هوای خاک درت باز در سر افتادست

هوای خاک درت باز در سر افتادست ز هر چه هست مرا این هوا در افتادست مرا چه کار به از آه و ناله است…

ادامه مطلب

نی همین صد روزن از تیر تو بر جسم من است

نی همین صد روزن از تیر تو بر جسم من است سایه ام را هم ازو صد داغ چون من بر تن است بی رخت…

ادامه مطلب

نه از عارست گر آن مه نیارد بر زبان ما را

نه از عارست گر آن مه نیارد بر زبان ما را چه گوید چون بپرسد نیست چون نام و نشان ما را فلک چنگیست خم…

ادامه مطلب

نشان تیر آهم گشته‌ای آسمان شب‌ها

نشان تیر آهم گشته‌ای آسمان شب‌ها ترا بر سینه پیکان‌هاست هرسو نیست کوکب‌ها دل بی‌خود درون سینه دارد فکر زلفینت بسان مرده کش مونس قبرند…

ادامه مطلب

منم که بی‌تو گرفتار صد بلا شده‌ام

منم که بی‌تو گرفتار صد بلا شده‌ام به صد بلا ز فراق تو مبتلا شده‌ام مگر به قوت ضعف بدن رسم جایی چنین که در…

ادامه مطلب

ماه من نخل قدت سرو خرامان منست

ماه من نخل قدت سرو خرامان منست سرو من ماه رخت شمع شبستان منست می کند حال مرا هجر تو بد وصل تو خوش هجر…

ادامه مطلب

گل بباغ آمد ولی از عمر خود کامی نیافت

گل بباغ آمد ولی از عمر خود کامی نیافت خارها در زیر پهلو داشت آرامی نیافت کرد بلبل پیش گل بنیاد درد دل بسی زود…

ادامه مطلب

گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنند

گر بند بند ما چو نی از هم جدا کنند به زانکه در غمت ز فغان منع ما کنند خوبان نمی کنند وفایی بعاشقان خوبند…

ادامه مطلب

غمت روز تنهاییم یار بس

غمت روز تنهاییم یار بس شبم هم نفس ناله زار بس مرا مایه خرمی روز غم دل خسته و جان افکار بس چه کار آیدم…

ادامه مطلب

طمع جور دلم زان بت بدخو دارد

طمع جور دلم زان بت بدخو دارد ز بتان آنچه دلم می طلبد او دارد باید از حلقه زنجیر جنون سر نکشد هر که در…

ادامه مطلب

سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست

سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست هر تمنایی که در دل داشتم صورت نبست وصل آن مه گر میسر نیست ما را دور نیست…

ادامه مطلب

زبان مرغ می داند مگر گل

زبان مرغ می داند مگر گل که دارد گوش بر فریاد بلبل مگر جانی ندارد گل که دارد بآه بلبلان چندین تحمل ز عاشق می…

ادامه مطلب

روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ایم

روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ایم سویت از بیم رقیبانت گذر کم کرده ایم ناله ما را از سگان کوی او شرمنده…

ادامه مطلب

دل که سوزان بود خندان از رخ آن ماه شد

دل که سوزان بود خندان از رخ آن ماه شد آنچنان کآتش گل از فیض خلیل الله شد سینه تنگم دل خون گشته را در…

ادامه مطلب

در هجر یار حال دل زار مشکل است

در هجر یار حال دل زار مشکل است زین حال واقف ار نشود یار مشکل است آسان بوصل یار رسیدن توان ولی در وصل یار…

ادامه مطلب

خوش آنکه غم سیم‌بری داشته باشد

خوش آنکه غم سیم‌بری داشته باشد وز غم همه‌دم چشم تری داشته باشد صاحب‌نظر آنست که چون چشم گشاید با ماه‌لقایی نظری داشته باشد ثابت‌قدم…

ادامه مطلب

چون شمع سوخت آتش محنت تن مرا

چون شمع سوخت آتش محنت تن مرا غم پاره پاره ساخت دل روشن مرا بر من بسوخت در غم عشقت دل رقیب شادم که غم…

ادامه مطلب

چشمی بگشا سوی من و زاری من بین

چشمی بگشا سوی من و زاری من بین در دام غم عشق گرفتاری من بین از جور و جفا مردم و آهی نکشیدم آزار رقیبان…

ادامه مطلب

تا غایبی تو مجلس ما را حضور نیست

تا غایبی تو مجلس ما را حضور نیست دور از تو بی حضوری عشاق دور نیست رفتی و رفت تاب و توان از تن ضعیف…

ادامه مطلب

بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشتم

بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشتم تا سحر چون سبزه پا از رشک در گل داشتم دوش شمعی بود همرازم که از…

ادامه مطلب

به درد و محنت بسیار ما را یار می‌داند

به درد و محنت بسیار ما را یار می‌داند ولی کم می‌کند اظهار آن بسیار می‌داند مگو با من چه ربطیست این که با دلدار…

ادامه مطلب

بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی

بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی خوش است عهد چنین آه اگر وفا نکنی منم نشانه تیر تو ای کمان ابرو نظر بغیر…

ادامه مطلب

باز خونبارست مژگانم نمی‌دانم چرا

باز خونبارست مژگانم نمی‌دانم چرا اضطرابی هست در جانم نمی‌دانم چرا عالمی بر حال من حیران و من بر حال خود مانده‌ام حیران که حیرانم…

ادامه مطلب

ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم

ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم روشن شده باشد بتو هم سوز نهانم مشهور جهان چون نشود حسن تو از من عمریست من…

ادامه مطلب

اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من

اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من نمی شود ز تو قطع امیدواری من بجور کشت مرا در وفای تو اغیار ترا چه شد که…

ادامه مطلب

آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم

آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار هستی شوق تو…

ادامه مطلب

ورد منست نام تو یا مرتضی علی

ورد منست نام تو یا مرتضی علی من کیستم غلام تو یا مرتضی علی شکر خدا که سایه فکنده‌ست بر سرم اقبال مستدام تو یا…

ادامه مطلب

نیست در آیینه عکس آن صنم

نیست در آیینه عکس آن صنم مریمی دارد مسیحی در شکم دولت پابوس او دستم نداد گر چه این حسرت قدم را کرد خم چون…

ادامه مطلب

نمی‌خواهم به او درد دل صد پاره بنویسم

نمی‌خواهم به او درد دل صد پاره بنویسم که می دانم نخواهد خواند گر صد باره بنویسم ز راهت ریز بهر خشک کردن خاک بر…

ادامه مطلب

ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم

ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم به سان لاله بر دل داغ حسرت زین چمن رفتم به هم بودیم همچون خار و…

ادامه مطلب

من نگویم چون قدت سروی ز بستان برنخاست

من نگویم چون قدت سروی ز بستان برنخاست خاست اما فتنه انگیز و خرامان برنخاست کی نمودی قد که هر سو فتنه بالا نشد کی…

ادامه مطلب

متصل دارد سر سودای ابروی تو دل

متصل دارد سر سودای ابروی تو دل هیچ کس در سر چنین سودا ندارد متصل روی چشم من سیه کز دیدن بی اختیار از تو…

ادامه مطلب

گلرخا، نوش لبا، سیم برا، سرو قدا

گلرخا، نوش لبا، سیم برا، سرو قدا ما بدا قبلک ما فیک من الحسن بدا من نه اینم که دهم غیر ترا در دل ره…

ادامه مطلب

گاه لطفی می‌نماید گه جفایی می‌کند

گاه لطفی می‌نماید گه جفایی می‌کند شوخی آن طفل هردم اقتضایی می‌کند آه ازآن نورس که گه رخ می‌نماید گاه زلف هرزمان ما را گرفتار…

ادامه مطلب

غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب

غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب و گر ماند چنین حال دل من چون شود یارب نمی خواهد شبی گیرم قراری…

ادامه مطلب

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را چو گیرم کاکلش را تا کشد سوی خودم آن…

ادامه مطلب

سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم

سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم بکه گویم غم دل آه چه سازم چه کنم می کنم ناله چو بر زلف گره می…

ادامه مطلب

ز من آن مغبچه ترک دل و دین می‌خواهد

ز من آن مغبچه ترک دل و دین می‌خواهد در ره عشق ثباتم به ازین می‌خواهد نیست ترک دل و دین در روش عشق خطا…

ادامه مطلب

ز آهم سوخت بی‌مهرِ رُخَت مَهْ، دوش کوکب هم

ز آهم سوخت بی‌مهرِ رُخَت مَهْ، دوش کوکب هم بخواهد سوخت گردون گر برآرم آهی امشب هم تنم می‌سوخت شب‌ها آتشی دوش از دلم سر…

ادامه مطلب

دل که پنهان است شوق لعل محبوبان درو

دل که پنهان است شوق لعل محبوبان درو غنچه بشگفته است اوراق گل پنهان درو با خیال لعل جان بخش سواد دیده ام هست آن…

ادامه مطلب

در کبودی فلک چون مه من نیست مهی

در کبودی فلک چون مه من نیست مهی بر سر هیچ مهی نیست هلال سیهی روشن از آه نشد ظلمت نومیدی ما وه که مردیم…

ادامه مطلب

خوش آن که در نظرم عارض نکوی تو باشد

خوش آن که در نظرم عارض نکوی تو باشد سواد چشم مرا روشنی ز روی تو باشد تو قبله و مرا نیست تاب آن که…

ادامه مطلب

چو طفلان پیشه‌ای جز گریه در عالم نمی‌دانم

چو طفلان پیشه‌ای جز گریه در عالم نمی‌دانم نمی‌داند کسی درد مرا من هم نمی‌دانم به وحشت بس که معتادم ز خود هم کرده‌ام نفرت…

ادامه مطلب

چرا نگاه بدور رخت بماه کنم

چرا نگاه بدور رخت بماه کنم که چون نگاه کنی بر زمین نگاه کنم جدا ز شمع جمال تو تا بکی شبها چراغ خلوت خود…

ادامه مطلب

تا بوده ایم همدم غم بوده ایم ما

تا بوده ایم همدم غم بوده ایم ما غم را ملازم همه دم بوده ایم ما غم را ز من نبوده جدایی مرا ز غم…

ادامه مطلب

بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذیذ

بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذیذ شهد هر کام که باشد جهان نیست لذیذ همه دم ذکر لبت ورد زبانست مرا هیچ…

ادامه مطلب

به خود نگذاشتم دامان آن چابک‌سوار از کف

به خود نگذاشتم دامان آن چابک‌سوار از کف مرا بربود جولانش عنان اختیار از کف چو غنچه تنگدل منشین ز نرگس نیستی کمتر به دور…

ادامه مطلب

بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید

بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید آه این چه ظلم بود که بر آسمان رسید در سینه داشتیم نهان شوق غمزه ات کردیم فاش…

ادامه مطلب

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای در دلی اما چه سود آگه ز حال دل نه‌ای تو بدان مایل که بر من…

ادامه مطلب

ای طربخانه دل خلوت سلطان غمت

ای طربخانه دل خلوت سلطان غمت پرده دیده سراپرده خاک قدمت وعده داد مرا ماه من امشب ای صبح بخدا گر همه صدقست نگه داردمت…

ادامه مطلب