اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم

اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم ندارم هیچ اگر در دست دامان شبی دارم ندارم در بساط آسمان گر اختر سعدی ز داغ…

ادامه مطلب

شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست

شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست گوی چوگان قضا در حرکت مجبورست ساخت هر زخم تو لب تشنه زخم دگرم آب تیغ تو هم…

ادامه مطلب

اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد

اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد زبان جرأت منصور بند خواهد شد اگر بهار کند سبز تخم سوخته را مرا ستاره طالع بلند خواهد…

ادامه مطلب

شکر این آب و علف ضایع کنان یک دم بجاست

شکر این آب و علف ضایع کنان یک دم بجاست شکر ارباب سخن باقی است تا عالم بجاست می کند اشک ندامت پاک، دل را…

ادامه مطلب

اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم

اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم همان از شرم دوراندیش در بیت الحزن باشم همان از خار خار شوق بر خاشاک می…

ادامه مطلب

شراب کهنه که روشنگر روان من است

شراب کهنه که روشنگر روان من است مصاحب من و پیر من و جوان من است ز فیض بیخودی از هر دو کون آزادم خط…

ادامه مطلب

افشان خال بر رخ آن دلربا ببین

افشان خال بر رخ آن دلربا ببین در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین با غیر التفات نماید به رغم من در مدعی نظر کن…

ادامه مطلب

شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست

شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست موج شراب، سرخی سرهای باب ماست مرغابی ایم و عالم آب است جان ما در مجلسی که…

ادامه مطلب

آفاق روشن و مه تابان پدید نیست

آفاق روشن و مه تابان پدید نیست پر شور عالمی و نمکدان پدید نیست از مهر تا به ذره و از قطره تا محیط چون…

ادامه مطلب

شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است

شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است خانه چون تاریک شد بینا و نابینا یکی است نیست مجنون را ز شور عشق پروای…

ادامه مطلب

اشک در دیده غم دیده نگیرد آرام

اشک در دیده غم دیده نگیرد آرام دانه در تابه تفسیده نگیرد آرام بخیه مهر لب خوناب نگردد در زخم شکوه در خاطر رنجیده نگیرد…

ادامه مطلب

شبی ستاره دولت به بام ما افتد

شبی ستاره دولت به بام ما افتد که از لب تو شرابی به جام ما افتد چنین که شرم گرفته است در میان او را…

ادامه مطلب

آسمان ساغری از محفل مردان باشد

آسمان ساغری از محفل مردان باشد گردش چرخ به کام دل مردان باشد نیست انگشتری از حکم سلیمان بیرون دور گردون به مراد دل مردان…

ادامه مطلب

شب فراق ز روز حساب خالی نیست

شب فراق ز روز حساب خالی نیست که از بیاض، سواد کتاب خالی نیست نظر به هر چه کنم تازه می شود داغم که هیچ…

ادامه مطلب

ازان زلف یک مو جدایی ندارم

ازان زلف یک مو جدایی ندارم ازین دام فکر رهایی ندارم من آن معنی دور گردم جهان را که با هیچ لفظ آشنایی ندارم درین…

ادامه مطلب

سینه را تیره هوا و هوسی می سازد

سینه را تیره هوا و هوسی می سازد وقت آیینه مکدر نفسی می سازد دل معشوق اگر بیضه فولاد بود ناله سینه شکافم جرسی می…

ادامه مطلب

ازآب بازی مژه اشکبار خویش

ازآب بازی مژه اشکبار خویش کردیم همچو دامن صحرا کنار خویش راه سخن به محمل مقصود یافتیم همچون جرس ز ناله بی اختیار خویش ناموس…

ادامه مطلب

سیراب درمحیط شدم ز آبروی خویش

سیراب درمحیط شدم ز آبروی خویش در پای خم زدست ندادم سبوی خویش درحفظ آبرو ز گهر باش سخت تر کاین آب رفته باز نیاید…

ادامه مطلب

از هجوم اشک دل در چشم خونپالا نماند

از هجوم اشک دل در چشم خونپالا نماند در قفس از جوش گل از بهر بلبل جا نماند شوق دل را از حریم چشم تر…

ادامه مطلب

سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد

سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد از ما چه می توان بردباماچه می توان کرد از خواب غفلت ما در سنگ چون…

ادامه مطلب

از نظر دورکی آن خط بناگوش شود؟

از نظر دورکی آن خط بناگوش شود؟ طفل را چون شب آدینه فراموش شود؟ شد یکی صد ز خط سبز فروغ رخ او این نه…

ادامه مطلب

سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست

سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست خاک در پله میزان قناعت شکرست حسن را نشو و نما از نظر پاک بود آبروی چمن از شبنم…

ادامه مطلب

از می چو آن غزال، سیه مست می شود

از می چو آن غزال، سیه مست می شود در جلوه هر که بیندش از دست می شود بیخود شوند سوخته جانان به یک نگاه…

ادامه مطلب

سفر گزین که سخن در وطن غریب نگردد

سفر گزین که سخن در وطن غریب نگردد شکسته پای وطن را سخن غریب نگردد نمی توان به وطن ناله ای به درد کشیدن نوای…

ادامه مطلب

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر چندان…

ادامه مطلب

سرو چون با آن قد استاده می آید به چشم

سرو چون با آن قد استاده می آید به چشم سایه در زیر پا افتاده می آید به چشم پرده جوهر بود آیینه های صیقلی…

ادامه مطلب

از گرد راه قاصد مطلوب می رسد

از گرد راه قاصد مطلوب می رسد روشنگر دو دیده یعقوب می رسد من کز پیام عام تو یک گل نچیده ام دستم کجا به…

ادامه مطلب

سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود

سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود قوت بازوی هرکس از کمان پیدا شود می شود خون خوردن من ظاهر ازرخسار یار از گلستان حسن سعی…

ادامه مطلب

از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟

از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟ پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو سروها چون سبزه خوابیده می آید به چشم در گلستانی که…

ادامه مطلب

سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من

سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من پنجه با دریای آتش می زند مرجان من سینه ای چون صبح می خواهد قبول داغ…

ادامه مطلب

از فروغ لاله آتش زیر پاداردبهار

از فروغ لاله آتش زیر پاداردبهار چون گل رعنا خزان رادر قفا دارد بهار باکمال آشنایی می رمد بیگانه وار گوییا بویی ازان نا آشنادارد…

ادامه مطلب

سر چون گران شد از می دستارگو نباشد

سر چون گران شد از می دستارگو نباشد در بحر گوهر از کف آثار گو نباشد از مشت آب سردی دیگی نشیند از جوش در…

ادامه مطلب

از عشق دلی نیست که زخمی نچشیده است

از عشق دلی نیست که زخمی نچشیده است این سیل سبکسیر به هر کوچه دویده است ای غنچه خندان به حیا باش که شبنم آواز…

ادامه مطلب

سخن کی به جانهای غافل نشنید

سخن کی به جانهای غافل نشنید ز دل هر چه برخاست در دل نشیند غبار یتیمی است جویای گوهر غم عشق در جان کامل نشیند…

ادامه مطلب

از شکست آرزو قند مکرر می خوریم

از شکست آرزو قند مکرر می خوریم بر لب خود خاک می مالیم و شکر می خوریم با سپهر تلخ سیما خنده رو بر می…

ادامه مطلب

سخن به مردم افسرده دل اثر چه کند

سخن به مردم افسرده دل اثر چه کند به خون مرده تقاضای نیشتر چه کند جز این که خون خورد وبر جگر نهد دندان به…

ادامه مطلب

از شادی جهان غم دلدار خوشترست

از شادی جهان غم دلدار خوشترست این است آن غمی که ز غمخوار خوشترست با فقر خوش برآی که صد پرده خواب امن در چشم…

ادامه مطلب

سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند

سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن که تیر مردم بی دست…

ادامه مطلب

از سرکشی و ناز ندارد سر ما گل

از سرکشی و ناز ندارد سر ما گل سرپیش فکنده است به تقریب حیا گل کو فرصت دلجویی مرغان گرفتار خاری نتوانست برآورد ز پا…

ادامه مطلب

سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا

سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا صحبت پیر خرابات جوان کرد مرا حلقه کعبه ازو نعل در آتش دارد آن که سرگشته…

ادامه مطلب

از سر پر آرزو دل زردرویی می کشد

از سر پر آرزو دل زردرویی می کشد عاقل از بالای جاهل زردرویی می کشد قسمت دنیا ز اهل آخرت شرمندگی است حق چو شد…

ادامه مطلب

سالکان را کی دل از اسباب می گردد گران؟

سالکان را کی دل از اسباب می گردد گران؟ خار و خس کی بر دل سیلاب می گردد گران؟ شرط طاعت چشم گریان و دل…

ادامه مطلب

از زمین اوج گرفته است غباری که مراست

از زمین اوج گرفته است غباری که مراست ایمن از سیلی موج است کناری که مراست چشم پوشیده ام از هر چه درین عالم هست…

ادامه مطلب

ساقی ز ما شراب نخواهد دریغ داشت

ساقی ز ما شراب نخواهد دریغ داشت دریا ز تشنه آب نخواهد دریغ داشت آن شاخ گل کز او جگر خار تازه است از بلبلان…

ادامه مطلب

از دور باش کی حذر اغیار می کند

از دور باش کی حذر اغیار می کند گلچین کجا ملاحظه از خار می کند سیراب اگر شود جگر تشنه از سراب کوثر علاج تشنه…

ادامه مطلب

زینسان که شیشه خنده مستانه می زند

زینسان که شیشه خنده مستانه می زند آخر شراب بر سر پیمانه می زند بیکار نیست گریه بی اختیار شمع آبی بر آتش دل پروانه…

ادامه مطلب

از دل خونشده ام چهره جانان داغ است

از دل خونشده ام چهره جانان داغ است از کباب تر من آتش سوزان داغ است الف از برق کشد بهر چه بر سینه خویش؟…

ادامه مطلب

زیر بال است پناهی که مراست

زیر بال است پناهی که مراست شمع بالین بود آهی که مراست کیست با من طرف جنگ شود؟ اشک و آه است سپاهی که مراست…

ادامه مطلب

از خودی چشم بپوشان اگر اهل دینی

از خودی چشم بپوشان اگر اهل دینی که خدابین نشود دیده هر خودبینی در سرانجام سفر باش که از سنگ مزار خیمه بیرون زده خوش…

ادامه مطلب

زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد

زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد دل در خم آن زلف ندانم به چه روزست در خانه تاریک گهر رنگ ندارد…

ادامه مطلب