قاری عبدالله
خلص سوانح ملک الشعراء قاری عبدالله
خلص سوانح ملک الشعراء قاری عبدالله وطــن ای نکــو نامــت افغانســتان هـوايت خوش و منظـرت دلســتان روان بخــش دلهاست بوم و بــرت ســـر الفـــت مــا…
بهار آمد كه برف از كه پريده ست
بهار آمد كه برف از كه پريده ست فراوان سبزه در صحرا دميدست بروی سبزهها الماس چيده ست بهار آمد كه شبنم كاری صبح ملک…
بهار آمد كه عالم زنده گردد
بهار آمد كه عالم زنده گردد گل زرد، اختر تابنده گردد به تشريف قدوم فروردين گل ز شادی يك دهان خنده گردد ملک الشعراء قاری…
بهار آمد كه گل از گل برآيد
بهار آمد كه گل از گل برآيد كدورتهای دل، از دل برآيد بهار آمد كه باز از بهر گلگشت خرامان ماهم از منزل برآيد ملک…
دو اسپه محمل ليل و نهارمى گذرد
دو اسپه محمل ليل و نهارمى گذرد به هوش باش كه ايام كار مى گذرد غنيمت است جوانى به فكرخود پرداز وگرنه خرمى اين بهار…
بهار آمد كه آرايد چمن را
بهار آمد كه آرايد چمن را نسيم ارزان كند مشك ختن را بهار آمد كه بيند چشم بيدار شب مهتاب، جوش ياسمن را ملک الشعراء…
با نقد داغ برسر بازارت آمدم
با نقد داغ برسر بازارت آمدم اي شوخ خودفروش خريدارت آمدم سرخوش نبود بلبل شيدا ز بوی گل روزی كه من بجانب گلزارت آمدم يكره…
شـد مدتی كه خاطـرش از ما گرفتـه اســت
شـد مدتی كه خاطـرش از ما گرفتـه اســت يا رب چـه حــرف در دل او جـا گرفتـه اســت امــروز، در ديـار جنـون، طفـل اشــك ماســت…
ای پر از گل ز رخت دامن مهتاب بهار
ای پر از گل ز رخت دامن مهتاب بهار صرف زيبائی تو رنگ گل و آب بهار اينكه بر سبزه و گل مینگری شبنم نيست…
نخل آهی زدلش قد نكشيده ست هنوز
نخل آهی زدلش قد نكشيده ست هنوز سايهشان از پی سروی ندويدست هنوز طاير نامهبری را نفرستاده بكس رنگ رخسارهٔ خوبش نپريدهست هنوز گر كند…
اي از چمن صنع تو يك غنچه دهانها
اي از چمن صنع تو يك غنچه دهانها چون سبزه به گلزار ثناي تو زبانها از چشمه الطاف تو جاريست هميشه در جوي شراين بدن…
ويران دل خراب خويشم
ويران دل خراب خويشم در آتش از اضطراب خويشم با چشم تو ذوق بادهام نيست سرمست من از شراب خويشم پروای سياه روزيم نيست درسايهٔ…
ای از چمـــن حــس تــو يـك غنــچه دهـانهـــا
ای از چمـــن حــس تــو يـك غنــچه دهـانهـــا چـــون ســــبزه به گلــــزار ثنــــای تـو زبانهــــا از چشـمه الطـاف تـو جــاری اســت هميشــه در جـــــوی شــــرايـــــين…
ياد روزی كه دلش مايل آزار نبود
ياد روزی كه دلش مايل آزار نبود غمزهٔ فتنه گرش بر سر پيكار نبود شب كه دور نگهش داشت به كف ساغر ناز كس درآن…
از رخـــــت ديـــــده روشــــــن اســــــت مـــرا
از رخـــــت ديـــــده روشــــــن اســــــت مـــرا آفـــتــــــابــــی بـــــه روزن اســــــــــت مـــــرا شــــــــب خـــيــــال تــــو در دل خــــونـــــيــن ســــــير مهـــتاب و گلـشــــــن اســــت مـــرا مـــیكـــند دوســــــتی…
يك برگ گل نمانده به گلشن بهار كو
يك برگ گل نمانده به گلشن بهار كو رفتهست آبروی چمن، آبشاركو؟ امروز مردمان همه در خواب غفلتاند غير از ستاره ديدهٔ شب زندهدار كو…
اگر گاهی نديدی افسر كوه
اگر گاهی نديدی افسر كوه ببين آن لكه ابر اندر سر كوه گهی پوشد ز ما روی افق را گهی آيد فراهم در بر كوه…
قاصد رسيد و گفت به رنگی پيام او
قاصد رسيد و گفت به رنگی پيام او كز خود شدم ز نشئهی ذوق پيام او حرفم هنوز بوسه به پيغام مانده است با لعل…
ســـرخـــوش نظــاره از قــدح نــاز شـــد مــرا
ســـرخـــوش نظــاره از قــدح نــاز شـــد مــرا چشــمی بـــروی نـرگـــس او بــاز شـــد مــرا از ضــعف مشــت خـاك مـن آخـر بـه باد رفـت رنـــگ پـــريـــدهای،…
تا روی عرقريز ترا ديد نگاهم
تا روی عرقريز ترا ديد نگاهم زد غوطه به سرچشمهٔ خورشيد نگاهم امشب كه رخت پيش نظر جلوهگری داشت تا صبحدم از روی تو گل…
زلف يار مرا تماشا كن
زلف يار مرا تماشا كن روزگار مرا تماشا كن بیرخش تيره روزگار شدم شام تار مرا تماشا كن داغها از تو در جگر دارم لالهزار…
پيش رخت نمانده دگر آب و تاب صبح
پيش رخت نمانده دگر آب و تاب صبح ای چهرهٔ تو شستهتر از آفتاب صبح خونم زديده ريخت شب غم، شفق دميد رويت به يادم…