زسوز عشق داغی بر دل افگار می باید

زسوز عشق داغی بر دل افگار می باید چراغی بر سر بالین این بیمار می باید زلعل آبدار او تمنایی که من دارم مرا در…

ادامه مطلب

اگر چه در چمن روزگار خار و خسم

اگر چه در چمن روزگار خار و خسم چو لاله داغ بود گل ز گرمی نفسم درین ریاض من آن بلبلم که می آید صدای…

ادامه مطلب

شکفتگی ز می ناب تازگی دارد

شکفتگی ز می ناب تازگی دارد نشاط در ره سیلاب تازگی دارد درین زمانه که خون خوردن است بیدردی شراب خوردن احباب تازگی دارد درین…

ادامه مطلب

اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا

اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا شود دو آتشه رخسار لاله در صحرا خمار نرگس لیلی به چشم مجنون شد یکی هزار ز…

ادامه مطلب

شرمی که بود ساخته مطلوب نباشد

شرمی که بود ساخته مطلوب نباشد شهباز نظر دوخته محجوب نباشد یوسف صفتی را که زلیخا برداز راه پروای نظربازی یعقوب نباشد از چهره بی…

ادامه مطلب

اگر آن غمزه خونریز مصور می شد

اگر آن غمزه خونریز مصور می شد آب آیینه چو شمشیر بجوهر می شد بود شیرازه اش اندیشه آن موی میان پاره های دلم آن…

ادامه مطلب

شده است هرسو برتنم فتیله داغ

شده است هرسو برتنم فتیله داغ که خانه زاد بود عشق را وسیله داغ دگر که دست گذارد مرا به دل، که شده است ز…

ادامه مطلب

افسر سر گرمی مهر از فروغ جام اوست

افسر سر گرمی مهر از فروغ جام اوست خرده انجم سپند روی آتش فام اوست ذکر او دل زنده دارد چرخ مینا رنگ را جان…

ادامه مطلب

شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد

شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد تر نشد هر که دلیرانه بر این دریا زد هرکسی حاجت خود را به دری…

ادامه مطلب

اشکی که از ندامت ریزند باده خواران

اشکی که از ندامت ریزند باده خواران شیرازه نشاط است چون رشته های باران ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران کاین سبزه همعنان است با…

ادامه مطلب

شد چو گل از روی خندان، خرده زر رزق ما

شد چو گل از روی خندان، خرده زر رزق ما چون صدف گشت از دهان پاک، گوهر رزق ما باز کن چون پوست از سر…

ادامه مطلب

اسیر جبه ودستار چند خواهی بود

اسیر جبه ودستار چند خواهی بود به هیچ وپوچ گرفتار چند خواهی بود ز آفتاب گذشتند گرم رفتاران چوسایه در ته دیوار چند خواهی بود…

ادامه مطلب

شب هجران دلم از ناله حسرت شادست

شب هجران دلم از ناله حسرت شادست چه توان کرد که فریاد رسم فریادست رتبه عشق ز معشوق بلندی گیرد قمری از طعنه کوته نظران…

ادامه مطلب

آسان چسان شود ز وطن دیده ور جدا؟

آسان چسان شود ز وطن دیده ور جدا؟ کز سنگ خاره گشت به سختی شرر جدا رنگین شود ز باده گلرنگ، بی طلب دستی که…

ادامه مطلب

شانه زند چو کلک من طره مشکفام را

شانه زند چو کلک من طره مشکفام را سرمه خامشی دهد طوطی خوش کلام را فاخته کو، که بوسه بر کنج دهان من زند؟ سرو…

ادامه مطلب

ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل

ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل ز شبنم است سراپای چشم حیران گل ز بیغمی دل ما پاره گردیده است ز هرزه خندی…

ادامه مطلب

سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی

سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی دل چراغی است که روشن شود از خاموشی بیشتر فتنه عالم ز سخن می زاید مادر فتنه…

ادامه مطلب

از یاد وصل، دیده من سیر می شود

از یاد وصل، دیده من سیر می شود مهتاب در پیاله من شیر می شود هرگز به سوی خویش نمی بینی از حجاب در خلوت…

ادامه مطلب

سیر از رخ تو دیده به دیدن نمی شود

سیر از رخ تو دیده به دیدن نمی شود گل زین چمن تمام به چیدن نمی شود در دل گره ز زلف تو داریم شکوه…

ادامه مطلب

از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت

از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت این باغ را ببین که چه در یکدگر شکفت شب زنده دار باش کز این باغ دلفریب…

ادامه مطلب

سوختم از شوق، یاران راه حرفی وا کنید

سوختم از شوق، یاران راه حرفی وا کنید نامه ای انشا کنید و قاصدی پیدا کنید از جدایی دست و کلک من نمی چسبد به…

ادامه مطلب

از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما

از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما از نمک سنگین شود خواب کباب خام ما هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما…

ادامه مطلب

سنبل او می خرامد دست بر دوش بهار

سنبل او می خرامد دست بر دوش بهار تاکند در وقت فرصت حلقه درگوش بهار از نگاه اولینم چشم او دیوانه کرد نشأه جام نخستین…

ادامه مطلب

از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد

از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد از زبان خلق پنهان در دهان شیر شد می فزاید هایهوی می پرستان را سرود شورش مجنون زیاد…

ادامه مطلب

سری که خالی از اندیشه محال شود

سری که خالی از اندیشه محال شود ز فیض عشق پریخانه خیال شود به حسن ساخته زنهار اعتماد مکن که در دو هفته مه چارده…

ادامه مطلب

از لب خشک مهیا لب نانم کردند

از لب خشک مهیا لب نانم کردند فارغ از نعمت الوان جهانم کردند پیچ و تابی که به دل داشتم از خاموشی عاقبت جوهر شمشیر…

ادامه مطلب

سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش

سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش قمری ازشهپر خود اره نهد برپایش جرعه اولش ازخون مسیحا باشد چون کشد تیغ ستم غمزه بی پروایش…

ادامه مطلب

از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد

از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد ناله زنجیر، خوابم را صدای آب شد کوته است از حرف خاموشان زبان اعتراض ایمن از تیغ…

ادامه مطلب

سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد

سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد به آب خود چراغ گوهر شب تاب می سوزد زتاب عارض او چون نسوزد آب در…

ادامه مطلب

از قناعت می رود بیرون ز سر سودای حرص

از قناعت می رود بیرون ز سر سودای حرص ره ندارد در دل خرسند استسقای حرص چین ابرو می شود سوهان دندان طمع از ترشرویی…

ادامه مطلب

سر گرانیهای او رااز من حیران مپرس

سر گرانیهای او رااز من حیران مپرس وزن کوه قاف را از پله میزان مپرس ذکر وحشت، داغ وحشت دیدگان راناخن است یوسف بی جرم…

ادامه مطلب

از غم زلف تو در دام بلا افتادیم

از غم زلف تو در دام بلا افتادیم چه هوا در سر ما بود و کجا افتادیم بوی پیراهن مصریم که از بی قیدی در…

ادامه مطلب

سر رشته امید ز رحمت گسسته نیست

سر رشته امید ز رحمت گسسته نیست تا لب گشاده است در توبه بسته نیست گر محتسب شکست خم میفروش را دست دعای باده پرستان…

ادامه مطلب

از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد

از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد باز آن آیینه رو نقشی عجب بر آب زد شمع من امشب کجا بودی، که بر…

ادامه مطلب

سخن عشق محال است مکرر گردد

سخن عشق محال است مکرر گردد بحر در هر نفسی عالم دیگر گردد سخن عشق به تکرار ندارد حاجت کی تهی حوصله بحر ز گوهر…

ادامه مطلب

از شفق هر چند شوید چهره در خون آفتاب

از شفق هر چند شوید چهره در خون آفتاب زردرویی می کشد زان روی گلگون آفتاب پیش آن رخسار آتشناک اندازد سپر گر چه می…

ادامه مطلب

سخن از لب فزون زان چشم چون بادام می بارد

سخن از لب فزون زان چشم چون بادام می بارد حیا بیش از عرق زان چهره گلفام می بارد به عاشق می کند خط مهربان…

ادامه مطلب

از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد

از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از عیب پیش پا نشد تلخکامان جان شیرین را به رغبت می دهند خون…

ادامه مطلب

سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد

سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد نفس در سینه اش چون سوخت شمع انجمن گردد زخون تا شد تهی دل می خلد در…

ادامه مطلب

از سردی جهان لب گفتار بسته ام

از سردی جهان لب گفتار بسته ام چون بلبل خزان زده منقار بسته ام چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل من دل بر آشیانه…

ادامه مطلب

سبزه زنگار در تیغ تو جوهر می شود

سبزه زنگار در تیغ تو جوهر می شود کف درین دریای گوهرخیز عنبر می شود در دیار اهل غیرت قاصد و پیغام نیست نامه مقراض…

ادامه مطلب

از سر خاک شهیدان یار خوش سنگین گذشت

از سر خاک شهیدان یار خوش سنگین گذشت از محیط آتشین نتوان به این تمکین گذشت مشک می جوشد به جای خون ز ناف لاله…

ادامه مطلب

سالکانی که قدم در ره جانانه زدند

سالکانی که قدم در ره جانانه زدند پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند ساده لوحان که…

ادامه مطلب

از ریگ توان روغن بادام گرفتن

از ریگ توان روغن بادام گرفتن نتوان ز خسیسان جهان کام گرفتن از بس که فتاده است لطیف آن لب نازک ظلم است ازو بوسه…

ادامه مطلب

ساغر می کی بشوید گرد غم از سینه ام

ساغر می کی بشوید گرد غم از سینه ام همچو جوهر ریشه کرده زنگ درآیینه ام هرسرمویم چو سوزن رخنه ای دارد زغم مشرق آه…

ادامه مطلب

از دم تیغ است آن موی کمر خونریزتر

از دم تیغ است آن موی کمر خونریزتر هست از مژگان میان آن پسر خونریزتر گر چه شور و شر بود کم فتنه خوابیده را…

ادامه مطلب

زین گریه دروغ که ای پیر می کنی

زین گریه دروغ که ای پیر می کنی آبی به شیراز سر تزویر می کنی زان به بود که سیر کنی صد گرسنه را چشم…

ادامه مطلب

از دست و تیغ عشق فگارند لاله ها

از دست و تیغ عشق فگارند لاله ها در خاک و خون نشسته یارند لاله ها در دیده بصیرت پروانه طینتان فانوس شمع چهره یارند…

ادامه مطلب

زوعده های دروغش دل اضطراب ندارد

زوعده های دروغش دل اضطراب ندارد سرکمندفریب مرا سراب ندارد هلاک حسن خداداداوشوم که سراپا چوشعر حافظ شیراز انتخاب ندارد حدیث تنگ شکر بادهان یارمگویید…

ادامه مطلب

از خود برون نرفته هوای سفر مکن

از خود برون نرفته هوای سفر مکن این راه را به پای زمین گیر سر مکن در قلزمی که ابر کرم موج می زند اندیشه…

ادامه مطلب