خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی

خاطر از دردسر بیهده آزاده کنی سر اگر در ره رندان دل افتاده کنی لوحت آخر اجل از نقش خودی ساده کند حالیا مصلحت آن…

ادامه مطلب

حریف عیش جهان بی دماغ می ماند

حریف عیش جهان بی دماغ می ماند پیاله می رود از دست و داغ می ماند چنین که عشق زند ره، فقیه و زاهد را…

ادامه مطلب

چو موج می جدا از باده نتوان کرد پیوستش

چو موج می جدا از باده نتوان کرد پیوستش بود میخانه زیر دست مژگان سیه مستش چو آن کافر که اسلام آورد از بی نواییها…

ادامه مطلب

چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست

چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست سر خط ساده دلان نقش تمناست که نیست جلوهٔ حسن کجا، حوصلهٔ عشق کجا؟ درکف نه صدف…

ادامه مطلب

جایی که از سپند نگردد فغان بلند

جایی که از سپند نگردد فغان بلند ما را بود چو شعلهٔ آتش، زبان بلند بال و پری کجاست که با همّت رسا پرواز گیرم…

ادامه مطلب

تن سختی کشم نزار دل است

تن سختی کشم نزار دل است کمر کوه زیر بار دل است دل از آن طرّه در پریشانی است سر این فتنه در کنار دل…

ادامه مطلب

تا شمع دل، افروخته بزم حضور است

تا شمع دل، افروخته بزم حضور است داغ غم عشق و سر من آتش طور است غم بر کمر مور، نهد کوه گران را در…

ادامه مطلب

پسند بت نکند برهمن سپاس مرا

پسند بت نکند برهمن سپاس مرا چه سان فرشته کند گوش، التماس مرا؟ برون ز کسوت هر کس، چو سوزن آمده ام بدل زمانه کند…

ادامه مطلب

بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار

بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار چشم مخمور تو را گرد و غبار است بهار به تمنّای تو ای نسترن آرای بهشت پای…

ادامه مطلب

به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی

به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟ درین مدت که آهم نامه…

ادامه مطلب

به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم

به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم که اندک التفاتی از تو بسیار است می دانم بحل کردم اگر خون من از…

ادامه مطلب

به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی

به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی به یک نگه، من و دل را، ز هم جدا کردی مشام یوسف اگر می شنید بوی تو…

ادامه مطلب

بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بی‌گناهان را

بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بی‌گناهان را نگه٬ تیغ سیه‌تاب است، این مژگان‌سیاهان را ز چشم مست دارد یاد، ساقی باده‌پیمایی در این مجلس که…

ادامه مطلب

بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی

بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی حاجت نبود تربت ما را به چراغی گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم دل را به لب، از…

ادامه مطلب

بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد

بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد گلبن ز نو آراسته شد، مرغ نوا زد دل شور برآورد ز آسوده مزاجان زاشفته صفیری که در…

ادامه مطلب

آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟

آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟ ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست چون…

ادامه مطلب

ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار

ای صبا نکته ای از لعل شکربار بیار گهری تحفه ز گجینه ی اسرار بیار در جبینش اثر مهری اگر هست بگوی مژده ی پرتوی…

ادامه مطلب

ای خستهٔ بی قرار چونی؟

ای خستهٔ بی قرار چونی؟ بی مونس و غمگسار چونی؟ یاران چه شدند و دوستداران؟ بی یار، درین دیار چونی؟ درگریه نمک نمانده دیگر ای…

ادامه مطلب

امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود

امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود شبنم، سپند مجمر گلهای باغ بود از بس نگاه از آن گل رو آب و تاب داشت…

ادامه مطلب

اشکم نمک به یاد لبت در ایاغ ریخت

اشکم نمک به یاد لبت در ایاغ ریخت غم لاله لاله خون دل از چشم داغ ریخت از خار خار هجر تو پای تلاش من…

ادامه مطلب

از ما فلک دون چه به یغما بستاند؟

از ما فلک دون چه به یغما بستاند؟ این سفله چه داده ست که از ما بستاند؟ کوثر جگر تشنه فرستد به سوالش خاری که…

ادامه مطلب

از داغ او سرم به گریبان آتش است

از داغ او سرم به گریبان آتش است رگ در تنم چو شمع، رگ جان آتش است پرورده در حمایت خود، شمع طور را داغ…

ادامه مطلب

از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن

از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن شاخ خزان رسیدهٔ خود را بهار کن مگذار رزق خاک شود مشت خون من ای شوخ سرگران،…

ادامه مطلب

دلم از زمزمه عشق پریشان می‌کرد

دلم از زمزمه عشق پریشان می‌کرد مرغ بی‌بال و پری یاد گلستان می‌کرد گرچه می‌داد لب تلخ عتابش، زهرم دل تسلّی به شکرخندهٔ پنهان می‌کرد…

ادامه مطلب

هیچ معلوم نشد، دیده تماشایی کیست؟

هیچ معلوم نشد، دیده تماشایی کیست؟ نگه حیرت آیینه به زیبایی کیست؟ دل دیوانهٔ ما را که به صحرا سر داد؟ نفس سوخته، در بادیه…

ادامه مطلب

هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر

هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید…

ادامه مطلب

نه تنها گل گریبان چاک بازار است از دستت

نه تنها گل گریبان چاک بازار است از دستت که در جیب چمن صد پیرهن خار است از دستت ز تاراج بهاران مست و رنگین…

ادامه مطلب

نگاه گرم، چو رخسار آتشین تو بوسد

نگاه گرم، چو رخسار آتشین تو بوسد عرق چو شبنم گستاخ، یاسمین تو بوسد خدای را، نخرامی به گشت باغ، مبادا دهان غنچه، کف پای…

ادامه مطلب

نبود عجب که دیده به دیدار می‌رسد

نبود عجب که دیده به دیدار می‌رسد فیض چمن، به رخنه دیوار می‌رسد گردد قبول عذر گریبان پاره‌ام دستم اگر به دامن دلدار می‌رسد عیبم…

ادامه مطلب

موج حیات از آن گل رخساره نگسلد

موج حیات از آن گل رخساره نگسلد فیض مدام از آن لب می خواره نگسلد حیرت مرا چو آینه، وصل مدام داد از روی یار،…

ادامه مطلب

معنی کناره گیرد اگر از میان روم

معنی کناره گیرد اگر از میان روم خالی شود جهان چو برون از جهان روم درکاروان شوق کسی بی دلیل نیست دنبال بوی گل سحر…

ادامه مطلب

مرا آزادگی شیرازهٔ آمال می باشد

مرا آزادگی شیرازهٔ آمال می باشد گلستان زیر بال مرغ فارغ بال می باشد کتاب هفت ملت، مانده در طاق فراموشی مرا سی پارهٔ دل،…

ادامه مطلب

لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است

لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است آبش زلال چشمه حیوان عاشق است شوریدگی برون نرود از دماغ ما زنجیر زلف، سلسله جنبان عاشق…

ادامه مطلب

گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم

گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم به گوش غنچه گستاخ است گلبانگ پریشانم اثر در زلف لیلی می کند آشوب زنجیرم نمک بر زخم مجنون…

ادامه مطلب

گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟

گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟ ما را ز ما ستانی، ای دلربا! چه باشد؟ از یار ناموافق، دوری ضرورت آمد…

ادامه مطلب

که خواهد رسانید پیغام من

که خواهد رسانید پیغام من به بیگانهٔ آشنا نام من؟ که چون با حریفان خوری باده ام به سنگ جفا نشکنی جام من به کار…

ادامه مطلب

کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست

کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست جز زهر غصه در شکر روزگار نیست داندکسی که محنت هستی کشیده است دردی بتر، ز دردسر روزگار نیست…

ادامه مطلب

فریاد که از عاشق مسکین که تو داری

فریاد که از عاشق مسکین که تو داری سر می کشد آن طرّهٔ مشکین که تو داری در طاعت عشق تو، صنمخانه نشینم کافرکند این…

ادامه مطلب

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود با من سوخته دل، سوخته…

ادامه مطلب

عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد

عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد غزال چشم مست او خماری در نظر دارد قفس پرورده ام امّا به بخت سبز می نازم…

ادامه مطلب

صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کرده

صبوحی از چمن مستانه پیراهن قبا کرده چو بوی گل گذشتی تکیه بر دوش صبا کرده به مغز نوبهار از عطر گیسو عطسه افکنده دماغ…

ادامه مطلب

شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون

شمع را شعله، مسلسل ز دل آید بیرون آه جان سوختگان متصل آید بیرون در جهان چند به آیینه سکندر نازد؟ چه تماشاست که از…

ادامه مطلب

سیه‌چشمی دلم را از پی تسخیر می‌آید

سیه‌چشمی دلم را از پی تسخیر می‌آید غزالی در هوای صید این نخجیر می‌آید جنونم آنقدرها شور دارد در ره شوقش که از موج نگاهم،…

ادامه مطلب

سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز

سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز به پای گل بنشین، مست و می کشان برخیز کرشمه می برد از حد نهال و جلوه، سمن…

ادامه مطلب

ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند؟

ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند؟ مطرب کجاست تا دم عیسی به نی کند؟ یک عیش و عشرت است ولی منزلش دوتاست…

ادامه مطلب

زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود

زلف بی باک تو تا سلسله جنبانم بود سر سودازدگان ریگ بیابانم بود دستم از تنگی دل وقف گریبان شده است یاد آن روز که…

ادامه مطلب

ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را

ز مژگان ساختم گلگون، چنان روی بیابان را که داغ لاله کردم، مردم چشم غزالان را نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم به…

ادامه مطلب

ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم

ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم غزالی را که من چون سایه در دنبال می گردم چو طفل بی جگر کو…

ادامه مطلب

ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد گوشم

ز آواز خوش آن غنچه لب، تا دور شد گوشم به خون آغشته تر از پنبه ناسور شد گوشم چه سان با اختلاط این منافق…

ادامه مطلب

راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های

راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های مژگان تو خواباند به ما، تیغ ستم های آوارهٔ کوی تو ندانم به چه حال…

ادامه مطلب