چاره از من می کند پرهیز از بیچارگی

چاره از من می کند پرهیز از بیچارگی غم به گرد من نمی گردد ز بی غمخوارگی چاره این چاره جویان را مکرر کرده ام…

ادامه مطلب

نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست

نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست بخل در سرچشمه خورشید عالمتاب نیست لعل سیرابش مگر بر تشنگان رحمی کند ورنه در چاه…

ادامه مطلب

جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد

جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد که مصدر اثری در جهان نمی گردد ز کلفت تو چه پرواست سیل حادثه را؟ غبار سد ره…

ادامه مطلب

نیست برآیینه دردی کشان گرد خلاف

نیست برآیینه دردی کشان گرد خلاف می توان چون جام می دیدن ته دلهای صاف زان شراب لعل سرگرمم که کمتر قطره اش سوخت کام…

ادامه مطلب

جمعی که زیر خاک دل پاک می برند

جمعی که زیر خاک دل پاک می برند با خود بهشت را به ته خاک می برند روحی که شد لطیف چو شبنم در این…

ادامه مطلب

نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را

نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را کس نترسانده است از رطل گران مخمور را ما به داغ خود خوشیم ای صبح دست…

ادامه مطلب

جلوه های مختلف دارد شراب لاله رنگ

جلوه های مختلف دارد شراب لاله رنگ آب، جوهر می شود درتیغ و در آیینه زنگ خشم دل را غوطه درزنگ قساوت می دهد برنمی…

ادامه مطلب

نوبهارست سرانجام زری باید کرد

نوبهارست سرانجام زری باید کرد به خرابات ز مسجد گذری باید کرد زر به زر هر که دهد نیست پشیمان شدنش نقد جان صرف ره…

ادامه مطلب

جز پریشان خاطری در عالم ایجاد چیست؟

جز پریشان خاطری در عالم ایجاد چیست؟ غیر مشتی خاروخس در خانه صیاد چیست؟ بحر عشق است این که موجش می شکافد کوه را ای…

ادامه مطلب

نهان در ابر دایم آفتاب زندگی باشد

نهان در ابر دایم آفتاب زندگی باشد سیاهی نیل چشم زخم آب زندگی باشد ز اوقات گرامی آنچه صرف عشق می گردد به دیوان قیامت…

ادامه مطلب

جدا نمی شود از پیش لعل میگونش

جدا نمی شود از پیش لعل میگونش چه بوسه گاه شناس است خال موزونش ! سرش به دولت دنیا فرو نمی آید به هر که…

ادامه مطلب

نه موج از دل دریا کرانه می طلبد

نه موج از دل دریا کرانه می طلبد که بهر محو شدن تازیانه می طلبد منم که بیخبرم در سفر ز منزل خویش و گرنه…

ادامه مطلب

جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد

جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد این ترنجی است که بر هر که خورد جان نبرد هوس از حسن شود کامروا بیش از…

ادامه مطلب

نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست

نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست که درین آینه، جوهر به تماشا برخاست شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت هر…

ادامه مطلب

جان تازه می شود ز نسیم بهارعشق

جان تازه می شود ز نسیم بهارعشق از یک سرست جوش گل وخار خار عشق در شوره زار عقل به درمان گیاه نیست پیوسته سرخ…

ادامه مطلب

نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم

نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم به ذوق ناله من آسمان مستانه می…

ادامه مطلب

جام خالی غوطه در خم بی محابا می زند

جام خالی غوطه در خم بی محابا می زند ابر چون بی آب شد بر قلب دریا می زند در زوال خویش چون خورشید می…

ادامه مطلب

نمی روم قدمی راه بی اشاره دل

نمی روم قدمی راه بی اشاره دل که خضر راه نجات است استخاره دل دعای جوشن کشتی است موجه خطرش فتاد هرکه به دریای بیکناره…

ادامه مطلب

تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست

تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست رقم ناز بر آن لوح جبین می بایست از گلستان تو هر خار چرا گل چیند؟ شعله خوی…

ادامه مطلب

نمی آید از من دگر بردباری

نمی آید از من دگر بردباری دو دست من و دامن بی قراری من و طفل شوخی که صد خانه زین ز مردان تهی ساخت…

ادامه مطلب

تو چون نوخط شوی طاوس جنت پر برون آرد

تو چون نوخط شوی طاوس جنت پر برون آرد تو چون بر هم زنی لب، بال و پر کوثر برون آرد نباشد سرمه توفیق در…

ادامه مطلب

نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید

نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید در آن کشور که باشد غمگساری غم کجا ماند؟ خدنگ راست رو زود از کمان دلگیر…

ادامه مطلب

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است اعتباری را که در خوبی سرآمد گشته بود ما به چشم…

ادامه مطلب

نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را

نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را نشد روشن چراغ از شعله آواز بلبل را به ناز و سر گرانی روی از خوبان…

ادامه مطلب

تلخی می به گوارایی دشنام تو نیست

تلخی می به گوارایی دشنام تو نیست دزدی بوسه به شیرینی پیغام تو نیست یوسف از قافله حسن تو غارت زده ای است کسی امروز…

ادامه مطلب

نفس هرزه مرس رابه کشیدن مگذار

نفس هرزه مرس رابه کشیدن مگذار سرکش افتاد چو توسن به دویدن مگذار چون نگه درنظروحشی آهو چشمان رام مردم شو و از دست رمیدن…

ادامه مطلب

تسلیم در کشاکش اهل زمانه باش

تسلیم در کشاکش اهل زمانه باش هرکس کمان طعن کند زه،نشانه باش در رهگذار سیل که لنگر فکنده است ؟ از خاکدان دهر به سرعت…

ادامه مطلب

نغمه عشق به گوش من دیوانه زدند

نغمه عشق به گوش من دیوانه زدند این چه اکسیر بهارست بر این دانه زدند کعبه چون جامه غیرت نکند بر تن چاک؟ رقم حسن…

ادامه مطلب

ترک جانان چون توان از تیغ بی زنهار داد؟

ترک جانان چون توان از تیغ بی زنهار داد؟ پشت نتوان بهر زخم خار بر گلزار داد چون مرا می سوختی آخر به داغ دور…

ادامه مطلب

نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد

نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد ز بحر، آب گهر بیش و کم نمی گردد ز عشق پیروی راه و رسم عقل مجوی که…

ادامه مطلب

ترا به یوسف مصر اشتباه نتوان کرد

ترا به یوسف مصر اشتباه نتوان کرد قیاس آب روان را به چاه نتوان کرد در آفتاب قیامت توان به جرأت دید نظر دلیر در…

ادامه مطلب

نشان از بی وجودی نیست در روی زمین از من

نشان از بی وجودی نیست در روی زمین از من ز گمنامی چه خونها در جگر دارد نگین از من ز اشک آتشین خط شعاعی…

ادامه مطلب

تاخط شیرنگ آورد از دو جانب سر به هم

تاخط شیرنگ آورد از دو جانب سر به هم می زند حسن سبک پرواز بال و پربه هم خط ظالم کرد تسخیر لب میگون یار…

ادامه مطلب

نرگس نیلوفری، مژگان زرین را ببین

نرگس نیلوفری، مژگان زرین را ببین چشم زرین چنگ آن غارتگر دین را ببین پیش آن رو حرف خوبان ختن گفتن خطاست زیر چین زلف،…

ادامه مطلب

تا نسوزد، عود در مجمر ندارد آدمی

تا نسوزد، عود در مجمر ندارد آدمی تا نگرید، آب در گوهر ندارد آدمی تا نپیچد سر ز دنیا، سرندارد آدمی تا نریزد برگ از…

ادامه مطلب

ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من

ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من نمک بر چشم سوزن می زند زخم نهان من دل صیاد می لرزد به دام از دانه اشکم…

ادامه مطلب

تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟

تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟ از خارخار چند علاج جرب کنی؟ هرگز نمی رسد به طباشیر استخوان پیش حسب مباد حدیث…

ادامه مطلب

نتابد از شکست خلق رو گوهرشناس دل

نتابد از شکست خلق رو گوهرشناس دل که از سنگ ملامت می شود محکم اساس دل زرنگ و بوی این گلزار بر چین دامن همت…

ادامه مطلب

تا شده است از دوربینی عاقبت بین دیده ام

تا شده است از دوربینی عاقبت بین دیده ام در ترازوی قیامت خویش را سنجیده ام منت دست نوازش می کشم از دست رد از…

ادامه مطلب

نباشد الفتی با جسم، جان سینه ریشان را

نباشد الفتی با جسم، جان سینه ریشان را تپیدن مشق پروازست دلهای پریشان را چنان از دیدن وضع جهان آشفته گردیدم که جمعیت شمارد دیده…

ادامه مطلب

تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای

تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای سوز خورشید به جان قمر انداخته ای در سراپای تو کم بود بلای دل و دین؟ که…

ادامه مطلب

ناقص از کامل برد لذت ز دنیا بیشتر

ناقص از کامل برد لذت ز دنیا بیشتر دیده احول کند عیش دو بالا بیشتر زشت راآیینه تاریک باشد پرده پوش می رسد آزاربد گوهربه…

ادامه مطلب

تا دست من به گردن مینا رسیده است

تا دست من به گردن مینا رسیده است کیفیتم به عالم بالا رسیده است باشد ز سر گرانی معشوق ناز عشق گردنکشی ز باده به…

ادامه مطلب

ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما

ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما رزق قانون می شود تخمی که می کاریم ما هر که پا کج می گذارد ما دل خود…

ادامه مطلب

تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟

تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟ که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا که دگر تیغ…

ادامه مطلب

می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی

می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی پایم از دست شد ای خضر بیابان مددی تا به کی خواب گران پنبه نهد در گوشم؟ ای…

ادامه مطلب

تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن

تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن عالم آسوده را بر هم نمی باید زدن می توان تا غوطه در سرچشمه خورشید زد خیمه…

ادامه مطلب

می کند در پرده دل سیر دایم آه من

می کند در پرده دل سیر دایم آه من تا کسی واقف نگردد از غم جانکاه من نیست چون گوهر مرا امروز داغ بی کسی…

ادامه مطلب

تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟

تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟ چند باشد چو زره زیر قبا جوهر ما؟ لاله با دامن صحرای قیامت چه کند؟ فارغ…

ادامه مطلب

می کشد دل را ز دستم دلربای تازه ای

می کشد دل را ز دستم دلربای تازه ای در کشاکش داردم زورآزمای تازه ای افسر سرگرمیم از طرف سر افتاده است ساغری می گیرم…

ادامه مطلب