از صبوری در گشاد کارها بگزین کلید

از صبوری در گشاد کارها بگزین کلید بر نیاید هیچ قفل محکمی با این کلید بند دست و پاست سامان جهان، اما به جود می…

ادامه مطلب

سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن

سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن بود به گوش گران حرف بی صدا گفتن نه آنچنان تو به بیگانگی برآمده ای…

ادامه مطلب

از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست

از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست در هر زمین که جاده نباشد دلیل هست دل را ز دوستان گرانجان نگاه دار بر گرد…

ادامه مطلب

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست در آفتاب قیامت گریزگاهی نیست به داغ کهنه و نو، روز و شب شود معلوم به عالمی که منم…

ادامه مطلب

از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام

از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام می کشد از لفظ دامن معنی بیگانه ام داغ دارد پاکی دامان من فانوس را شمع را…

ادامه مطلب

سبکروان ز غم روزگار بیخبرند

سبکروان ز غم روزگار بیخبرند چو دامن فلک از زخم خار بیخبرند جهان به دیده روشندلان نمی آید ستاره های فلک از غبار بیخبرند جماعتی…

ادامه مطلب

از سر کوی قناعت به در شاه مرو

از سر کوی قناعت به در شاه مرو چون خسیسان ز پی مال و زر و جاه مرو شب تارست جهان، سیم و زرست آتش…

ادامه مطلب

سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد

سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد دیده آیینه را جوهر پر از خاشاک کرد سرنوشت جوهر از آیینه خواندن مشکل است آن خط…

ادامه مطلب

از زیر چشم در رخ مستور می نگر

از زیر چشم در رخ مستور می نگر مستور رابه دیده مستور می نگر از پاکدامنی نکنی گر به می نگاه باری درآن دو نرگس…

ادامه مطلب

ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش

ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش از خویش رفتگان خبری می گرفته باش رفتیم ما ولی دل و جان ماند پیش تو از بازماندگان…

ادامه مطلب

از روی لاله گون تو در خون تپید رنگ

از روی لاله گون تو در خون تپید رنگ دیوانه وار پیرهن گل درید رنگ تا روی آتشین تو درباغ جلوه کرد از روی گل…

ادامه مطلب

ساغر از غیر گرفتن گل بی پروایی است

ساغر از غیر گرفتن گل بی پروایی است به حریفان مزه دادن ثمر رسوایی است صحبت همنفسان باد بهار طرب است زردی چهره خورشید گل…

ادامه مطلب

از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم

از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم یوسف خود را میان کاروان می یافتم چشم من از نقش تا بر خامه نقاش بود…

ادامه مطلب

زیرتیغ از مرغ بسمل پرفشانی یاد گیر

زیرتیغ از مرغ بسمل پرفشانی یاد گیر از سبکروحان نصیحت بی گرانی یاد گیر عمر فرصت درگذارووقت پرواز ست تنگ در حریم بیضه بال و…

ادامه مطلب

از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم

از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم چون شیشه نیمه گشت کمر بسته می شود شد…

ادامه مطلب

زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب

زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب عرق به روی تو جام شراب در مهتاب به پای آبله ریز آنقدر ترا جستم که غوطه زد…

ادامه مطلب

از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن

از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن تا قیامت خیمه در دارالامان حال زن روزگاری رشته تاب آرزو بودی، بس است چند روزی هم…

ادامه مطلب

زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد

زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد از زمین سبزه خوابیده گران می خیزد دیده ای آب ده از چهره گل چون شبنم که…

ادامه مطلب

از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟

از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ سیل یک مهمان ناخوانده است این ویرانه را؟ چاک سازند آسمان ها خیمه نیلوفری دست اگر بردارم…

ادامه مطلب

زمین از ترکتاز او غباری

زمین از ترکتاز او غباری فلک از کاروانش شیشه باری بهشت از گلشن لطفش نسیمی جحیم از آتش قهرش شراری بهار از گلستانش برگ سبزی…

ادامه مطلب

از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد

از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد روزی مور از شکرخند سلیمان می رسد حاصل عالم بود از قانعان، کز کشتزار هر چه…

ادامه مطلب

زلف گرد عارض او رشته گلدسته است

زلف گرد عارض او رشته گلدسته است کز لب و رخ غنچه و گل را به هم پیوسته است خوی عالمسوز او بی زینهار افتاده…

ادامه مطلب

از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من

از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من گوش خصم سفله تابیدن نمی آید ز من دست بیعت با توکل داده ام روز ازل از…

ادامه مطلب

کاهلانی که درین ره به هوس می آیند

کاهلانی که درین ره به هوس می آیند دو قدم راه نپیموده به پس می آیند هست در هرزه درایی خطر راهروان رهزنان بیش به…

ادامه مطلب

از تماشا دل افسرده ما نگشاید

از تماشا دل افسرده ما نگشاید گره از غنچه پیکان به صبا نگشاید آن که در خانه اغیار کمر باز کند از کمر تیغ به…

ادامه مطلب

قید عیال، پست کند رای مرد را

قید عیال، پست کند رای مرد را گهواره تخته بند کند پای مرد را پهلو ز زن بدزد که این رخنه فساد در خون گرم…

ادامه مطلب

از تب رشک تو خورشید هلالی شده است

از تب رشک تو خورشید هلالی شده است طوبی از غیرت سرو تو خلالی شده است (خون ما گر چه حرام است چو می، خوردن…

ادامه مطلب

قسم به خط لب ساقی و دعای قدح

قسم به خط لب ساقی و دعای قدح که آب خضر نیرزد به رونمای قدح گذشت عید بهار و ز تنگدستیها رخی به رنگ نداریم…

ادامه مطلب

از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن

از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن همچو طفلان هر طرف بهر تماشا تاختن تا چو سوزن رشته پیوند مریم نگسلی از زمین بر آسمان نتوان…

ادامه مطلب

قدم برون مگذار از سرای درویشی

قدم برون مگذار از سرای درویشی که مار گنج بود بوریای درویشی اگر ز سیل حوادث جهان شود ویران خلل پذیر نگردد بنای درویشی ز…

ادامه مطلب

از باد دستی خود ما میکشان خرابیم

از باد دستی خود ما میکشان خرابیم در کاسه سرنگونی همچشم با حبابیم با محتسب به جنگیم از زاهدان به تنگیم با شیشه ایم یکدل،…

ادامه مطلب

قامت ز آه شرط بود در نماز عشق

قامت ز آه شرط بود در نماز عشق بی آب دیده نیست نمازی نیاز عشق خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد ناخن به هر…

ادامه مطلب

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد که با دست تهی صد بینوا را زیر پا دارد به کیش مردم بیدار دل کفرست نومیدی…

ادامه مطلب

فقر بی قدر کند سلطنت عالم را

فقر بی قدر کند سلطنت عالم را هوس ملک نباشد پسر ادهم را می کند کار خرد، نفس چو گردید مطیع دزد چون شحنه شود…

ادامه مطلب

احوال دل ز دیده خونبار روشن است

احوال دل ز دیده خونبار روشن است حال درون خانه نمایان ز روزن است روشندلان همیشه سفر در وطن کنند استاده است شمع و همان…

ادامه مطلب

فسردگان که اسیر جهان اسبابند

فسردگان که اسیر جهان اسبابند به چشم زنده دلان نقش پرده خوابند ز خویشتن سرمویی چو نیستند آگاه چه سود ازین که نهان در سمور…

ادامه مطلب

آتش به دل از گرمی این مرحله دارم

آتش به دل از گرمی این مرحله دارم پا بر سر گنج گهر از آبله دارم آتش به زر اینجا نفروشند و من خام گرمی…

ادامه مطلب

فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را

فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را که خاموشی بود کمتر، چراغ زیر دامان را نهان در خط سبز آن لعل شکر بار…

ادامه مطلب

آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار

آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار هست در دست فلاخن نبض سر گردانیم چون رگ سنگ…

ادامه مطلب

فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن

فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن ز اضطراب شمع من گل می کند جان باختن اختراع تیزدستی های سودای من است سینه را…

ادامه مطلب

پیغامی ازان غنچه دهن می رسد امروز

پیغامی ازان غنچه دهن می رسد امروز خوشحالیی از غیب به من می رسد امروز این شادی ازاندازه پیغام فزون است بوسی ز لب یار…

ادامه مطلب

غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام

غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام در دل خاک قدم بر سر دریا زده ام سود من از سفر خاک، که چشمش…

ادامه مطلب

پیش ساقی هر که آب رو درین میخانه ریخت

پیش ساقی هر که آب رو درین میخانه ریخت در دل پاک صدف چون ابر نیسان دانه ریخت آسمان امروز با خونین دلان ناصاف نیست…

ادامه مطلب

غنچه این باغ بوی پاره دل می دهد

غنچه این باغ بوی پاره دل می دهد شاخ گل یادی ز دست و تیغ قاتل می دهد کم نگردد فیض حسن از پرده داریهای…

ادامه مطلب

پیری که بار عشق به دوش رضاکشد

پیری که بار عشق به دوش رضاکشد در گوش چرخ حلقه ز قد دوتا کشد تا حفظ آبروی قناعت میسرست خاکش به سر که منت…

ادامه مطلب

غم دنیا نبود در دل دیوانه من

غم دنیا نبود در دل دیوانه من دیو را راه نباشد به پریخانه من من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات خشکتر می شود…

ادامه مطلب

پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را

پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را آخر چسان نهفته کنی بوی خویش را؟ بی اختیار بوسه بر آیینه می زنی گر بنگری به…

ادامه مطلب

غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد

غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد رم آهوی مشکین از غزالان بیشتر باشد طلبکار خدا را منزل از ره دورتر باشد به دریا چون رسد…

ادامه مطلب

پریشان خاطری آماده از صد رهگذر دارد

پریشان خاطری آماده از صد رهگذر دارد صف آهی چو مژگان متصل پیش نظر دارم به هر جا جلوه گر گردی نه ای از چشم…

ادامه مطلب

غافل ز حال عاشق خونین جگر مباش

غافل ز حال عاشق خونین جگر مباش مغرور حسن پا به رکاب اینقدر مباش هرگاه بهله را به کمر آشنا کنی از دست کار رفته…

ادامه مطلب