چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد

چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد حسن و نمک تو را بود ناز دگر که را رسد چشم تو ناز می‌کند لعل…

ادامه مطلب

چرا شاید چو ما شه زادگانیم

چرا شاید چو ما شه زادگانیم که جز صورت ز یک دیگر ندانیم چو مرغ خانه تا کی دانه چینیم چه شد دریا چو ما…

ادامه مطلب

جانی که ز نور مصطفی زاد

جانی که ز نور مصطفی زاد با او تو مگو ز داد و بیداد هرگز ماهی سباحت آموخت آزادی جست سرو آزاد خاری که ز…

ادامه مطلب

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای نی غلطم، در دل ما بوده‌ای دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام ای که تو سلطان وفا بوده‌ای آه…

ادامه مطلب

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید هر جا که نهی پایی از خاک…

ادامه مطلب

توبه سفر گیرد با پای لنگ

توبه سفر گیرد با پای لنگ صبر فروافتد در چاه تنگ جز من و ساقی بنماند کسی چون کند آن چنگ ترنگاترنگ عقل چو این…

ادامه مطلب

تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین

تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین آهن اندر کف او نرمتر از مومی بین پیش…

ادامه مطلب

تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری

تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری چگونه رطل گران خوار را به دست آری به جان من به خرابات آی یک لحظه تو نیز…

ادامه مطلب

تو آب روشنی تو در این آب گل مکن

تو آب روشنی تو در این آب گل مکن دل را مپوش پرده دل را تو دل مکن پاکان به گرد در به تماشا نشسته‌اند…

ادامه مطلب

ترکبن طبقا عن طبق مولائی

ترکبن طبقا عن طبق مولائی انت کالروح و نحن لک کالاعضء کیف یبقی فطنا، من نزل‌العشق به کیف یروی کبد ذاب من استسقاء کم خلقنا…

ادامه مطلب

تا شدستی امیر چوگانی

تا شدستی امیر چوگانی ما شدستیم گوی میدانی ما در این دور مست و بی‌خبریم سر این دور را تو می‌دانی چون به دور و…

ادامه مطلب

پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه

پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه با آن جمال و خوبی آخر چه جای توبه هم زهد برشکسته هم توبه توبه کرده چون هست عاشقان…

ادامه مطلب

پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست

پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست نظاره تو بر همه جان‌ها مبارکست یک لحظه سایه از سر ما دورتر مکن دانسته‌ای که سایه…

ادامه مطلب

پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر

پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر نیست در دین و دنیا همچو تو یار دیگر کفر دان در طریقت جهل دان در…

ادامه مطلب

بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی

بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی غلامانند سلطان را بیارا بزم سلطانی منم مخمور و مست تو قدح خواهم ز دست تو قدح از…

ادامه مطلب

بیا کامروز بیرون از جهانم

بیا کامروز بیرون از جهانم بیا کامروز من از خود نهانم گرفتم دشنه‌ای وز خود بریدم نه آن خود نه آن دیگرانم غلط کردم نبریدم…

ادامه مطلب

بیا بوسه به چند است از آن لعل مثمن

بیا بوسه به چند است از آن لعل مثمن اگر بوسه به جانی است فریضه است خریدن چو آن بوسه پاک است نه اندرخور خاک…

ادامه مطلب

بیا امروز ما مهمان میریم

بیا امروز ما مهمان میریم بیا تا پیش میر خود بمیریم ز مرگ ما جهانی زنده گردد ازیرا ما نه قربان حقیریم به مرغی جبرئیلی…

ادامه مطلب

بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن

بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن ای به خطا تو مجوی خویشتن اندر ختن گر به بر اندرکشی سیمبری چون تو کو بوسه جان…

ادامه مطلب

به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل

به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل که هر چه خواهی می‌کن ولی ز ما مسکل تو آن ما و من آن تو همچو دیده…

ادامه مطلب

به سوی ما نگر چشمی برانداز

به سوی ما نگر چشمی برانداز وگر فرصت بود بوسی درانداز چو کردی نیت نیکو مگردان از آن گلشن گلی بر چاکر انداز اگر خواهی…

ادامه مطلب

ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر

ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر ساقی روح چون تویی کشتی نوح چون تویی تا…

ادامه مطلب

به حسن تو نباشد یار دیگر

به حسن تو نباشد یار دیگر درآ ای ماه خوبان بار دیگر مرا غیر تماشای جمالت مبادا در دو عالم کار دیگر بدزدیدی ز حسن…

ادامه مطلب

به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود

به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود که جان تویی و دگر جمله نقش و نام بود اگر چه ماه به ده…

ادامه مطلب

بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری

بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری زهی صورت بدان صورت نمی‌مانی که هر باری بسوزد دل اگر گویم همان دلدار پیشینی بسوزد…

ادامه مطلب

بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم

بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم حاشا که چشم خویش از آن روی برکنیم پروانه‌ای تو بهر تو بفروز سینه را تا خویش…

ادامه مطلب

بشنیده بدم که جان جانی

بشنیده بدم که جان جانی آنی و هزار همچنانی از خلق نشان تو شنیدم کفو تو نبود آن نشانی الحمد شدم ز حمد گفتن تا…

ادامه مطلب

بروید ای حریفان بکشید یار ما را

بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب…

ادامه مطلب

برخیز و صبوح را برانگیز

برخیز و صبوح را برانگیز جان بخش زمانه را و مستیز آمیخته باش با حریفان با آب شراب را میامیز یاد تو شراب و یاد…

ادامه مطلب

برانید برانید که تا بازنمانید

برانید برانید که تا بازنمانید بدانید بدانید که در عین عیانید بتازید بتازید که چالاک سوارید بنازید بنازید که خوبان جهانید چه دارید چه دارید…

ادامه مطلب

بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر

بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر گفتم بهر خدا یک دمه آهسته تر یک دم ای ماه وش اسب و عنان را بکش ای…

ادامه مطلب

بخوردم از کف دلبر شرابی

بخوردم از کف دلبر شرابی شدم معمور و در صورت خرابی گزیدم آتش پنهان پنهان کز او اندر رخم پیداست تابی هزاران نکته در عالم…

ادامه مطلب

ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر

ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر اسیر عشق نگردد ز رنج و خواری سیر ز زخم‌های نهانی که عاشقان دانند به خون درست…

ادامه مطلب

بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون

بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون آیت انا بنیناها و انا موسعون کی شنود این بانگ را بی‌گوش ظاهر دم به دم تایبون العابدون…

ادامه مطلب

باز گردد عاقبت این در بلی

باز گردد عاقبت این در بلی رو نماید یار سیمین بر بلی ساقی ما یاد این مستان کند بار دیگر با می و ساغر بلی…

ادامه مطلب

باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من

باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من باز مرا یاد کرد جان و دل و دین من سوره یاسین بسی خواندم از عشق و ذوق…

ادامه مطلب

باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف

باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف تشنه خون خودم آمد وقت مصاف برکش شمشیر تیز خون حسودان بریز تا سر بی‌تن کند گرد تن…

ادامه مطلب

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با آنک نیست عاشق یک دم مشو قرین ور ز آنک یار پرده عزت فروکشید آن را که…

ادامه مطلب

ایها العشاق آتش گشته چون استاره‌ایم

ایها العشاق آتش گشته چون استاره‌ایم لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پاره‌ایم تا بود خورشید حاضر هست استاره ستیر بی‌رخ خورشید ما می…

ادامه مطلب

این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این

این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این این باغ روحانی…

ادامه مطلب

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام…

ادامه مطلب

ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی

ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی مسکل ز یعقوب خرد تا درنیفتی در چهی آن سگ بود کو بیهده خسپد به پیش…

ادامه مطلب

ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون

ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون خیره عشقت چو من این فلک سرنگون می‌در و می‌دوز تو می‌بر و می‌سوز تو خون کن…

ادامه مطلب

ای ناطق الهی و ای دیده حقایق

ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق تو بس قدیم پیری بس شاه بی‌نظیری جان را تو دستگیری از…

ادامه مطلب

ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی

ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی سنگ سیه بگیری آموزیش سقایی بس شاه و بس فریدون کز تیغشان چکد خون زان روی همچو…

ادامه مطلب

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا جمله به ماه عاشق…

ادامه مطلب

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها زیرا…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی وز آسمان درتاختی تا…

ادامه مطلب

ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما

ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما سرمه کش چشمان ما ای چشم جان را توتیا ای مه ز اجلالت خجل عشقت…

ادامه مطلب

ای ساقی و دستگیر مستان

ای ساقی و دستگیر مستان دل را ز وفای مست مستان ای ساقی تشنگان مخمور بس تشنه شدند می پرستان از دست به دست می…

ادامه مطلب