به من عید شد مبارک باد

به من عید شد مبارک باد عیدی عاشقان چه خواهی داد عیدی و عید ما مه رخ تست عید ما بی رخ تو عید مباد…

ادامه مطلب

به دعوی قدت سرو سر افراز

به دعوی قدت سرو سر افراز تبر بر پای خود خواهد زدن باز از سر تا پا گلی ای شاخ نازک که برگت شیوه است…

ادامه مطلب

بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم

بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم چو از دردت به…

ادامه مطلب

بر دل از غمزه خدنگی زدی آن هم گذرد

بر دل از غمزه خدنگی زدی آن هم گذرد چون گذشت از سپر سینه ز جان هم گذرد من اگر سینه ز پولاد بسازم چو…

ادامه مطلب

باز در عشق یکی دل به غلامی دادم

باز در عشق یکی دل به غلامی دادم خواجه را گو که بیاید به مبارکبادم بنده را از تو چه جای گله، آزادیهاست هست جای…

ادامه مطلب

بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ

بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ روی او نور تجلیست مخوانید چراغ آفتابیست زه طالع شده همسایه ما نه شب است این که از همسایه…

ادامه مطلب

با چشم من این اشک روان را چه فتادست

با چشم من این اشک روان را چه فتادست با جان من این سوز نهان را چه فتادست گر خون رود از دل که کبابست…

ادامه مطلب

ای ولوله عشق تو به ره هرزه کویی

ای ولوله عشق تو به ره هرزه کویی رندان سر کوی تو مست از تو به بویی پیش تو به سر آیم و زآن لب…

ادامه مطلب

ای غمت یار بی نوایی ها

ای غمت یار بی نوایی ها با من از دیرش آشنایی ها از چراغ رخت به خانه چشم در شب تیره روشنایی ها گفت پای…

ادامه مطلب

ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه

ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه مردم دیده که باشد؟ که کند در تو نگاه مردم چشم تو ماتم زده عشاقند…

ادامه مطلب

ای خاک آستان تو شاهان سر فراز

ای خاک آستان تو شاهان سر فراز در هر دو کون عشق تو محمود و مازیار باشد جمال روی تو خورشید جانفروز پروانه جمال تو…

ادامه مطلب

آه که از حال من یب ندانست

آه که از حال من یب ندانست مردم و درد دلم طبیب ندانست گل مگر این بی وفانی از پی آن کرد کز دل مجروح…

ادامه مطلب

آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ماه

آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ماه کز دیده نهائنده نهان کردمت آگاه گر دیده گنه کرد که از خانه کشیمش ور…

ادامه مطلب

امشب ز خیالش سر ما خواب دگر داشت

امشب ز خیالش سر ما خواب دگر داشت وز عارض او چشم ترم آب دگر داشت رخسارة ساقی و لب جام و رخ شمع هریک…

ادامه مطلب

اگر در کشتنم تأخیر کردی

اگر در کشتنم تأخیر کردی نبود از مرحمت تقصیر کردی رها کردی چو من دیوانه ای گرفتی زلف را زنجیر کردی را از دل خونها…

ادامه مطلب

از کویت بفردوس اعلی دری است

از کویت بفردوس اعلی دری است نثار در تست هرجا سری است تو رضوان نوشین لبی و شراب ز دست تو هر قطره ای کوثری…

ادامه مطلب

از باد مکش طره جانانه ما را

از باد مکش طره جانانه ما را زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را آن شمع چگل گو که برقص آرد و پرواز این سوخته دلهای…

ادامه مطلب

زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز

زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز شسته سجاده به می کرده به میخانه نماز طاعت باده پرستان چه به مسجد چه بدیر عشق…

ادامه مطلب

وصل تو ما را بهشت و ناز نعیم است

وصل تو ما را بهشت و ناز نعیم است پی نو بهشت برین عذاب الیم است حلقه گیسوی حور و محبت رضوان گر تو نباشی…

ادامه مطلب

هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد

هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست ور…

ادامه مطلب

هر که از درد تو محروم بود بیمار است

هر که از درد تو محروم بود بیمار است و آنکه داغ تو نه پر سینه او افگار است دلم از ناوک آن غمزه شکایت…

ادامه مطلب

نیست کس را به حسن روی تو قیل

نیست کس را به حسن روی تو قیل چه توان گفت روشن است دلیل با لیت چشم را مضایقه چیست م ت کی دیده به…

ادامه مطلب

نقد جان چیست که در دامن جانان ریزم

نقد جان چیست که در دامن جانان ریزم گر بخواهد ز سر هر دو جهان برخیزم بی گناه در همه نیغم بزند بار عزیز ادب…

ادامه مطلب

میل دلم بروی تو هر دم زیادت است

میل دلم بروی تو هر دم زیادت است وین حد دوستی و کمال ارادت است هر بامداد روی نو د بدن به فال نیک ما…

ادامه مطلب

من نخواهم ز کمند نو نجات

من نخواهم ز کمند نو نجات من نجی من کمد العشق فعات آن خضر بین که چه بازی خوردوست لب او دیده و خورد آب…

ادامه مطلب

من ترا مانده به هر بار کجا بار شوم

من ترا مانده به هر بار کجا بار شوم ور بود نیز وفادار چرا بار شوم تو مپندار مرا در سبکی شیوه خویش که به…

ادامه مطلب

مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز

مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز ریختی خون عاشقان به ستیز اگر کشی بی بهانه نتوان کشت صد بهانه بعشره انگیز از من…

ادامه مطلب

مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل

مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل بیا ساقی و مگذارم درین اندیشه باطل مرا ناصح به عقل و دین فریبد هر زمان باز آ…

ادامه مطلب

مپوشان روی خود ای شوخ خود رای

مپوشان روی خود ای شوخ خود رای تو چشمی چشم بر عشاق بگشای ستم تا کی کتنی فرمانیم جور کرم فرما دگر اینها مفرمای از…

ادامه مطلب

ما را به عشق می کند ارشاد پیر ما

ما را به عشق می کند ارشاد پیر ما داند که زاهدی نبود دلپذیر ما دل جای مهر تست چه پنهان کنیم راز چون روشن…

ادامه مطلب

ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش

ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش پرسشی میکنز رنجوران شب پیمای خویش با همه خندان لبی بر من بگرید شمع جمع گر برو…

ادامه مطلب

لب ار اینست و گفتار این شکر باری چه می گوید

لب ار اینست و گفتار این شکر باری چه می گوید اگر خورشید رخساره این قمر باری چه می گوید بعد دقت شناسی عقل نتوانست…

ادامه مطلب

گفتی از آن ماست دلت جان از آن کیست

گفتی از آن ماست دلت جان از آن کیست اینجا نگر که داغ که آنجا نشان کیست تن خاک شد بر آن در و هرگز…

ادامه مطلب

گر یار مرا با من مسکین نظری نیست

گر یار مرا با من مسکین نظری نیست ما را گله از بخت خود است از دگری نیست اندیشه ز سر نیست که شد در…

ادامه مطلب

گر قصد خون ماست پس از دل ربودنت

گر قصد خون ماست پس از دل ربودنت میباید آن رخ از پس برقع نمودنت بیرون مشر ز دیده که با آن جمال و زیب…

ادامه مطلب

گر جانب محب نظری با حبیب هست

گر جانب محب نظری با حبیب هست غم نیست گر هزار هزارش رقیب هست با کس مگو که چاره کنند درد عشق را ای خواجه…

ادامه مطلب

گر بری دست به آئینه و در خود نگری

گر بری دست به آئینه و در خود نگری ببری دست ز عشاق به صاحب نظری ننگری دود درونها که به بالا ز تو رفت…

ادامه مطلب

کسی که دوست ندارد ز جان ندارد حظ

کسی که دوست ندارد ز جان ندارد حظ که جسم دور ز جان از جهان ندارد حظ حظر چو کوثر است به خلد آب خضر…

ادامه مطلب

قراری کرده ام با خود که چون در پیش بار افتم

قراری کرده ام با خود که چون در پیش بار افتم به خاک پای او بی خود بغلطم بی قرار افتم مرا گویند چون بینی…

ادامه مطلب

عنبرست آن دام دل یا مشک ناب

عنبرست آن دام دل یا مشک ناب یا ز سنبل پر گل سوری نقاب یا ز شعر سبز بر به سایبان یا حریر ست آن…

ادامه مطلب

عشق حالیست که جبریل بر آن نیست امین

عشق حالیست که جبریل بر آن نیست امین صاحب حال شناسد سخن اهل یقین جرعه بر سر خاک از می عشق افشاندند عرش و کرسی…

ادامه مطلب

عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن

عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن سر مونی بکس این راز نخواهم گفتن وصف آن روی کز آسیب نظرهاست نهان پیش رندان نظر باز نخواهم…

ادامه مطلب

صد جان ز لبت بوام گیرم

صد جان ز لبت بوام گیرم تا پیش تو دم بدم بمیرم چندانکه بخویش میکنم فکر جز فکر تو نیست در ضمیرم ای دوست که…

ادامه مطلب

شبت خوش باد ای باد سحرگاه

شبت خوش باد ای باد سحرگاه که آوردی هوای زلف آن ماه چه سود از ناله شبها که جانان ز حال دردمندان نیست آگاه در…

ادامه مطلب

سرو می ماند به قد یار من

سرو می ماند به قد یار من ز خاک پای سرو از آن رو شد چمن می کنند از لطف خود با تو حدیث غنچه…

ادامه مطلب

سر بر در توأم بنگر سربلندیم

سر بر در توأم بنگر سربلندیم ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ من…

ادامه مطلب

زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند

زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند توقیع حسن بر ورق یاسمین زند مهریست نقش خاتم دولت که آفتاب آنرا ز مهر عارضی نو بر…

ادامه مطلب

روز نشاطست و عیش باده بیارید و جام

روز نشاطست و عیش باده بیارید و جام زآنکه به جان آمدم در غم ناموس و نام هست مرا آرزو یک دو مراد از جهان…

ادامه مطلب

رخ بپوشید و جگره میسوزدم

رخ بپوشید و جگره میسوزدم آتش پنهان بنره میسوزدم خانه ای که آب سازم چون حباب آه دل دیوار و در بسوزدم باد آن لب…

ادامه مطلب

دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود

دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود گوشی در بهشت برویم گشاده بود تا تو ز در درآنی و مجلس دهی فروغ شب نا…

ادامه مطلب