شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش

شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون…

ادامه مطلب

اگر آیینه دل نور و صفایی می داشت

اگر آیینه دل نور و صفایی می داشت در نظر چهره خورشید لقایی می داشت خرج آب و گل تعمیر نمی شد هرگز برگ کاه…

ادامه مطلب

شراب لعل از لبهای دلبر می توان خوردن

شراب لعل از لبهای دلبر می توان خوردن می بی دردسر زین جام و ساغر می توان خوردن به حرف تلخ ازان لبهای میگون برنمی…

ادامه مطلب

افکنده اند در جگر سنگ رخنه ها

افکنده اند در جگر سنگ رخنه ها از موج تازیانه حکم تو آبها در مجلس شراب تو از شوق می زنند پروانه وار سینه بر…

ادامه مطلب

شد ناله ام به دور خطش عاشقانه تر

شد ناله ام به دور خطش عاشقانه تر بلبل به نوبهار شود خوش ترانه تر دلسوزتر شد از خط شبرنگ عارضش آتش ز قرب خار…

ادامه مطلب

آفت دولت به ابنای زمان معلوم نیست

آفت دولت به ابنای زمان معلوم نیست لقمه چون افتاد فربه استخوان معلوم نیست از خدنگ عشق چون تیر جگر دوز قضا از لطافت هیچ…

ادامه مطلب

شد خشک از گشودن لب آبروی من

شد خشک از گشودن لب آبروی من آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم داغ است…

ادامه مطلب

اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما

اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما از کمین گریه ما ای فلک غافل مشو بی خبر…

ادامه مطلب

شبستان جهان را روش از صدق بیان دارم

شبستان جهان را روش از صدق بیان دارم که من از راستی چون شمع آتش در دهان دارم نرفتم گر چه زیر بار خلق از…

ادامه مطلب

آسمان را خانه زنبور می دانیم ما

آسمان را خانه زنبور می دانیم ما انجمش را دیده های شور می دانیم ما نشأه سرشار در میخانه افلاک نیست صبح را خمیازه مخمور…

ادامه مطلب

شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست

شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست برخاست هر که از سر عالم لوای اوست آزاده ای که کنج قناعت گرفته است شیرازه حضور جهان…

ادامه مطلب

ازبس که شد زلعل تو با آب و تاب حرف

ازبس که شد زلعل تو با آب و تاب حرف شوید غبار عقل زدل چون شراب حرف غیر ازدهان تنگ سخن آفرین تو درنقطه کس…

ادامه مطلب

سیه دل از غم دنیا خطر نمی دارد

سیه دل از غم دنیا خطر نمی دارد که خون مرده غم نیشتر نمی دارد ز انقلاب جهان فارغند بی مغزان کف از تلاطم دریا…

ادامه مطلب

آزاده رو مقید عالم نمی شود

آزاده رو مقید عالم نمی شود عیسی شکار رشته مریم نمی شود در سجده خداست تنومندی بقا تا حلقه است زور کمان کم نمی شود…

ادامه مطلب

سیری ز تپیدن دل بیتاب ندارد

سیری ز تپیدن دل بیتاب ندارد آسودگی این قطره سیماب ندارد بر صاف ضمیران سخن سخت گران نیست پروای شکست آینه آب ندارد شبنم چه…

ادامه مطلب

از هر صدا نبازم چون کوه لنگر خویش

از هر صدا نبازم چون کوه لنگر خویش بحر گران وقارم درپاس گوهر خویش شمع حریم عشقم پروای کشتنم نیست بسیار دیده ام من در…

ادامه مطلب

سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی

سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی دو سه جامی بکش از شرم برآ ای ساقی از می و نقل به یک بوسه قناعت…

ادامه مطلب

از نظر هرگز خیالش دور نیست

از نظر هرگز خیالش دور نیست یک نفس دریای ما بی شور نیست در دهان اژدهای خم رود مست بی پرواتر از مخمور نیست خنده…

ادامه مطلب

سنجیدگی ز هیچ سبکسر طمع مدار

سنجیدگی ز هیچ سبکسر طمع مدار از بادبان گرانی لنگر طمع مدار دیدی به ماه مصرز اخوان چهارسید زنهار دوستی زبرادر طمع مدار افیون خمار…

ادامه مطلب

از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت

از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم…

ادامه مطلب

سعی در تحصیل اسباب جهان بی حاصل است

سعی در تحصیل اسباب جهان بی حاصل است آنچه نتوان برد با خود، جمع آن بی حاصل است نیل چشم زخم می باید سعادتمند را…

ادامه مطلب

از لطافت بس که دارد چهره او آب و تاب

از لطافت بس که دارد چهره او آب و تاب آفتابی می شود رنگش ز سیر ماهتاب چون گلوی شیشه موج باده گلرنگ را می…

ادامه مطلب

سرو را چون لاله و گل احتیاج غازه نیست

سرو را چون لاله و گل احتیاج غازه نیست زینت آزادمردان غیر روی تازه نیست جلوه برق است رنگ اعتبارات جهان یک نفس گل بیش…

ادامه مطلب

از گردش افلاک کجا دل گله دارد

از گردش افلاک کجا دل گله دارد این خانه ویران چه غم زلزله دارد هر چند شکستن پر و بالی است گهر را یوسف ز…

ادامه مطلب

سرگرم تو با کشمکش دار نسازد

سرگرم تو با کشمکش دار نسازد این نقطه سرگشته به پرگارنسازد مرده است دل زاهد دمسرد ز تزویر چون برسرخودگنبددستارنسازد زنهار مکن خوارعزیزان جهان را…

ادامه مطلب

از کفر توان رستن ای یار به آمیزش

از کفر توان رستن ای یار به آمیزش سجاده تواند شد زنار به آمیزش سیلاب شود قطره انگور شود باده تا فرد روان آرند اقراربه…

ادامه مطلب

سر و بالای تو فریاد از لب جو می کشد

سر و بالای تو فریاد از لب جو می کشد آب را بر خاک از رفتار دلجو می کشد بر سر مجنون نمی آید دگر…

ادامه مطلب

از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار

از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار چون گل رعنا خزان را در قفا دارد بهار چشم تا وا کرده ای چون شبنم گل…

ادامه مطلب

سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت

سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز…

ادامه مطلب

از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان

از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شده است زان…

ادامه مطلب

سخن کز عشق شادابی ندارددردهان بهتر

سخن کز عشق شادابی ندارددردهان بهتر عقیقی راکه رنگی نیست درزیرزبان بهتر سفربیش از وطن رسوا کند ناقص بصیرت را ندارد تیر کج دارالامانی ازکمان…

ادامه مطلب

از شکست من دم تیغ تغافل می پرد

از شکست من دم تیغ تغافل می پرد رنگ سیلاب از ثبات پای این پل می پرد این گران پرواز از فریاد بلبل برنخاست کی…

ادامه مطلب

سخن دریغ مداراز سخن کشان زنهار

سخن دریغ مداراز سخن کشان زنهار به تشنگان برسان آب را روان زنهار ز آستانه دل جوی آنچه می جویی مبر نیاز به هر خاک…

ادامه مطلب

از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را

از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را می شود ز ابر سیه آیینه رخشان برق را پرده ناموس نتواند حجاب عشق شد ابر چون…

ادامه مطلب

سپند خال لبت آتشین عذارانند

سپند خال لبت آتشین عذارانند به خون تپیده لعل تو تاجدارانند اگر چه سبعه سیاره گردشی دارند نظر به شعله خوی تو نی سوارنند نوشته…

ادامه مطلب

از سرگذشته سربه گریبان نمی کشد

از سرگذشته سربه گریبان نمی کشد این شمع کشته ناز شبستان نمی کشد هر جا رود به محمل لیلی است همرکاب مجنون کدورتی ز بیابان…

ادامه مطلب

سبک به چشم تو از شیوه وفا شده ام

سبک به چشم تو از شیوه وفا شده ام سزای من که به بیگانه آشنا شده ام کسی به خاک چو من گوهری نیندازد به…

ادامه مطلب

از سر خاک شهیدان سبزه گلگون می دمد

از سر خاک شهیدان سبزه گلگون می دمد چون نباشد لاله گون تیغی که از خون می دمد؟ سرکشی در آب و خاک مردم افتاده…

ادامه مطلب

سالها گرد زمین چون آسمان گردیده ام

سالها گرد زمین چون آسمان گردیده ام تا چنین صافی دل و روشن روان گردیده ام سبز گردیده است چون طوطی پروبالم ز زهر تا…

ادامه مطلب

از زلف کافر تو نجسته است هیچ کس

از زلف کافر تو نجسته است هیچ کس قید فرنگ رانشکسته است هیچ کس از خود برون نیامده نتوان به حق رسید گوهر به چشم…

ادامه مطلب

ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند

ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند ما را ازین جهان به جهان دگر رساند صد حلقه برامید من افزود پیچ وتاب هر رشته…

ادامه مطلب

از دیار مردمی دیار در عالم نماند

از دیار مردمی دیار در عالم نماند آشنارویی بجز دیوار در عالم نماند تیشه فولاد انگشت ندامت می گزد حیف یک فرهاد شیرین کار در…

ادامه مطلب

ساده لوحان غافلند از الفت بیجای هم

ساده لوحان غافلند از الفت بیجای هم می نهند از دوستی زنجیرها بر پای هم صاف اگر باشد هوای بی غبار دوستی حال دل را…

ادامه مطلب

از دل پرخون بلبل کی خبردارد بهار؟

از دل پرخون بلبل کی خبردارد بهار؟ هر طرف چون لاله صد خونین جگر دارد بهار شاهدان غیب رابی پرده جولان می دهد منت بسیاربراهل…

ادامه مطلب

زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است

زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است گل به تردستی ز عکس تازه رویان چیدنی است گر لباس فاخری در عالم ایجاد هست از…

ادامه مطلب

از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست

از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست پیوسته صاف باشد بحری که بی کنارست دنیا طلب محال است در خاک و خون نغلطد موج سراب این…

ادامه مطلب

زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشن ها

زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشن ها ز خوی آتشینت تازه دایم داغ گلخن ها نظر بر آفتاب و ماه نگشایند اهل دل درین…

ادامه مطلب

از خط شبرنگ حسن یار صد چندان شده است

از خط شبرنگ حسن یار صد چندان شده است کز ته هر حلقه خورشید دگر تابان شده است می مکد چون شمع تا روز جزا…

ادامه مطلب

زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد

زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد نشست از جوش دریا، سینه من تا به جوش آمد نشاط دایمی خواهی، به درد از…

ادامه مطلب

از خاکمال دام، پرم توتیا شده است

از خاکمال دام، پرم توتیا شده است از مالش استخوان تنم رونما شده است حال شکاف سینه و پیکان او مپرس یک مشت استخوان، قفس…

ادامه مطلب