غزلیات – حافظ شیرازی
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک…
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدواء الکی ذخیرهای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که میرسند ز پی…
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق شرط آن بود که…
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم هر…
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا…
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا…
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن…
از من جدا مشو که توام نور دیدهای
از من جدا مشو که توام نور دیدهای آرام جان و مونس قلب رمیدهای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریدهای از…
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش…
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم شکر خدا که هر چه طلب کردم…
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی تو پیک خلوت رازی و دیده…
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک…
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم…
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان…
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست…
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد محقق است که او حاصل بصر دارد چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهادهایم…
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده لعل تو هوشیارانند تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق…
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه تسبیح…
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام…
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند دی گلهای ز طرهاش کردم و از سر فسوس گفت که این…
سالها پیروی مذهب رندان کردم
سالها پیروی مذهب رندان کردم تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مرحله…
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
زبان خامه ندارد سر بیان فراق وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق دریغ مدت عمرم که بر امید وصال به سر رسید و نیامد…
روشنی طلعت تو ماه ندارد
روشنی طلعت تو ماه ندارد پیش تو گل رونق گیاه ندارد گوشه ابروی توست منزل جانم خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد تا چه کند…
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه…
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم نیست در کس کرم و وقت طرب…
دل از من برد و روی از من نهان کرد
دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش…
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار…
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو…
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست دیده فتح ابد…
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره بیچارگان نظاره زند به گوشه…
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
جز آستان توام در جهان پناهی نیست سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم که تیغ ما…
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به…
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش به بوی گل نفسی همدم صبا میباش نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می…
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد حالیا فکر…
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود…
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد…
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند زین قصه…
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست خوش میدهد نشان جلال و جمال یار خوش میکند حکایت…
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدا به تجمل بنشیند…
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله…
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل…
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه مست از خانه برون تاختهای یعنی چه زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب این چنین با همه درساختهای…
معاشران گره از زلف یار باز کنید
معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید…
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم…
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان زمره ارباب امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان…
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت…
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به ناله دف و…
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در…
صلاح کار کجا و من خراب کجا
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان…
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن…