سنت آنست که خاک کف پایش باشی

سنت آنست که خاک کف پایش باشی فرض واجب که به فرمان و برایش باشی گر نخواهی که به حسرت سر انگشت گزی در پناه…

ادامه مطلب

سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من

سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من که فتح‌الباب هجرانست و تحویل نگار من مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف…

ادامه مطلب

زمانی خاطرم خوش کن به وصل روی گل رنگت

زمانی خاطرم خوش کن به وصل روی گل رنگت که دل تنگم ز سودای دهان کوچک تنگت از آن چون مهر زر دایم فرو بستست…

ادامه مطلب

ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم

ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم خیال روی تو در چشم در فشان دارم تو آب دیدهٔ پیدا بهل، که…

ادامه مطلب

روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده

روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده اقبال در کار آمده، دولت خریدار…

ادامه مطلب

دیگی که پار پختم چون ناتمام بود

دیگی که پار پختم چون ناتمام بود باز آمدم که پخته شود هر چه خام بود امسال نام خویش بشویم به آب می کان زهدهای…

ادامه مطلب

دوستی با دشمنان ما مکن

دوستی با دشمنان ما مکن سود ایشان و زیان ما مکن خون من خوردی، دلم را غم بخور دل ببری،قصد جان ما مکن چون میانت…

ادامه مطلب

دلم زخم بلا دارد ز چشم تیر بالایی

دلم زخم بلا دارد ز چشم تیر بالایی که دارد چون کمر بستی و همچون زلف لالایی بدان کان پای من باشد به دام زلف…

ادامه مطلب

دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی

دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی ز پایان و غایت چه دیدی؟ بگوی ازین چار لشکر چه داری؟ بیار و زان هفت آیت چه دیدی؟…

ادامه مطلب

دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست

دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست دل را چه قدر و قیمت و…

ادامه مطلب

درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش

درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش وجود بیدلان پست از سواد چین…

ادامه مطلب

در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را

در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را گویا شود پیاپی با دل مسیح…

ادامه مطلب

خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند

خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند همه غم رفت و ه بغیر از غم آن یار نماند گر چه در پای دلم…

ادامه مطلب

چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟

چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟ دردم تو می‌فرستی، درمانم از که باشد؟ گفتی برو ز پیشم، خود می‌روم، ولیکن زین غصه…

ادامه مطلب

چو دل نمی‌دهد از کوی دوست برگشتن

چو دل نمی‌دهد از کوی دوست برگشتن ضرورتست در آن آستان به سر گشتن من از برای چنان آفتاب رخساری چو سایه عار ندارم ز…

ادامه مطلب

چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت

چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت از وی نظر بدوز چو دل را فرو گرفت بیرون رو، ای خیال پراکنده، از دلم از…

ادامه مطلب

جرعه مده، که وقت شد اشتر من که عف کند

جرعه مده، که وقت شد اشتر من که عف کند نقل منه، که او دگر کم سخن علف کند اشتر من به ناخوشی سر ننهد…

ادامه مطلب

تو سروی ، بر نشاید چیدن از تو

تو سروی ، بر نشاید چیدن از تو تو ماهی، مهر نتوان دیدن از تو من آشفته دل را تا کی آخر میان خاک و…

ادامه مطلب

ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو

ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو متاب روی و سر از من،مباش بی‌خبر از…

ادامه مطلب

تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد

تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد ناله و زاری من بر در و بامت باشد در قیامت همه را چشم بسویی و مرا…

ادامه مطلب

پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهٔ ما

پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهٔ ما نوبت اقبال برد بخت جوان گشتهٔ ما تن همه جان گشت چو او باز به دل…

ادامه مطلب

بی تو دل من دمی قرار نگیرد

بی تو دل من دمی قرار نگیرد پند نصیحت کنان به کار نگیرد هر چه در امکان عقل بود بگفتیم این دل شوریده اعتبار نگیرد…

ادامه مطلب

به دکان می‌فروشان گروست هر چه دارم

به دکان می‌فروشان گروست هر چه دارم همه خنب‌ها تهی گشت و هنوز در خمارم ز گریزپایی من چو خبر به خانه آمد نتوان به…

ادامه مطلب

بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمدست

بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمدست خلق شهری از دل و جانش خریدار آمدست باغ رویش را ز چاه غبغبست امسال آب زان…

ادامه مطلب

بر سر کویت ای پسر، پی سپرم، دریغ من!

بر سر کویت ای پسر، پی سپرم، دریغ من! با غم رویت از جهان میگذرم، دریغ من! با تو نشست دشمنم روی به روی و…

ادامه مطلب

باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟

باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟ تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟ همچو چشم خویش ساقی مست می‌دارد مرا ما کجاییم،…

ادامه مطلب

با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست

با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست دل من بردی و گویی که ندانم…

ادامه مطلب

ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو

ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو در دهر سوکوار نباشد به حال من در شهر…

ادامه مطلب

ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم

ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟ پس ازین پیش من از جور مکن یاد،…

ادامه مطلب

ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟

ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟ پیدا چو نمی‌گردی، پنهان ز که پرسیمت؟ از جمله بپرسیدم احوال نهان تو ای جمله ترا…

ادامه مطلب

ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو

ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو چون جانت اوست، تن زن و دل برمگیر ازو آن دوست گر به تیر کند قصد دشمنی…

ادامه مطلب

ای به خار هجر ما را سفته دل

ای به خار هجر ما را سفته دل رحمتی کن بر من آشفته دل رنگ رویم سربسر کرد آشکار سر اندر سالها بنهفته دل قصهٔ…

ادامه مطلب

او را که در سماع سخن نیست حالتی

او را که در سماع سخن نیست حالتی فریاد و رقص او نبود جز ضلالتی چون ذره آنکه رقص کند در رهش ز عشق روشن…

ادامه مطلب

آن فروغ لاله یا برگ سمن، یا روی تست؟

آن فروغ لاله یا برگ سمن، یا روی تست؟ آن بهشت عدن، یا باغ ارم، یا کوی تست؟ آن کمان چرخ، یا قوس و قزح،…

ادامه مطلب

امروز گم شدم تو بر آهم مدار گوش

امروز گم شدم تو بر آهم مدار گوش فردا طلب مرا به سر کوی می‌فروش دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد و…

ادامه مطلب

ازین نرگس و گل غرورم مده

ازین نرگس و گل غرورم مده وزین عود و شکر بخورم مده چو بیمار عشقم علاجم بکن چو غم‌خوار مهرم سرورم مده بس این انتظارم…

ادامه مطلب

از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم

از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم نخواهم شیشهٔ نوش و نباید شربت قندم مگر یزدان به روی من در وصل تو…

ادامه مطلب