ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم آشامان

ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم آشامان به آب خویش گردد آسیای گوهر غلتان به حال زار بیمار غم، ای تیغ ستم رحمی…

ادامه مطلب

روی تو به خورشید فلک نور فروشد

روی تو به خورشید فلک نور فروشد زلف تو به بختم، شب دیجور فروشد هر شب به خیال مژه ات چشم من از اشک الماس…

ادامه مطلب

رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع

رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع گل کرد در حضور تو، سوز نهان شمع پروانه را به خلوت آغوش می کشد نازم به گرمی…

ادامه مطلب

دمیدن از سمنش مشک ناب نزدیک است

دمیدن از سمنش مشک ناب نزدیک است به شب نهان شدن آفتاب نزدیک است دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی بیا که سوختن…

ادامه مطلب

دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد

دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد هر کار کرد، یار فراموشکار کرد از وعدهٔ وصال، غم از دل نمی رود نتوان به بوی باده…

ادامه مطلب

در مجلس ما خون دل است اینکه به جام است

در مجلس ما خون دل است اینکه به جام است هر قطره که از دل نتراویده حرام است با جلوهء او در چه حساب است…

ادامه مطلب

در دل غم آن لاله عذار است ببینید

در دل غم آن لاله عذار است ببینید این باده که بی رنج خمار است ببینید شد چشم مرا نکهت پیراهن یوسف گردی که از…

ادامه مطلب

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است لیلی از خودکند ایجاد،…

ادامه مطلب

خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستمند آرد

خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستمند آرد شبیخونی نگاهت برسربخت نژند آرد شب بختم چو شمع ازداغ عشقت صبح محشرشد چها تا برسرمن…

ادامه مطلب

خواهم درین گلستان، دستوری صبا را

خواهم درین گلستان، دستوری صبا را تاگرد سر بگردم، آن یار بی وفا را تا خرقه می پذیرد، در رهن باده ساقی ای محتسب صلایی،…

ادامه مطلب

خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی

خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی ته جرعه ای کرم کن، مِن راوقِ الکرامی خامیم و اوفتاده، می ده که باده بخشد اجساد را قیامی،…

ادامه مطلب

چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم

چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم از چار جهت بسته فلک راه گشادم آب گهرم ساخته باگرد یتیمی جنس هنرم، در همه بازار کسادم…

ادامه مطلب

چو بر سر زند شاخ، مستانه گل

چو بر سر زند شاخ، مستانه گل کند از لب توبه، پیمانه گل گریزانده، دی را به کوه وکمر دهد عرض لشکر، دلیرانه گل سوار…

ادامه مطلب

چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم

چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم این کافر فرنگ مسلمان نیافتم با آنکه خون هر دو جهان را به خاک ریخت تیغ کرشمهٔ تو…

ادامه مطلب

جان و دل غفلت زده باری شده ما را

جان و دل غفلت زده باری شده ما را این خواب گران، سنگ مزاری شده ما را تا قدر جفای تو ندانی که ندانیم هر…

ادامه مطلب

تلقین حجت از لب جانانم آرزوست

تلقین حجت از لب جانانم آرزوست من کافر محبتم، ایمانم آرزوست کمتر نیم ز شبنم حیران درین چمن یک چشم، دیدن رخ جانانم آرزوست چون…

ادامه مطلب

تا شفقی کرده ای رخ نمکین را

تا شفقی کرده ای رخ نمکین را گل عرق آلود شرم کرده جبین را وحشت دلهای آرمیده عجب نیست غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را…

ادامه مطلب

پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دارم

پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دارم خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش دماغ آشفته ام، از…

ادامه مطلب

بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد

بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد پیر مغان مرا به ادب نام می برد جمشید را نگشته میسر ز جام…

ادامه مطلب

به گلشن غنچه، یاد از نوشخندان می دهد ما را

به گلشن غنچه، یاد از نوشخندان می دهد ما را نشانی سرو، از بالا بلندان می دهد ما را نکرد آن غنچه لب در مستیم…

ادامه مطلب

به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود

به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود ز وحشتم رگ خارا، رم غزال شود چو طور، بوم و بر من شود تجلی زار رخت چو…

ادامه مطلب

به تن ز بادهٔ عشق تو رنگ و بو کافی ست

به تن ز بادهٔ عشق تو رنگ و بو کافی ست همین قدر که نمی هست در سبو، کافی ست چه باک ساقی، اگر دور…

ادامه مطلب

بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تاب کن

بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تاب کن در دامن نسیم صبا مشک ناب کن تنها ز باده، رنج خمارت نمی‌رود یک جرعه خون گرم…

ادامه مطلب

برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم

برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم سجّادهٔ ورع، به می ناب تر کنیم آن سرو سرفراز کجا جلوه می کند؟ تا شکوه ای ز کوتهی…

ادامه مطلب

باشد رگ هر برگ چمن، دام هوس‌ها

باشد رگ هر برگ چمن، دام هوس‌ها رشک است به آزادی مرغان قفس‌ها کوتاهی پرواز بود لازم هستی پیچیده به بال و پر ما، تار…

ادامه مطلب

ای یوسف مصر از تو گرفتار محبت

ای یوسف مصر از تو گرفتار محبت عیسی به تمنای تو، بیمار محبت در راه غمت هست به کف جان جهانی گرم است به سودای…

ادامه مطلب

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها مجنون بیابان سراغ تو، نظرها بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت خورشید بر آرد رگ خامی، ز…

ادامه مطلب

ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط

ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط حسنت کشیده بر ورق آفتاب خط رسم است موی را رسد از شعله پیچ و تاب زانرو…

ادامه مطلب

آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد

آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد سیلی کزو خرابهٔ دنیا به هم خورد از دل تلاطم و ز تو دامن فشاندنی از یک…

ادامه مطلب

اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم

اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم خون دلم، ز دیدهٔ گریان فروچکم تا گوهرم طراز کلاه و کمر شود از ابر تیغ بر سر میدان…

ادامه مطلب

از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار

از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار زیر بار خود بود دستم، چو شاخ میوه دار معصیت را خرد مشمر در دیار بندگی عالمی…

ادامه مطلب

از زلف تو داریم پریشانی خود را

از زلف تو داریم پریشانی خود را وز آینه ی روی تو حیرانی خود را دیگر چومن امروز به شیرین سخنی نیست از لعل تو…

ادامه مطلب

آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد

آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد غنچه را جام شکفتن، لب خندان تو داد بامدادان نکنم پاره گریبان، چه کنم؟ سینه ی…

ادامه مطلب

دل گواه است که در پرده دلارایی هست

دل گواه است که در پرده دلارایی هست هستی قطره دلیل است که دریایی هست گر غرورت نکشد کلفت هم صحبتیم نگه عجز مرا عرض…

ادامه مطلب

هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید

هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید به توبه نامهٔ من، یار خط جام کشید خوشا حریف شرابی که فکر شام نداشت نهاد لب…

ادامه مطلب

هر زخم که از ناوک آن تازه نهال است

هر زخم که از ناوک آن تازه نهال است بر پیکر من شوختر از چشم غزال است حالی شده سرمست مرا، بس که تغافل یک…

ادامه مطلب

ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کرد

ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کرد آمد ادبار درین کوچه و اقبالی کرد نیست امروز عجب گر غمش از شادی ماست آنکه…

ادامه مطلب

نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟

نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟ چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟ رکاب از مقدمت…

ادامه مطلب

نبود عجب که از دل ما شور شد بلند

نبود عجب که از دل ما شور شد بلند جایی که دود حوصلهٔ طور شد بلند شد موج زن ز جلوهٔ او سیل فتنه ای…

ادامه مطلب

من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟

من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟ تا به اجل سپارمش جان امیدوار کو؟ می رسی ای صبا اگر از سرکوی یار من بویی…

ادامه مطلب

مطلوب در لباس طلبکار آمده

مطلوب در لباس طلبکار آمده خود را به صد نیاز پرستار آمده مستور بود چهره ی زیبا نگار ما مستانه باز بر سر اظهار آمده…

ادامه مطلب

محبّت خون گرمی بخشد این گلبن مثالان را

محبّت خون گرمی بخشد این گلبن مثالان را به فرقم گستراند، سایهٔ نازک نهالان را در این محفل که ربط آشنایی نسبتی خواهد به آن…

ادامه مطلب

لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو یکی ست

لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو یکی ست دانه چون سوخت، بهاران و خزان هر دو یکی ست تا تو مهجوری من…

ادامه مطلب

گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را

گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را که یک خورشید بس باشد زمین و آسمانی را خراب طاقتم در عاشقی، کز دل تپیدنها پیاپی…

ادامه مطلب

گر در رَهِ عشق تو به کار است دل ما

گر در رَهِ عشق تو به کار است دل ما دریاب که بس زار و نزار است دل ما نگشود مرا غنچه، سرانگشت نسیمی گویا…

ادامه مطلب

کند خون دل من، چشم تر را خانه آرایی

کند خون دل من، چشم تر را خانه آرایی که دیگر می کند بهتر ز می، پیمانه آرایی؟ چراغانی ز داغت، رخنه های سینه ام…

ادامه مطلب

کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار

کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار امروز، پاس دولت فردا نگاه دار هر گوشه جوش جلوهٔ یار است، دیده را آیینه وار محو تماشا…

ادامه مطلب

فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد

فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد شب روشن سوادان از خطت صبح تجلّی شد شنیدی شکوهام، از شرم طاقت آب گردیدم به حرفم…

ادامه مطلب

عشق عالی مقام را نازم

عشق عالی مقام را نازم مایهٔ احتشام را نازم می پزم با خود آرزوی وصال سود سودای خام را نازم نسخهُ مرهمم دل ریش است…

ادامه مطلب

طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما

طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما طالع به وصال تو نویسد صلهٔ ما یاران سبک سیر، رسیدند به منزل چون نقش قدم، مانده…

ادامه مطلب