تبسمت الزهر والمزن باک

تبسمت الزهر والمزن باک و غررت الودق و الدیک حاک نسیم عراقی ندانم چه بادی زمین سپاهان ندانم چه خاکی بدین مشک سائی و عنبر…

ادامه مطلب

پیداست که از دود دم ما چه برآید

پیداست که از دود دم ما چه برآید یا خود ز وجود و عدم ما چه برآید ای صبح جهانتاب دمی همدم ما باش وانگاه…

ادامه مطلب

بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم

بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم قتیل غمزهٔ خونخوار ناتوان تو باشم گرم قبول کنی بندهٔ کمین تو گردم ورم به تیر زنی ناظر…

ادامه مطلب

بهار دهر بباد خزان نمی‌ارزد

بهار دهر بباد خزان نمی‌ارزد چراغ عمر بباد وزان نمی‌ارزد برو چو سرو خرامان شو از روان آزاد که این حدیقه به آب روان نمی‌ارزد…

ادامه مطلب

بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید

بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید که دلش هر نفس از شوق بپرواز آید آنکه بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت…

ادامه مطلب

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز دوش می‌گفتی که چشم ناتوانم خوشترست خوشترست اما منش بیمار می‌یابم…

ادامه مطلب

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای نقاب نسترن…

ادامه مطلب

با منت کینه و با جمله صفاست

با منت کینه و با جمله صفاست اینهم از طالع شوریدهٔ ماست راستی را صنما بی قد تو کار ما هیچ نمی‌آید راست هر گیاهی…

ادامه مطلب

این چنین صورت گر از آب و گلست

این چنین صورت گر از آب و گلست چون بمعنی بنگری جان و دلست نرگسش خونخواره‌ئی بس دلرباست سنبلش شوریده‌ئی بس پر دلست هندوی زلفش…

ادامه مطلب

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود سلام من برسان و پیام…

ادامه مطلب

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم…

ادامه مطلب

ای غره ماه از اثر صنع تو غرا

فی التوحید ای غره ماه از اثر صنع تو غرا وی طره شب از دم لطف تو مطرا نوک قلم صنع تودر مبدا فطرت انگیخته…

ادامه مطلب

ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق

ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق آزاد شو از سبزهٔ این سبز حدائق برگلبن ایجاد توئی غنچهٔ خندان در گلشن ابداع توئی برگ شقائق منزلگه انس…

ادامه مطلب

ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری

ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری نافهٔ مشک تتار از سر زلفت تاری خط مشکین تو از غالیه بر صفحهٔ ماه گرد آن نقطهٔ…

ادامه مطلب

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش وی خنده زده شکر شیرین تو بر نوش از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند وز باغ…

ادامه مطلب

ای پرده سرایان که درین پرده سرائید

ای پرده سرایان که درین پرده سرائید از پرده برون شد دلم آخر بسرآئید یکدم بنشینید که آشوب جهانید یکره بسرائید چو مرغ دو سرائید…

ادامه مطلب

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم تحفهٔ جان جهان جان و جهان آوردیم چون نمی‌شد ز در کعبه گشادی ما را رخت خلوت…

ادامه مطلب

آن ماه پری رخ را در خانه نمی‌بینم

آن ماه پری رخ را در خانه نمی‌بینم وین طرفه که بی رویش کاشانه نمی‌بینم بینم دو جهان یکموی از حلقهٔ گیسویش وز گیسوی او…

ادامه مطلب

امشب ای یار قصد خواب مکن

امشب ای یار قصد خواب مکن مرو و کار ما خراب مکن شب درازست و عمر ما کوتاه قصه کوته کن و شتاب مکن چشم…

ادامه مطلب

اسیر قید محبت ز جان نیندیشد

اسیر قید محبت ز جان نیندیشد قتیل ضربت عشق از سنان نیندیشد غریق بحر مودت ز سیل نگریزد حریق آتش مهر از دخان نیندیشد شکار…

ادامه مطلب

ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت

ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد بلبل…

ادامه مطلب

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست مرغ دل من در شکن زلف دلارام یا رب…

ادامه مطلب

یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی

یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی کلما اعرضت عنی زدت شوقا فی غرامی گر چه مه در عالم آرائی ز گیتی بر سر آمد…

ادامه مطلب

هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست

هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست گر چه بر منظرش ادارک نظر قادر نیست ایکه از ذکر بمذکور نمی‌پردازی حاصل از ذکر زبان چیست…

ادامه مطلب

هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست

هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست وانکه مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست عاشق ار معشوق را…

ادامه مطلب

هر کرا یار یار می‌افتد

هر کرا یار یار می‌افتد مقبل و بختیار می‌افتد ای بسا در که از محیط سرشک هر دمم در کنار می‌افتد عقرب او چو حلقه…

ادامه مطلب

نقاش که او صورت ارژنگ نگارد

نقاش که او صورت ارژنگ نگارد کی چهرهٔ گلچهر چو او رنگ نگارد فرهاد چو از صورت شیرین نشکیبد صد نقش برانگیزد و بر سنگ…

ادامه مطلب

می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم

می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم خاک پایت همه بر تارک سر می‌کردم خرقهٔ ابر بخونابه فرو می‌بردم دامن کوه پر از لعل و…

ادامه مطلب

من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب

من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب ای سام تو بر سحر وی شور…

ادامه مطلب

معنی این صورت از صورتگران چین بپرس

معنی این صورت از صورتگران چین بپرس مرد معنی را نشان از مرد معنی بین بپرس کفر دانی چیست دین را قبلهٔ خود ساختن معنی…

ادامه مطلب

مراد بین که به پیش مرید باز آمد

مراد بین که به پیش مرید باز آمد بشد چو جوهر فرد و فرید باز آمد سعادتیست که آنکس که سعد اکبر ماست بفال سعد…

ادامه مطلب

ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد

ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد روز روشن ز حیا چادر شب برسر کرد اندکی گل برخ خوب نگارم مانست صبحدم باد صبا…

ادامه مطلب

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم به هوایت ز ره دور و دراز آمده‌ایم قدحی آب که برآتش ما افشاند که درین بادیه با…

ادامه مطلب

گل بستان خرد لفظ دلارای منست

گل بستان خرد لفظ دلارای منست بلبل باغ سخن منطق گویای منست منم آن طوطی خوش نغمه که هنگام سخن طوطیانرا شکر از لفظ شکر…

ادامه مطلب

گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام

گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام سالها آخر نه مرغ بوستانت بوده‌ام گر چه فارغ بوده‌ام چون نسر طایر ز آشیان تا نپنداری که دور…

ادامه مطلب

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی که آفتاب بلندی چو بر کنارهٔ بامی کنون تو سرو خرامان بگاه جلوهٔ طاوس هزار بار سبق برده‌ئی…

ادامه مطلب

کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند

کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند باختیار هلاک خود اختیار کند نه رای آنکه دلم دل ز یار برگیرد نه روی آنکه…

ادامه مطلب

کار ما بی قد زیبات نمی آید راست

کار ما بی قد زیبات نمی آید راست راستی را چه بلائیست که کارت بالاست چون قد سرو خرام تو بگویم سخنی در چمن سرو…

ادامه مطلب

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند سلطان ننهد بنده محنت زده را بند ای یار عزیز انده دوری تو چه دانی من دانم و یعقوب…

ادامه مطلب

صحبت جان جهان جان و جهان می‌ارزد

صحبت جان جهان جان و جهان می‌ارزد لعل جان پرور او جوهر جان می‌ارزد گوشهٔ دیر مغان گیر که در مذهب عشق کنج میخانه طربخانهٔ…

ادامه مطلب

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی بریز خون صراحی بیار باده باقی خوشا بوقت سحر بر سماع بلبل شب خیز شراب…

ادامه مطلب

سرو را پای به گل می‌رود از رفتارش

سرو را پای به گل می‌رود از رفتارش واب شیرین ز عقیق لب شکر بارش راهب دیر که خورشید پرستش خوانند نیست جز حلقهٔ گیسوی…

ادامه مطلب

ساقیان چون دم از شراب زنند

ساقیان چون دم از شراب زنند مطربان چنگ در رباب زنند گلعذاران به آب دیدهٔ جام بس که بر جامها گلاب زنند مهر ورزان به…

ادامه مطلب

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین

زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین گرفته چین بدو هندوی زلف چین بر چین نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت بنفشه‌ات خط…

ادامه مطلب

ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی

ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی که با لب تو حکایت کنم ز هر بابی خیال روی تو چون جز بخواب نتوان…

ادامه مطلب

روز عیش و طرب و عید صیامست امروز

روز عیش و طرب و عید صیامست امروز کام دل حاصل و ایام به کامست امروز گو عروس فلکی رخ منمای از مشرق که مرا…

ادامه مطلب

رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست

رخ دل‌فروز تو ماهی خوشست خط عنبرینت سیاهی خوشست شب گیسویت هست سالی دراز ولی روز روی تو ماهی خوشست از آن چین زلف تو…

ادامه مطلب

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود جانم چو شمع از آتش دل در گداز بود در انتظارصید تذرو وصال تو چشمم ز شام تا…

ادامه مطلب

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد وین جگر سوخته را از گذر او چه رسد از برم رفت و من بیدل ودین…

ادامه مطلب

دل گل زنده گردد از دم خم

دل گل زنده گردد از دم خم گل دل تازه گردد از نم خم روح پاکست چشم عیسی جام خون لعلست اشک مریم خم تا…

ادامه مطلب