یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس

یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس عرض مطلب کن مباد افتد قبول ملتمس دل کنون با سر خط درس تمنای ادب کرده…

ادامه مطلب

هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است

هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟! مشهور بود گل به چمن گر چه به خوبی…

ادامه مطلب

ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش

ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش که جوهر گل کند آیینه‌سان از آب شمشیرش اگر هوشم کند در ظلمت زلفش شبیخون را عسس گر…

ادامه مطلب

من از ساقی برای دفع غم توقیر می‌خواهم

من از ساقی برای دفع غم توقیر می‌خواهم ز جوش قل قل مینا چو می تشهیر می‌خواهم ز نزدیکان عشقم گرچه از طرح خرد دورم…

ادامه مطلب

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل کرده‌ای تا دیده خود محرم دیدار خویش جوهر…

ادامه مطلب

فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است

فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است رنگ و بوی باغ امکان همچو مهر شبنم است برگ گل در باغ از باد خزان…

ادامه مطلب

صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم

صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم مسند غم بارگاه شهریار عشق بود بی‌خود از…

ادامه مطلب

سرشکم دانه بی‌حاصل کیست؟!

سرشکم دانه بی‌حاصل کیست؟! قماش ناله بار محمل کیست؟! دلم هر لحظه دارد اضطرابی تپش فرسود شوق بسمل کیست؟! گهرریز است چشم انتظارم نمی‌دانم که…

ادامه مطلب

رندیم ما و بوقلمونی شعار ماست

رندیم ما و بوقلمونی شعار ماست رسوا شدن میان کسان اعتبار ماست ما پیروان پیر خرابات می شویم بی‌خود شدن به گوشه میخانه کار ماست…

ادامه مطلب

در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار

در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار یاد پری نمودی تو مینا نگاه دار آمد قماش حسن به بازار اعتبار سودای یوسفش به زلیخا…

ادامه مطلب

چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش

چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش که در پرواز می‌آید دل از شوق پر تیرش؟! خیال ابرویش کن قطعه رنگین هوس داری که سرمشق…

ادامه مطلب

تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم

تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم خانه آیینه ویران کرده‌ایم عالمی ما را مسخر شد مگر یاد انگشت سلیمان کرده‌ایم؟! خویش را در محفل بزم…

ادامه مطلب

تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست

تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست دست مجنون از تحیر با گریبان آشناست نیست اندر ساز قانون دل ما نغمه‌ای عمرها شد ناله…

ادامه مطلب

بس که هستی همه سامان وجود عدم است

بس که هستی همه سامان وجود عدم است ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز دل…

ادامه مطلب

باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ

باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ رنگ دامان شفق آمد کنون پیکار سرخ عالمی دارد خیال زخم تیغ ابرویش کاش از خونم بود…

ادامه مطلب

ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل

ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل پیش رخسارت بود امروز جای خار گل سوی گلشن ای بهار ناز بی‌پروا خرام کز نهگاهت می‌کند…

ادامه مطلب

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب نیم آسوده شوقش دمی از اضطراب دل پر پروانه دارد…

ادامه مطلب

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس بر جراحت‌های قلبم یک نمکدان است و بس گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن از…

ادامه مطلب

هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را

هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را می‌کند درس ادب نیرنگ افسون تو را در طریق عشق اندر وسعت‌آباد جنون نگذرد غیر از…

ادامه مطلب

هرچه جز عشقش مرا عار است و بس

هرچه جز عشقش مرا عار است و بس مدعا از یاری‌ام یار است و بس نیست بار دیگری بر دوش من قامت خم زیر این…

ادامه مطلب

ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم

ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم که چون پروانه صرف سوختن‌ها شد پر و بالم اگر صد ره کتاب عشق را خوانی نمی‌یابی…

ادامه مطلب

می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب

می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب می‌کشد دامان زلفش از گریبان گلاب لمعه برق رخش هر دم به عشاق آن کند در بیابان…

ادامه مطلب

گر نه‌ای صندل برو درد سر خمار باش

گر نه‌ای صندل برو درد سر خمار باش مهره نتوانی شدن باری تو زهر مار باش! یا بم ساز خرد یا پرده زیر جنون یا…

ادامه مطلب

فیض‌الله‌جان

فیض‌الله‌جان فروزد شمع رخسارش اگر در کلبه تارم به آغوش تپش از بی‌خودی پروانه آثارم یکی سرگشته‌ام در وادی عشق پری‌رویی که جز اندوه و…

ادامه مطلب

شور دریای محبت موجی از آب من است

شور دریای محبت موجی از آب من است برق شمشیر حوادث لمعه تاب من است پرده‌دار ساز قانون بم و زیر غمم نغمه «عشاق »…

ادامه مطلب

سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت

سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت! شد دلم پروانه اندر آتش شمع رخت کز…

ادامه مطلب

رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز

رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز رهنورد ساحت صحرای هجرانم هنوز پر شد از دور قضا پیمانه‌ام از عهد او با…

ادامه مطلب

در حریم یار گر آری گذر

در حریم یار گر آری گذر ای صبا از من به او پیغام بر! از تو احوال مرا پرسد بگو بنده خود را ز محنت…

ادامه مطلب

حاجت من در دو عالم جز گل روی تو نیست

حاجت من در دو عالم جز گل روی تو نیست روضه رضوان من غیر از سر کوی تو نیست! از طواف کعبه و دیر و…

ادامه مطلب

تا عروج باده زد دستی گریبان مرا

تا عروج باده زد دستی گریبان مرا موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند از قضا گر بگذرد…

ادامه مطلب

پرتو آیینه‌ام حیرت‌بیانی می‌کند

پرتو آیینه‌ام حیرت‌بیانی می‌کند صورت بهزاد فکر من نه مانی می‌کند وضع میزان خیالم را مپرس از نازکی سایه مویی به یاد آید گرانی می‌کند!…

ادامه مطلب

بس که در کوه بلا هم‌سنگ فرهادیم ما

بس که در کوه بلا هم‌سنگ فرهادیم ما شیشه جمعیت خیل پریزادیم ما! قصر بنیاد دل ما لایق تعمیر نیست مخزن گنجیم و از ویرانی…

ادامه مطلب

باز جانم شد فدای چشم خمار دگر

باز جانم شد فدای چشم خمار دگر مشکلم افتاد در دست ستمگار دگر بارها بودم ز عشق خوبرویان چون کمان قاتلی دوشم به تیر افکند…

ادامه مطلب

ای ز رخسار تو گل شرمنده در گلزارها

ای ز رخسار تو گل شرمنده در گلزارها وز خرامت آب را زنجیر حیرانی به پا! دم به دم سوی تو قلاب محبت می‌کشد جز…

ادامه مطلب

اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد

اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد پر پروانه را خاصیت بال هما گردد گرین باشد سلوک سر خط محراب ابرویش قد ماه نو از…

ادامه مطلب

از تبسم لعل او تا نشئه از مل می‌کشد

از تبسم لعل او تا نشئه از مل می‌کشد چهره مینا عرق از شرم قل‌قل می‌کشد از خدنگ ناز چشم شوخ او ایمن مباش نشتر…

ادامه مطلب

وه که محرم در حریمش غیر و من اندر درم

وه که محرم در حریمش غیر و من اندر درم شیوه دلبر گر اینست چون ازین دل بر برم؟! در مقام وصل بانگ بی‌محل دارد…

ادامه مطلب

هر کرا زلف عنبرین باشد

هر کرا زلف عنبرین باشد مار در گنج او قرین باشد هست کیوان غلام هندویت گرچه در چرخ هفتمین باشد! توسن عمر بنده را ز…

ادامه مطلب

نزهت کویت برد رونق گلزار را

نزهت کویت برد رونق گلزار را شهره حسنت درد پرده اسرار را زخم فراق تو را هیچ به غیر از اجل چاره نباشد دگر بنده…

ادامه مطلب

میرزا همدم

میرزا همدم مانی چین نقش مطبوع تو در چین آورد چین زلفت چین غم بر جبهه چین آورد یوسف مصر ملاحت چین ابروی تو دید…

ادامه مطلب

گر نه‌ای بلبل تو را از صحبت گل‌ها چه حظ؟!

گر نه‌ای بلبل تو را از صحبت گل‌ها چه حظ؟! نیستی مجنون تو را از محنت لیلا چه حظ؟! غوطه در بحر خجالت زن گهر…

ادامه مطلب

غمزه مردم‌شکارت غارت جان می‌کند

غمزه مردم‌شکارت غارت جان می‌کند عشوه عابدفریبت قصد ایمان می‌کند برقع از رخ برفکن بی‌پرده گردد عالمی عکس رویت طعنه با خورشید تابان می‌کند داغ…

ادامه مطلب

صبح صادق از طلوع معنی‌ام آگاه بود

صبح صادق از طلوع معنی‌ام آگاه بود بر مبارکباد طبعم مهر جای ماه بود نظم شیرینم اگر کلک عطارد می‌نوشت دست ناهید از ترنم یک…

ادامه مطلب

سواد سرمه شام است در چشم نگار من

سواد سرمه شام است در چشم نگار من به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من ازآن سرگشته‌ام در وادی عشق پری‌رویی که باشد مرکز…

ادامه مطلب

رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است

رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است ناقه شوق مرا در خاک مجنون منزل است آنقدر مستم که نشناسم جنون را از خرد نشئه…

ادامه مطلب

در جواب گلشنی بخارایی

در جواب گلشنی بخارایی آن روز وعده تو سرآمد نیامدی نخل امید با ثمر آمد نیامدی در انتظار وعده‌ات اندر ره بخارا مد نگه ز…

ادامه مطلب

چه امکان است گردد از دلم بیرون تمنایش

چه امکان است گردد از دلم بیرون تمنایش که باشد صورتم آیینه‌سان محو تماشایش برای انتظار اوست تمهید نفس هر دم که در آغوش دل…

ادامه مطلب

تا شعاع مهر از جیب تو روشن می‌شود

تا شعاع مهر از جیب تو روشن می‌شود دامن هر ذره از آیینه خرمن می‌شود پرده دیگر به مضراب غمش در کار نیست از بم…

ادامه مطلب

بید مجنون را به جز آشفتگی از بر چه حظ؟!

بید مجنون را به جز آشفتگی از بر چه حظ؟! از صدای نغمه بلبل به گوش کر چه حظ؟! فرش مجنون کسوت خاک در لیلی…

ادامه مطلب

بس که در قصر جهان آبادی از معمار نیست

بس که در قصر جهان آبادی از معمار نیست جز فنا در خانه هستی دگر دیوار نیست! عالمی سرگرم سودای خیال عالمند هیچ کس از…

ادامه مطلب