غزلیات – حزین لاهیجی
خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی
خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی سر اگر در ره رندان دل افتاده کنی لوحت آخر اجل از نقش خودی ساده کند حالیا مصلحت آن…
حریف عیش جهان بی دماغ می ماند
حریف عیش جهان بی دماغ می ماند پیاله می رود از دست و داغ می ماند چنین که عشق زند ره، فقیه و زاهد را…
چو موج می جدا از باده نتوان کرد پیوستش
چو موج می جدا از باده نتوان کرد پیوستش بود میخانه زیر دست مژگان سیه مستش چو آن کافر که اسلام آورد از بی نواییها…
چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست
چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست سر خط ساده دلان نقش تمناست که نیست جلوهٔ حسن کجا، حوصلهٔ عشق کجا؟ درکف نه صدف…
جایی که از سپند نگردد فغان بلند
جایی که از سپند نگردد فغان بلند ما را بود چو شعلهٔ آتش، زبان بلند بال و پری کجاست که با همّت رسا پرواز گیرم…
تن سختی کشم نزار دل است
تن سختی کشم نزار دل است کمر کوه زیر بار دل است دل از آن طرّه در پریشانی است سر این فتنه در کنار دل…
تا شمع دل، افروخته بزم حضور است
تا شمع دل، افروخته بزم حضور است داغ غم عشق و سر من آتش طور است غم بر کمر مور، نهد کوه گران را در…
پسند بت نکند برهمن سپاس مرا
پسند بت نکند برهمن سپاس مرا چه سان فرشته کند گوش، التماس مرا؟ برون ز کسوت هر کس، چو سوزن آمده ام بدل زمانه کند…
بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار
بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار چشم مخمور تو را گرد و غبار است بهار به تمنّای تو ای نسترن آرای بهشت پای…
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟ درین مدت که آهم نامه…
به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم
به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم که اندک التفاتی از تو بسیار است می دانم بحل کردم اگر خون من از…
به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی
به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی به یک نگه، من و دل را، ز هم جدا کردی مشام یوسف اگر می شنید بوی تو…
بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بیگناهان را
بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بیگناهان را نگه٬ تیغ سیهتاب است، این مژگانسیاهان را ز چشم مست دارد یاد، ساقی بادهپیمایی در این مجلس که…
بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی
بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی حاجت نبود تربت ما را به چراغی گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم دل را به لب، از…
بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد
بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد گلبن ز نو آراسته شد، مرغ نوا زد دل شور برآورد ز آسوده مزاجان زاشفته صفیری که در…
آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟
آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟ ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست چون…
ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار
ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار گهری تحفه ز گجینه ی اسرار بیار در جبینش اثر مهری اگر هست بگوی مژده ی پرتوی…
ای خستهٔ بی قرار چونی؟
ای خستهٔ بی قرار چونی؟ بی مونس و غمگسار چونی؟ یاران چه شدند و دوستداران؟ بی یار، درین دیار چونی؟ درگریه نمک نمانده دیگر ای…
امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود
امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود شبنم، سپند مجمر گلهای باغ بود از بس نگاه از آن گل رو آب و تاب داشت…
اشکم نمک به یاد لبت در ایاغ ریخت
اشکم نمک به یاد لبت در ایاغ ریخت غم لاله لاله خون دل از چشم داغ ریخت از خار خار هجر تو پای تلاش من…
از ما فلک دون چه به یغما بستاند؟
از ما فلک دون چه به یغما بستاند؟ این سفله چه داده ست که از ما بستاند؟ کوثر جگر تشنه فرستد به سوالش خاری که…
از داغ او سرم به گریبان آتش است
از داغ او سرم به گریبان آتش است رگ در تنم چو شمع، رگ جان آتش است پرورده در حمایت خود، شمع طور را داغ…
از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن
از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن شاخ خزان رسیدهٔ خود را بهار کن مگذار رزق خاک شود مشت خون من ای شوخ سرگران،…
دلم از زمزمه عشق پریشان میکرد
دلم از زمزمه عشق پریشان میکرد مرغ بیبال و پری یاد گلستان میکرد گرچه میداد لب تلخ عتابش، زهرم دل تسلّی به شکرخندهٔ پنهان میکرد…
هیچ معلوم نشد، دیده تماشایی کیست؟
هیچ معلوم نشد، دیده تماشایی کیست؟ نگه حیرت آیینه به زیبایی کیست؟ دل دیوانهٔ ما را که به صحرا سر داد؟ نفس سوخته، در بادیه…
هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر
هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید…
نه تنها گل گریبان چاک بازار است از دستت
نه تنها گل گریبان چاک بازار است از دستت که در جیب چمن صد پیرهن خار است از دستت ز تاراج بهاران مست و رنگین…
نگاه گرم، چو رخسار آتشین تو بوسد
نگاه گرم، چو رخسار آتشین تو بوسد عرق چو شبنم گستاخ، یاسمین تو بوسد خدای را، نخرامی به گشت باغ، مبادا دهان غنچه، کف پای…
نبود عجب که دیده به دیدار میرسد
نبود عجب که دیده به دیدار میرسد فیض چمن، به رخنه دیوار میرسد گردد قبول عذر گریبان پارهام دستم اگر به دامن دلدار میرسد عیبم…
موج حیات از آن گل رخساره نگسلد
موج حیات از آن گل رخساره نگسلد فیض مدام از آن لب می خواره نگسلد حیرت مرا چو آینه، وصل مدام داد از روی یار،…
معنی کناره گیرد اگر از میان روم
معنی کناره گیرد اگر از میان روم خالی شود جهان چو برون از جهان روم درکاروان شوق کسی بی دلیل نیست دنبال بوی گل سحر…
مرا آزادگی شیرازهٔ آمال می باشد
مرا آزادگی شیرازهٔ آمال می باشد گلستان زیر بال مرغ فارغ بال می باشد کتاب هفت ملت، مانده در طاق فراموشی مرا سی پارهٔ دل،…
لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است
لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است آبش زلال چشمه حیوان عاشق است شوریدگی برون نرود از دماغ ما زنجیر زلف، سلسله جنبان عاشق…
گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم
گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم به گوش غنچه گستاخ است گلبانگ پریشانم اثر در زلف لیلی می کند آشوب زنجیرم نمک بر زخم مجنون…
گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟
گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟ ما را ز ما ستانی، ای دلربا! چه باشد؟ از یار ناموافق، دوری ضرورت آمد…
که خواهد رسانید پیغام من
که خواهد رسانید پیغام من به بیگانهٔ آشنا نام من؟ که چون با حریفان خوری باده ام به سنگ جفا نشکنی جام من به کار…
کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست
کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست جز زهر غصه در شکر روزگار نیست داندکسی که محنت هستی کشیده است دردی بتر، ز دردسر روزگار نیست…
فریاد که از عاشق مسکین که تو داری
فریاد که از عاشق مسکین که تو داری سر می کشد آن طرّهٔ مشکین که تو داری در طاعت عشق تو، صنمخانه نشینم کافرکند این…
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود با من سوخته دل، سوخته…
عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد
عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد غزال چشم مست او خماری در نظر دارد قفس پرورده ام امّا به بخت سبز می نازم…
صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کرده
صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کرده چو بوی گل گذشتی تکیه بر دوش صبا کرده به مغز نوبهار از عطر گیسو عطسه افکنده دماغ…
شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون
شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون آه جان سوختگان متصل آید بیرون در جهان چند به آیینه سکندر نازد؟ چه تماشاست که از…
سیهچشمی دلم را از پی تسخیر میآید
سیهچشمی دلم را از پی تسخیر میآید غزالی در هوای صید این نخجیر میآید جنونم آنقدرها شور دارد در ره شوقش که از موج نگاهم،…
سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز
سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز به پای گل بنشین، مست و می کشان برخیز کرشمه می برد از حد نهال و جلوه، سمن…
ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند؟
ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند؟ مطرب کجاست تا دم عیسی به نی کند؟ یک عیش و عشرت است ولی منزلش دوتاست…
زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود
زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود سر سودازدگان ریگ بیابانم بود دستم از تنگی دل وقف گریبان شده است یاد آن روز که…
ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را
ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم به…
ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم
ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم غزالی را که من چون سایه در دنبال می گردم چو طفل بی جگر کو…
ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد گوشم
ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد گوشم به خون آغشته تر از پنبه ناسور شد گوشم چه سان با اختلاط این منافق…
راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های
راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های مژگان تو خواباند به ما، تیغ ستم های آوارهٔ کوی تو ندانم به چه حال…