خط تو تیغ به رخسار آفتاب کشید

خط تو تیغ به رخسار آفتاب کشید هزار حلقه به گوشش ز پیچ وتاب کشید ز خط چگونه کنم ترک آن لب میگون که می…

ادامه مطلب

خضر را گر سبز آب زندگانی کرده است

خضر را گر سبز آب زندگانی کرده است عالمی را زنده دل آن یار جانی کرده است از خس و خار تمنا جلوه آن گلعذار…

ادامه مطلب

زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را

زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را گر از روشندلانی، صبر کن بر…

ادامه مطلب

زدست تنگ بر بی برگ دنیا تنگ می گردد

زدست تنگ بر بی برگ دنیا تنگ می گردد به ره پیما زکفش تنگ صحرا تنگ می گردد زجان بگسل اگر آزاده ای، کز رشته…

ادامه مطلب

زخط عذار تو بی آب وتاب خواهد شد

زخط عذار تو بی آب وتاب خواهد شد زهاله ماه تو پا در در رکاب خواهد شد رخی که در جگر لاله خون ازومی سوخت…

ادامه مطلب

زجوش مغز هر دم از سرم دستار می افتد

زجوش مغز هر دم از سرم دستار می افتد کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار می افتد به بیکاری برآوردم زکار خود جهانی را…

ادامه مطلب

زبان شکوه فرسودی ز چرخ بیوفا دارم

زبان شکوه فرسودی ز چرخ بیوفا دارم دلی در گرد کلفت چون چراغ آسیا دارم شکایت می کنم از یار و امید وفا دارم به…

ادامه مطلب

زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد

زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد کمند وحدت ما موجه خطر باشد بجز دهان تو کزچهره است خندانتر که دیده غنچه که از گل شکفته ترباشد…

ادامه مطلب

زان آتشین میی که ز لب در ایاغ توست

زان آتشین میی که ز لب در ایاغ توست یاقوت آبدار بتان سنگداغ توست نتوان ز جستجو به تو هر چند راه برد هر کس…

ادامه مطلب

ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟

ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟ که خون مرده کند باده را پیاله ما اگر چه بلبل ما هیچ فصل نیست خموش یکی هزار…

ادامه مطلب

ز مهر و ماه سازد سیر، رویت چشم روزن را

ز مهر و ماه سازد سیر، رویت چشم روزن را به یک شبنم کند محتاج، رخسار تو گلشن را ضعیفان را به چشم کم مبین…

ادامه مطلب

ز گلهای چمن هر کس وفاداری طمع دارد

ز گلهای چمن هر کس وفاداری طمع دارد حیا و شرم از خوبان بازاری طمع دارد زبیماران پرستاری توقع دارد آن غافل کز آن چشم…

ادامه مطلب

ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟

ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟ در آتشم ز پر و بال خود، چراغ کجاست؟ گرفته هوش گریبان من، پیاله چه شد؟…

ادامه مطلب

ز شکوه گر لبم آن گلعذار می بندد

ز شکوه گر لبم آن گلعذار می بندد که ره به گریه بی اختیار می بندد؟ اگر تو در نگشایی به روی من از ناز…

ادامه مطلب

ز سختی های دوران دیده بینا شود پیدا

ز سختی های دوران دیده بینا شود پیدا شرار زنده دل از آهن (و) خارا شود پیدا جهد پیوسته نبض موج در دریای پرشورش دل…

ادامه مطلب

ز روی آتشین شمع اگر شد انجمن روشن

ز روی آتشین شمع اگر شد انجمن روشن شبستان جهان گردید ازان سیمین بدن روشن شهید عشق مستغنی ز شمع دیگران باشد که سازد خاک…

ادامه مطلب

ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را

ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را ز شیرینی به حلوا احتیاجی نیست جنگش را به بال عاریت حاشا که تیرش سر فرود آرد سبکدستی…

ادامه مطلب

ز خویشتن سفری اختیار خواهم کرد

ز خویشتن سفری اختیار خواهم کرد دل پیاده خود را سوار خواهم کرد میان راه چو عیسی نمی کنم منزل ازین گریوه به همت گذار…

ادامه مطلب

ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را

ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را به از خاکستر خود نیست مرهم، داغ آتش را ز خط گفتم رخش پنهان شود از…

ادامه مطلب

ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است

ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است به جرم سرکشی از تیر پر برآورده است دلم چو برگ خزان دیده باز می لرزد…

ادامه مطلب

ز جوش نشأه ز مغزم بهار می خیزد

ز جوش نشأه ز مغزم بهار می خیزد ز فیض اشک گلم از کنار می خیزد چنین که گوشه ابروی صیقل است بلند کجا ز…

ادامه مطلب

ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف

ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف کند به ابر گهر بار لب فراز صدف کمند جذبه ارباب حاجت است کرم که ابر را کند از…

ادامه مطلب

ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من

ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من به این طالع چرا از دوستان من راستی…

ادامه مطلب

ز آهم بیستون سرچشمه سیماب می گردد

ز آهم بیستون سرچشمه سیماب می گردد دل آهن زبرق تیشه من آب می گردد درین دریا نه تنها قطره سر از پا نمی داند…

ادامه مطلب

ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می ماند

ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می ماند زگل آخر به دست گلفروشان خار می ماند به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی…

ادامه مطلب

ریزش اشک ندامت غافلان را بس بود

ریزش اشک ندامت غافلان را بس بود مشت آبی لشکر خواب گران را بس بود می شود پشت کمان از آتش سوزنده نرم آه گرمی…

ادامه مطلب

روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام

روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام نقش مراد از آینه گل ندیده ام آن صید تشنه ام که درین دشت آتشین آبی بغیر…

ادامه مطلب

روشندل و دلبستگی تن چه خیال است؟

روشندل و دلبستگی تن چه خیال است؟ خورشید و نظربازی روزن چه خیال است؟ در رشته جان تا ز تعلق گرهی هست بیرون شدن از…

ادامه مطلب

روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند

روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند بر روی چاک سینه ما در فروکنند آنان که آستین به دو عالم فشانده اند بالین ز دست کوته…

ادامه مطلب

روز و شب بر من مهجور به تلخی گذرد

روز و شب بر من مهجور به تلخی گذرد عید و نوروز به رنجور به تلخی گذرد ندهد کنج قناعت به دو عالم قانع از…

ادامه مطلب

رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن

رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن این در واکرده را در بسته از دربان مکن هست در عین عدالت آب جان بخش حیات…

ادامه مطلب

رنگ خط برلعل جانان ریختند

رنگ خط برلعل جانان ریختند خار در پیراهن جان ریختند سبزه خط جوش زد از لعل یار طوطیان در شکرستان ریختند در تماشای تو ارباب…

ادامه مطلب

رشته جسم گرانجان را ز سر وا می کنم

رشته جسم گرانجان را ز سر وا می کنم سر برون چون سوزن از جیب مسیحا می کنم چون می نارس امید پختگیها مانع است…

ادامه مطلب

رزق من زان نرگس مستانه جز خمیازه نیست

رزق من زان نرگس مستانه جز خمیازه نیست فتح باب من ازین میخانه جز خمیازه نیست آه کز بی حاصلیها آنچه می ماند به من…

ادامه مطلب

رخسار او ز می چو عرقناک می شود

رخسار او ز می چو عرقناک می شود هر سینه ای که هست ز دل پاک می شود افزود آب ورنگ لبش از غبار خط…

ادامه مطلب

رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است

رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است پنبه بر داغ پلنگ خشمگین بیجا منه دست خالی بر دل محتاج می باشد گران چون نداری…

ادامه مطلب

راز عاشق از لب خاموش می آید برون

راز عاشق از لب خاموش می آید برون دود زود از آتش خس پوش می آید برون از رگ ابری پر از گوهر شود چندین…

ادامه مطلب

دین به دنیای دنی ای دل نادان مفروش

دین به دنیای دنی ای دل نادان مفروش آنچه درمصر عزیزست به کنعان مفروش همتی را که به روشن گهری مشهورست چون گدایان تنک مایه…

ادامه مطلب

آمد سحر به خانه من یار، بی حجاب

آمد سحر به خانه من یار، بی حجاب امروز از کدام طرف سر زد آفتاب؟ دیروز بوسه بر لب خمیازه می زدم امروز می کنم…

ادامه مطلب

دیده از عیب کسان در خواب چون مخمل کنید

دیده از عیب کسان در خواب چون مخمل کنید چون رسد نوبت به عیب خود، نظر احول کنید باعث رنگینی دیوان محشر می شود چهره…

ادامه مطلب

اگر نه مد بسم الله بودی تاج عنوان ها

اگر نه مد بسم الله بودی تاج عنوان ها نگشتی تا قیامت نوخط شیرازه، دیوان ها نه تنها کعبه صحرایی است، دارد کعبه دل هم…

ادامه مطلب

دولت چونیست باقی بربادرفته باشد

دولت چونیست باقی بربادرفته باشد خوابی که از خیال است از یاد رفته باشد از جمع وخرج هستی چون حاصلی نداریم اوراق زندگانی بربادرفته باشد…

ادامه مطلب

اگر ز عالم تسلیم گوشه ای داری

اگر ز عالم تسلیم گوشه ای داری بهشت و طوبی و حوران خوش لقا اینجاست بهار در دل هر غنچه عالمی دارد ترا خیال که…

ادامه مطلب

زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند

زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل…

ادامه مطلب

اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد

اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد زچشم دوربینی خونبهای دانه می ریزد چنان افسرده شد هنگامه بر گرد سرگشتن که گرد از…

ادامه مطلب

زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند

زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند به حرف سخت از جوش خود این میخانه ننشیند نگردد تا تهی از سنگ جیب و دامن طفلان…

ادامه مطلب

اگر چه دارد از الفاظ چندین ترجمان معنی

اگر چه دارد از الفاظ چندین ترجمان معنی به معنی همچنان گنگ است با چندین زبان معنی ز معنی لفظ می گردد زمین گیر و…

ادامه مطلب

شکوفه از افق شاخسار پیدا شد

شکوفه از افق شاخسار پیدا شد ستاره سحر نوبهار پیدا شد ز سبزه خط تراشیده چمن سر کرد ز لاله خال لب جویبار پیدا شد…

ادامه مطلب

اگر به سوخته جانی رسد شراره من

اگر به سوخته جانی رسد شراره من امید هست که روشن شود ستاره من به گریه ربط من امروز نیست، کز طفلی ز اشک، تخت…

ادامه مطلب

شست نقش انجم از افلاک مژگان ترم

شست نقش انجم از افلاک مژگان ترم ابر شد مستغنی از دریا ز آب گوهرم آتشین جانی ندارد همچو من این خاکدان پیچ وتاب برق…

ادامه مطلب