دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زده‌ام

دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زده‌ام دل سودازده را سلسله و پا زده‌ام عشقم آتش زد و آب مژه از سر بگذشت پی آن…

ادامه مطلب

دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش

دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش برخاستم چو گرد و نشستم به دامنش شاهان اسیر حلقهٔ گیسوی پر خمش شیران شکار شیوهٔ آهوی پر…

ادامه مطلب

خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این

خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این بی خبر از دو جهانم، هنری بهتر از این ساقی نوش لبم دوش به یک باده نواخت کس…

ادامه مطلب

چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش

چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش قند ز هر شکنی صدهزار دل به کنارش چه عشوه‌ها که خریدم ز چشم عشوه فروشش چه…

ادامه مطلب

چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست

چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست هر که نظر می‌کنی محو تماشای اوست عاشق دیوانه را کار بدین قبله نیست قبلهٔ مجنون عشق خیمهٔ…

ادامه مطلب

تو و آن قامتی که موزون است

تو و آن قامتی که موزون است من و این طالعی که وارون است تو و آن طره‌ای که مفتول است من و این دیده‌ای…

ادامه مطلب

تا لب می‌پرست او داد شراب مستیم

تا لب می‌پرست او داد شراب مستیم مفتی شهر می‌خورد حسرت می پرستیم کاش به کوی نیستی خاک شوم که آن پری چهره نشان نمی‌دهد…

ادامه مطلب

تا خانهٔ تقدیر بساط چمن آراست

تا خانهٔ تقدیر بساط چمن آراست نشنید کس از سروقدان یک سخن راست هر جا گذری اشک من از دیده پدیدار هر سو نگری روی…

ادامه مطلب

تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم

تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم هم ایمن از بلاییم، هم فارغ از گزندیم گفتی برو ز کویم تا پای رفتنت هست زین…

ادامه مطلب

به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگارینی

به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگارینی بنام ایزد، چه زیبایی، تعالی الله چه شیرینی چنان بر من گذر کردی که دارایی به…

ادامه مطلب

بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم

بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم یعنی از عشق تو در بر دل خونین دارم گر تو در سینهٔ سیمین دل سنگین داری…

ادامه مطلب

این سر که به تن دارم مست می ناب اولی

این سر که به تن دارم مست می ناب اولی این کاسه که من دارم سرشار شراب اولی این است اگر ساقی، می خور ز…

ادامه مطلب

ای ز رخت صبح و شام کاسته شمس و قمر

ای ز رخت صبح و شام کاسته شمس و قمر شاهد شیرین کلام، خسرو فرخ سیر ای لب عشاق تو، بوسه‌زن ساق تو سینهٔ مشتاق…

ادامه مطلب

ای آب زندگانی یک نکته از دهانت

ای آب زندگانی یک نکته از دهانت تا چند رحمتی نیست بر حال تشنگانت دردا که بر لب آید جانم ز تشنه کامی وآب حیات…

ادامه مطلب

امشب ای زلف سیه سخت پریشان شده‌ای

امشب ای زلف سیه سخت پریشان شده‌ای مگر آگه ز دل بی سر و سامان شده‌ای گر ز دست تو به هر حلقه دلی لرزان…

ادامه مطلب

از بس عرق شمر نشسته‌ست به رویم

از بس عرق شمر نشسته‌ست به رویم محروم ز نظارهٔ آن روی نکویم چندی است که سودایی آن غالیه گیسو عمری است که زنجیری آن…

ادامه مطلب

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود آه از این راه که باریک تر از موی تو بود رهرو عشق از این مرحله…

ادامه مطلب

هر کس که نهد پای بر آن خاک سر کو

هر کس که نهد پای بر آن خاک سر کو ذکرش همه این است که گم گشته دلم کو من از اثر عشق، سیه بخت…

ادامه مطلب

نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم

نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم تو و کوچهٔ سلامت، من…

ادامه مطلب

نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان می‌کرد

نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان می‌کرد مشتری فکر خریداری‌اش آسان می‌کرد تلخ کام از لب شیرین بتی جان دادم که به یک…

ادامه مطلب

من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست

من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست خانه‌ام را سوخت بی باکی که او در خانه نیست دست همت را کشیدم از سر دنیا…

ادامه مطلب

مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد

مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد که خسرو ملکان شاه ناصرالدین باد کبوتری که نیاید به زیر پنجهٔ شاه سرش ز دست قضا پایمال…

ادامه مطلب

گفتم که چیست راهزن عقل و دین من

گفتم که چیست راهزن عقل و دین من گفتا که چین زلف و خط عنبرین من گفتم که الامان ز دم آتشین من گفتا که…

ادامه مطلب

گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را

گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را گر سوی مصرت بردمی خون زلیخا خوردمی زندان…

ادامه مطلب

گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن

گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن بنمای روی خود ز پس پرده آشکار یک باره راز…

ادامه مطلب

کس نیست کاو به لعل تو خونش سبیل نیست

کس نیست کاو به لعل تو خونش سبیل نیست الا کسی که تشنه لب سلسبیل نیست مستغنی‌ام به عشق تو از وصل حور عین آری…

ادامه مطلب

غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را

غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را دوست دارند این دو کوکب ناصرالدین شاه را آن شهنشاهی که نیکی کرد با خلق زمین تا…

ادامه مطلب

صورتت یک باره از آدم نمود از قید هستی

صورتت یک باره از آدم نمود از قید هستی پی به معنی برده‌ام در عالم صورت پرستی تا زلف تاب مشتاقان برد در حال جنبش…

ادامه مطلب

سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم

سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم که بار هر دو جهان را فکند از دوشم اگر چه وصل تو ممکن نمی‌شود، لیکن درین…

ادامه مطلب

زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری

زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری من و پیمودن پیمانه و دیوانه‌گری چون همه وضع جهان گذران در گذر است مگذر از عالم…

ادامه مطلب

دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم

دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم بر لب…

ادامه مطلب

دلم فارغ ز قید کفر و دین است

دلم فارغ ز قید کفر و دین است که مقصودم برون از آن و این است جدا تا مانده‌ام از آستانش تو گویی گریه‌ام در…

ادامه مطلب

درد جانان عین درمان است گویی نیست هست

درد جانان عین درمان است گویی نیست هست رنج عشق آسایش جا است گویی نیست هست عشق سرگرم عتاب و عشق ما زان در عذاب…

ادامه مطلب

دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم

دامن خمیه سفر از در دوست می‌کنم خون جگر بدیده‌ام پارهٔ دل به دامنم هیچ کس از معاشران هم سفرم نمی‌شود ترسم از این مسافرت…

ادامه مطلب

حور تویی، بوستان بهشت برین است

حور تویی، بوستان بهشت برین است باده به من ده که سلسبیل همین است حادثه‌ها را ز چشم مست تو بیند بر سر هر کس…

ادامه مطلب

چو در میناست می، یاقوت رخشان است پنداری

چو در میناست می، یاقوت رخشان است پنداری چو در ساغر چکد، لعل بدخشان است پنداری چو افتد در بلورین کاسه عکس طلعت ساقی پری…

ادامه مطلب

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم سخت آزادی ما بند گرفتاری…

ادامه مطلب

تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست

تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست من و این عشق جنون خیز که تدبیرش نیست تو و آن زلف سراسیمه که سامانش…

ادامه مطلب

تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد

تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد یک باره پری از نظر خلق نهان شد گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد ور ساقی…

ادامه مطلب

تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است

تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است درهای جنون بر من سودازده باز است شور دل فرهاد شکر خندهٔ شیرین تاج سر محمود و…

ادامه مطلب

تا اختیار کردم سر منزل رضا را

تا اختیار کردم سر منزل رضا را مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا…

ادامه مطلب

به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو

به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو شهید عشق تو را نیست خون‌بها جز تو بجز وصال تو هیچ از خدا نخواسته‌ایم که حاجتی نتوان…

ادامه مطلب

بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست

بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت که…

ادامه مطلب

این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو دارد

این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو دارد که دل هر دو جهان بسته یک مو دارد نقد یک بوسه به صد جان گران…

ادامه مطلب

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست من نشاطی را نمی‌جویم به جز…

ادامه مطلب

اولین گام ار سمند عقل را پی می‌کنی

اولین گام ار سمند عقل را پی می‌کنی وادی بی منتهای عشق را طی می‌کنی ما به دور چشم مستت فارغ از می‌خانه‌ایم کز نگاهی…

ادامه مطلب

آزادی اگر خواهی از عقل گریزان باش

آزادی اگر خواهی از عقل گریزان باش سر خیل مجانین شو، سرحلقهٔ طفلان باش گر با رخ و زلف او داری سر آمیزش هم صبح…

ادامه مطلب

یک باره گر از سبحه در انکار نبودم

یک باره گر از سبحه در انکار نبودم از زلف بتان صاحب زنار نبودم تا رطل گران از کف ساقی نگرفتم سرمست و سبک روح…

ادامه مطلب

وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا

وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش پنداری نبود این…

ادامه مطلب

هر سر موی تو را پیوندی از گیسوی تست

هر سر موی تو را پیوندی از گیسوی تست حلقه‌ها در حلق من از حلقه‌های موی تست پای مقصودم به هر راهی که پوید راه…

ادامه مطلب