان دین ملکشاه است شهی که خاطر پاک و ضمیر روشن او ز هر…
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی…
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست ملک او را ابتدا و انتها و عزل…
ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد
ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد توانگر گشت و خوشطبع و جوان از عدل…
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی به موکب اندرگویی که سرو در چمنی زعاشقان…
شغل دولت بیخطر شدکار ملت با خطر
شغل دولت بیخطر شدکار ملت با خطر تا تهی شد دولت و ملت ز شاه دادگر مشکل است اندازهٔ این حادثه در شرق و غرب…
طبع گیتی سرد گشت از باد فصل مهرگان
طبع گیتی سرد گشت از باد فصل مهرگان چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان هجر یار مهربان گر چهر را زردی دهد بوستان را…
فرخ ملک مشرق مهمان وزیرست
فرخ ملک مشرق مهمان وزیرست والا عضد دولت نزدیک مجیرست ماه است وزیر و ملک مشرق خورشید خورشید فروزنده بر ماه منیرست ابرست وزیر و…
گر نکشی سر ز برم ای پسر
گر نکشی سر ز برم ای پسر عمر برم با تو به شادی بسر ور ببری پای خود از دام من دست من و دامن…
ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان
ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان می خور اندر بوستان با دوستان هنگامگل خوش بود هنگام گل…
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری نیافرید خدای جهان تورا یاری خجسته آمد دیدار تو به عالم بر خدایگان چو تو باید خجسته دیداری…
هرکس که دید چهرهٔ آن ترک سیمبر
هرکس که دید چهرهٔ آن ترک سیمبر از گُلسِتان باغ نخواهد گلی ببر زیراکه هست چهرهٔ او چونگلی بدیع اندر لطافت از همه گلها بدیعتر…
همی فرازد دولت همی فزاید دین
همی فرازد دولت همی فزاید دین قوام دین هدی و نظام ملک زمین سزد که ملک زمین گسترد نظامالملک سزد که دین هدی پرورد قوامالدین…
از دورهای گردون وز صنعهای یزدان
از دورهای گردون وز صنعهای یزدان زیباترین عالم فرخترین کیهان از نورهاست خورشید از طبعهاست آتش از سنگهاست یاقوت از فصلهاست نیسان از ماههاست روزه…
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست تفاخر هنر از شهریار نامورست جلال دولت عالی جمال ملت حق که پادشاه جهان است و خسرو بشرست اگر…
آن چنبر پرحلقه و ان حلقه پرخم
آن چنبر پرحلقه و ان حلقه پرخم دام است و کمندست بر آن عارض خرم دامی و کمندی که ز بهر دل خلق است چون…
ای آمده ناگه به نشابور ز بغداد
ای آمده ناگه به نشابور ز بغداد همراه تو هم دولت و هم دانش و هم داد بر گردون خدمتگر چتر تو شده ماه بر…
ای تاج دین و دنیا ای فخر روزگار
ای تاج دین و دنیا ای فخر روزگار بر تو خجسته باد چنین عید صدهزار ای از وَرَعْ چو مادر عیسی بلند قدر وی از…
ای ز شاهی و جوانی شاد و از دولت به کام
ای ز شاهی و جوانی شاد و از دولت به کام ایزد اندر هر مرادی داد تو داده تمام اندر اسباب شهنشاهی همال تو کجا…
ای صدر دین و نصرت دین در بقای تو
ای صدر دین و نصرت دین در بقای تو وی فخر ملک و رونق ملک از لقای تو عید است و همچنانکه تو شادی به…
ایا معزی برهانی این جمال ببین
ایا معزی برهانی این جمال ببین که با ولایت صاحبقران شدست قرین کنون که گشت بیاض زمان چو ساحت عدن کنونکهگشت سواد زمین چو چرخ…
باز آمد و آورد خزان لشکر سرما
باز آمد و آورد خزان لشکر سرما بشکست و هزیمت شد از او لشکر گرما آری چو فلَک بند خزان را بگشاید بندد در گرما…
برآمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریا
برآمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریا بخار مرکز خاکی نقاب قبّهٔ خضرا چو پیوندد به هم گویی که در دشت است سیمابی چو از…
بهاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
بهاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد نگاریکز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند…
تا جهان باشد خداوندش ملک سلطان بود
تا جهان باشد خداوندش ملک سلطان بود وز ملک سلطان جهان چون روضهٔ رضوان بود تاکه از یزدان بود پیروزی هر دولتی هم دلیلش دولت…
تا مبارک رایت شاه جهان آمد پدید
تا مبارک رایت شاه جهان آمد پدید در خراسان نقش رَوضات الجَنان آمد پدید پیر بود از برف و از سرما خراسان مدتی شد جوان…
جاودانگیتی به حکم شاهگیتی دار باد
جاودانگیتی به حکم شاهگیتی دار باد جایگاه بدسگال شاه گیتی دار باد جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد دست و…
چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است
چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است به بزم…
چون پدید آمد مبارک ماه نو بر آسمان
چون پدید آمد مبارک ماه نو بر آسمان بر بساط نیلگون زرین کمان بردم گمان دیدم آن ساعت ز روی یار خویش و ماه نو…
چیست آن کوه زمینپیما و باد راهوار
چیست آن کوه زمینپیما و باد راهوار بارهای صحرانورد و مرکبی دریاگذار هیکلی پولادسم آهوتگی غشغاو دم پیکری پاکیزهگوهر راهواری شاهوار بر حریر و کاغذ…
در هر چمن از گردش خورشید منور
در هر چمن از گردش خورشید منور دُرّست به پیمانه و مشک است به ساغر دری که بدو روی زمین گشت موشح مُشکی که بدو…
رای سلطان معظم خسرو خسرونشان
رای سلطان معظم خسرو خسرونشان معجزات فتح را بنمود در مشرق عیان هرکه خواهد تا بداند معجزات فتح او گو بیا بشنو حدیث زابل و…
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد امام الحق که او را آفرینگوی است درگیتی هر…