دل تومایل جفا است هنوز

دل تومایل جفا است هنوز دل من بر سر وفا است هنوز ای به بالا بلا مرا دل وجان به بلای تومبتلا است هنوز ای…

ادامه مطلب

در رخ دلبر لبی شیرین چو شکر دیده ام

در رخ دلبر لبی شیرین چو شکر دیده ام وندر آن شکر عجب قندی مکرر دیده ام از شکر قند مکرر می شود پیدا بلی…

ادامه مطلب

داد آن هفته ز بس یار شرابم دو سه روز

داد آن هفته ز بس یار شرابم دو سه روز کرد چون نرگس بیمار خرابم دوسه روز باز آن ماه گراید به وثاقم دو سه…

ادامه مطلب

چون پریشانی به زلف یار دارد عالمی

چون پریشانی به زلف یار دارد عالمی در پریشانی دل ما زآن نمی آرد غمی گر کسی بر هر چه یزدان داده روزی قانع است…

ادامه مطلب

چنگم از زلف به دل آن بت دلبر زد ورفت

چنگم از زلف به دل آن بت دلبر زد ورفت بود شهبازی وخود رابه کبوتر زد و رفت آن مه چارده آیا ز کجا کردطلوع…

ادامه مطلب

جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب

جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب ماهیان را کرد بریان عکس روی وی درآب در دل وچشم من از یاد میان وقد…

ادامه مطلب

تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم

تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم کجا ز هجر تو جان یا به تن توان دارم مگر نه نی کندافغان وجسم بی جان…

ادامه مطلب

پیش شیرین لب او وصف ز شکر نکنید

پیش شیرین لب او وصف ز شکر نکنید وصف شکر به بر قند مکرر نکنید دسترس هست اگر بر سر گیسوی نگار هوس مشک تر…

ادامه مطلب

بی رخ وزلف تو روز ما سیه تر از شب است

بی رخ وزلف تو روز ما سیه تر از شب است یار ما وهمدم ما روز و شب درد وتب است کرده شب ها خواب…

ادامه مطلب

بسکه درزلفت دل من ذکر یا رب میکند

بسکه درزلفت دل من ذکر یا رب میکند خواب خلقی راحرام از دیده هر شب می کند چون رخت بینم به زلفت میشوم گریان بلی…

ادامه مطلب

باز افتاده به یاد رخ جانان دل من

باز افتاده به یاد رخ جانان دل من که چو نی می کشد امشب همی افغان دل من دگر اندیشه ز دوزخ ننماید دل من…

ادامه مطلب

ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی

ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی از مشک زلف عطار از لب شکرفروشی هنگام رزم ای ترک مژگان وزلف داری خنجر به کف چه گیری…

ادامه مطلب

ای دل ار یار منی با دگران کارت چیست

ای دل ار یار منی با دگران کارت چیست مرو از خانه برون کوچه وبازارت چیست همنشینی به سر زلف بتان تا کی وچند به…

ادامه مطلب

التفاتی به ما ندارد یار

التفاتی به ما ندارد یار که زما یاد می نیارد یار یار ما ابرر حمت است ودریغ هیچ برکشت ما نبارد یار اینکه دایم ز…

ادامه مطلب

افزوده غم عشق تو درد وتب ما را

افزوده غم عشق تو درد وتب ما را کرده است سیه هجر توروز وشب ما را ما عاشق ومستیم و به جز یار ندانیم زاهد…

ادامه مطلب

آتشی کز هجر یوسف در دل یعقوب بود

آتشی کز هجر یوسف در دل یعقوب بود در دل خونین من دوش از غم محبوب بود همچو نوح از اشک چشمم کردطوفانی به پا…

ادامه مطلب