در چمن دوش ببوی تو گذر می‌کردم

در چمن دوش ببوی تو گذر می‌کردم قدح لاله پر از خون جگر می‌کردم پای سرو از هوس قد تو می‌بوسیدم در گل از حسرت…

ادامه مطلب

خوشا وقتی که از بستانسرائی

خوشا وقتی که از بستانسرائی برآید نغمهٔ دستانسرائی بده ساقی که صوفی را درین راه نباشد بی می صافی صفائی اگر زر می‌زنی در ملک…

ادامه مطلب

خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن

خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن کاسهٔ یاقوت بین از لاله در صحن چمن یوسف گل تا عزیز مصر شد یعقوب وار چشم…

ادامه مطلب

حذر کن ز یاری که یاریش نیست

حذر کن ز یاری که یاریش نیست بشودست از آنکو نگاریش نیست چه ذوقش بود بلبل ار در چمن گلی دارد و گلعذاریش نیست خرد…

ادامه مطلب

چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده

چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده وانگه کمینه خادم او عنبر آمده چشمت به ساحری شده در شهر روشناس زلفت به دلبری ز جهان…

ادامه مطلب

چو دستان برکشد مرغ صراحی

چو دستان برکشد مرغ صراحی برآید نوحهٔ مرغ از نواحی قدح در ده که چشم مست خوبان قد اتضحت لنا ای اتضاح الا والله لا…

ادامه مطلب

چه خوش باشد میان لاله زاران

چه خوش باشد میان لاله زاران بر غم دشمنان با دوستداران گرامی دار مرغان چمن را الا ای باغبان در نو بهاران نفیر عاشقان در…

ادامه مطلب

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست سنبلش در پیچ و ما را رشتهٔ جان تافتست آن دو افعی سیاه مهره بازش از چه…

ادامه مطلب

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او ماه من خورشید بین در سایهٔ بغطاق او خان اردوی فلک را کافتابش می‌نهند بوسه گاهی نیست…

ادامه مطلب

تخفیف کن از دور من این باده که مستم

تخفیف کن از دور من این باده که مستم وزغایت مستی خبرم نیست که هستم بر بوی سر زلف تو چون عود برآتش می‌سوزم و…

ادامه مطلب

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد کشتهٔ تیغ ملامت برضا نتوان شد حذر از ضربت شمشیر…

ادامه مطلب

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود خیالت از سر پر شور من بدر نشود اگر بدیده موری فرو روم صد بار معینست که…

ادامه مطلب

به عقل کی متصور شود فنون جنون

به عقل کی متصور شود فنون جنون که عقل عین جنونست والجنون فنون ز عقل بگذر و مجنون زلف لیلی شو که کل عقل عقیله‌ست…

ادامه مطلب

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن مطربهٔ سرای شد بلبل باغ انجمن خادم عیشخانه کو تا بکشد چراغ را زانکه زبانه می‌زند شمع زمردین…

ادامه مطلب

برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب

برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پرشکر…

ادامه مطلب

بخوبی چو یار من نباشد یاری

بخوبی چو یار من نباشد یاری نگاری مهوشی بتی عیاری چو رویش کو لاله‌ئی چو قدش سروی چو خالش کو مهره‌ئی چو زلفش ماری شب…

ادامه مطلب

با درد دردنوشان درمان چه کار دارد

با درد دردنوشان درمان چه کار دارد با نالهٔ خموشان الحان چه کار دارد در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند در ملک بی…

ادامه مطلب

این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می‌رسد

این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می‌رسد وین مرغ فردوس آشیان از باغ رضوان می‌رسد مجنون صاحب درد را لیلی عیادت می‌کند فرهاد شورانگیز…

ادامه مطلب

ای هیچ در میان نه ز موی میان تو

ای هیچ در میان نه ز موی میان تو نا دیده دیده هیچ بلطف دهان تو گفتم که چون کمر کشمت تنگ در کنار لیکن…

ادامه مطلب

ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان

ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان لعل زمرد نقاب گوهر یاقوت کان زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد هندوی…

ادامه مطلب

ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان

ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان قصهٔ مور بدرگاه سلیمان برسان ماجرای دل دیوانه بدلدار بگوی خبرآدم سرگشته برضوان برسان شمع را قصهٔ پروانه فرو…

ادامه مطلب

ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی

ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی وی لب لعل ترای عادت روح افزائی رقم از غالیه بر صفحهٔ دیباچه زنی مشک تاتار چرا بر…

ادامه مطلب

ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب

ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب ای دل نگفتمت که ز لعلش مجوی کام…

ادامه مطلب

ای حبش بر چین و چین در زنگبار انداخته

ای حبش بر چین و چین در زنگبار انداخته بختیارانرا کمندت باختیار انداخته دسته دسته سنبل گلبوی نسرین پوش را دسته بسته بر کنار لاله…

ادامه مطلب

ای پسر دامن اهل قدم از دست مده

ای پسر دامن اهل قدم از دست مده ورت از دست بر آید کرم از دست مده چون کسی نیست که با او نفسی بتوان…

ادامه مطلب

اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست

اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست…

ادامه مطلب

آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش

آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش آن نقش بین که سجده کند نقش آذرش بدری که در شکن شود از باد کاکلش سروی…

ادامه مطلب

امروز که من عاشق و دیوانه و مستم

امروز که من عاشق و دیوانه و مستم کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم ای لعبت ساقی بده آن بادهٔ باقی تا باده…

ادامه مطلب

آفتابست یا ستارهٔ بام

آفتابست یا ستارهٔ بام که پدید آمد از کنارهٔ بام ماه در عقرب و قصب برماه شام بر نیمروز و چین در شام نام خالش…

ادامه مطلب

آب رخ ما بری و باد شماری

آب رخ ما بری و باد شماری خون دل ما خوری و باک نداری دست نگارین بروی ما چه فشانی ساعد سیمین بخون ما چه…

ادامه مطلب

یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست

یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست چشمم ز غمت چشمهٔ یاقوت روانست آن موی میان تو که سازد کمر از موی موئی بمیان آمده…

ادامه مطلب

یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان

یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان وین خسته را بکام دل خویشتن رسان داغ فراق تا بکیم بر جگر نهی یک روز مرهمی…

ادامه مطلب

ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست

ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست راه پر آفت سودای ترا منزل نیست گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق خونبهای من دلسوخته…

ادامه مطلب

هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام

هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العظام ماه ساقی حور عین و جام صافی کوثرست خاصه…

ادامه مطلب

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم تا شدم بنده‌ات آزاد ز سرو چمنم منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده‌ام تا ابد…

ادامه مطلب

نظری کن اگرت خاطر درویشانست

نظری کن اگرت خاطر درویشانست که جمال تو ز حسن نظر ایشانست روی ازین بندهٔ بیچارهٔ درویش متاب زانکه سلطان جهان بندهٔ درویشانست پند خویشان…

ادامه مطلب

می‌درم جامه و از مدعیان می‌پوشم

می‌درم جامه و از مدعیان می‌پوشم می‌خورم جامی و زهری بگمان می‌نوشم من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم چه غم از موعظهٔ زاهد…

ادامه مطلب

من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام

من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتاده‌ام هر دم از چشمم چو اشک گرم روراندن که…

ادامه مطلب

معلوم نگردد سخن عشق بتقریر

معلوم نگردد سخن عشق بتقریر کایات مودت نبود قابل تفسیر مرغان چمن را به سحر همنفسی نیست در فصل بهاران بجز از ناله شبگیر زینگونه…

ادامه مطلب

مرا یاقوت او قوت روانست

مرا یاقوت او قوت روانست ولی اشکم چو یاقوت روانست رخش ماهست یا خورشید شب پوش خطش طوطیست یا هندوستانست صبا از طره‌اش عنبر نسیمست…

ادامه مطلب

ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست

ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست سروم از ریحان تر برگل نقاب انداختست برکنار لاله‌زار عارضش باد صبا سنبل سیراب را در پیچ وتاب…

ادامه مطلب

لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست

لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری گر چه چشم من دل…

ادامه مطلب

گل اندامی که گلگون می‌دواند

گل اندامی که گلگون می‌دواند بدان نازک تنی چون می‌دواند بگاه جلوه از چابک سواری فرس بر شاه گردون می‌دواند مگر خونم بخواهد ریخت امشب…

ادامه مطلب

گر می‌کشندم ور می‌کشندم

گر می‌کشندم ور می‌کشندم گردن نهادم چون پای بندم گفتم ز قیدش یابم رهائی لیکن چو آهو سر در کمندم سرو بلندم وقتی در آید…

ادامه مطلب

گر از جور جانان ننالی رواست

گر از جور جانان ننالی رواست که دردی که از دوست باشد دواست چه بویست کارام دل می‌برد مگر بوی زلف دلارام ماست عجب دارم…

ادامه مطلب

کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی

کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی زانکه در شهر شدم شهره بدرد آشامی آنچنان خوار و حقیرم که مرا دشمن و دوست چون…

ادامه مطلب

قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار

قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار برآمد از جگرم دود آه و آتش دل فتاد در نی کلکم…

ادامه مطلب

عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود

عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود تا ز خون دل من مرحله تر می‌نشود خاطرم در پی او می‌رود از هر طرفی گر چه…

ادامه مطلب

صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم

صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم از نسیم صبح بوی زلف جانان یافتم چون بمهمانخانهٔ قدسم سماع انس بود آسمان را سبزه‌ای برگوشهٔ خوان…

ادامه مطلب

شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی

شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی دل ما را مشکن بیش بپیمان شکنی کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد چشم بر هم…

ادامه مطلب