شکسته شد دل و شادست جان خستهٔ ما

شکسته شد دل و شادست جان خستهٔ ما که یار نیست جدا از دل شکستهٔ ما چو روز حشر برآریم سر ز خواب اجل به…

ادامه مطلب

سری که در قدم سرو سرفراز تو باشد

سری که در قدم سرو سرفراز تو باشد در اوج سلطنت از جلوه های ناز تو باشد گرت ایاز بیند بدین جمال و نکویی کند…

ادامه مطلب

ساقی چه بود باده و زین آب چه خیزد

ساقی چه بود باده و زین آب چه خیزد من تشنه ی عشقم ز می ناب چه خیزد گل دیده نیفروزد و مه دل نرباید…

ادامه مطلب

ز بیرحمی چو آن گل پیرهن دور از بر من شد

ز بیرحمی چو آن گل پیرهن دور از بر من شد بتن از خرقه ی پشمینه ام هر تار سوزن شد نماید همچو عکس طوطی…

ادامه مطلب

رسید از سفر آن ماه و چهره تاب گرفته

رسید از سفر آن ماه و چهره تاب گرفته چو برگ لاله رخش رنگ آفتاب گرفته عرق روان ز بناگوش چون گلش بگریبان چنانکه پیرهنش…

ادامه مطلب

دمی که آن گل خندان بقصد خون منست

دمی که آن گل خندان بقصد خون منست ز خوی نازک او نیست از جنون منست بنا امیدی از آن آستان شدم محروم نشان بخت…

ادامه مطلب

دلم آه سحر چون با دعا دمساز گردانید

دلم آه سحر چون با دعا دمساز گردانید ز غربت آفتاب من عنانرا باز گردانید هوای دلکش صحرا و آب دیده ی عاشق نهال نازکش…

ادامه مطلب

در کنج محنت این دل دیوانه خوشترست

در کنج محنت این دل دیوانه خوشترست دیوانه را مقام بویرانه خوشترست این قطره های اشک عقیقی زمان زمان در دیده ام ز سبحه صد…

ادامه مطلب

خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم

خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم گهی خاک رهش بوسم گهی رخ بر زمین مالم درون پردرد و لب پرخنده این…

ادامه مطلب

خطش چو بنام من از خامه برون آید

خطش چو بنام من از خامه برون آید بس نکته ی دلسوزی کز نامه برون آید آنروز که در مکتب دیدم سبقش گفتم کاین طفل…

ادامه مطلب

چون از می صبوحی رنگ رخش برآید

چون از می صبوحی رنگ رخش برآید بهر نظاره ی او خورشید بر در آید خوش آنکه سر بزانو باشم در انتظارش ناگه چو سر…

ادامه مطلب

چند گردیم درین دیر کهن پیر شدیم

چند گردیم درین دیر کهن پیر شدیم آنقدر بیهده گشتیم که دلگیر شدیم کس ندیدیم که تلخی نشنیدیم ازو گرچه با پیر و جوان چون…

ادامه مطلب

جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد

جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد چنان شدم که بدل ماجرا نمی گنجد هزار گونه جفا نقش بسته در دل تو چه شد…

ادامه مطلب

ترا گزیده برای گزند خویشتنم

ترا گزیده برای گزند خویشتنم هلاک میطلبم نه بیند خویشتنم گل مراد ز نخل تو آنقدر چیدم که شرمسار ز بخت بلند خویشتنم تو گرم…

ادامه مطلب

پیش ما خاطر شاد و دل غمناک یکیست

پیش ما خاطر شاد و دل غمناک یکیست حال آسوده و درد جگر چاک یکیست برگ عیش دگران روز بروز افزونست خرمن سوخته ی ماست…

ادامه مطلب

بهر کس گر درآیی خوبی رخسار کی ماند

بهر کس گر درآیی خوبی رخسار کی ماند نهالی کاینچنین باشد گلش بر بار کی ماند مرا خاریست در دل از تمنای گل رویت برآور…

ادامه مطلب

بگشای پرده از گل رخسار اندکی

بگشای پرده از گل رخسار اندکی آبی نما بتشنه ی دیدار اندکی بسیار نازکی، مکن آزار بی دلان ای گل گذار همدمی خار اندکی رفتی…

ادامه مطلب

بتان شهر که ترکانه باج می طلبند

بتان شهر که ترکانه باج می طلبند مراد سر بود از هر که تاج می طلبند نماند در جگرم آب و این سیه چشمان هنوز…

ادامه مطلب

با که گویم اینکه در بیخوابیم شب چون گذشت

با که گویم اینکه در بیخوابیم شب چون گذشت صحبتم تلخ از جفای آن شکر لب چون گذشت چون توان گفتن که از دل گرمی…

ادامه مطلب

ای غنچه تو چشمه ی نوش و نبات هم

ای غنچه تو چشمه ی نوش و نبات هم لعل لب تو آتش و آب حیات هم پروانه ی چراغ تو دارد شب وصال نور…

ادامه مطلب

ای بر دلم ز وعدهٔ خام تو داغ‌ها

ای بر دلم ز وعدهٔ خام تو داغ‌ها شب‌ها در انتظار تو سوزم چراغ‌ها بس روی آتشین که به یادت به خاک ماند چون برگ‌های…

ادامه مطلب

آنرا که قدم در رَه صاحبنظرانست

آنرا که قدم در رَه صاحبنظرانست از هرچه کند قطع نظر خیر در آن است غافل مشو از حال خود ای رِند خرابات یعنی نگران…

ادامه مطلب

اگر یاد آرمش یکدم که از دل غم برد بیرون

اگر یاد آرمش یکدم که از دل غم برد بیرون غمی آید که بازم بیخود از عالم برد بیرون بود از مردنم دشوارتر دلسوزی همدم…

ادامه مطلب

از توبه ی من دیر مغان بیت حزن شد

از توبه ی من دیر مغان بیت حزن شد مستوری من توبه ی صد توبه شکن شد در دیده بدل گشت سیاهی بسپیدی نظاره که…

ادامه مطلب

یا رب از بستان حسنم سر و بالایی بده

یا رب از بستان حسنم سر و بالایی بده توبه ی عشقم بدست ماه سیمایی بده دستم اندر حلقه ی فتراک سلطانی رسان در قبول…

ادامه مطلب

هر مصور کان جمال و صورت موزون کشد

هر مصور کان جمال و صورت موزون کشد حیرتش گیرد که ناز و غمزه ی او چون کشد تشنهٔ وصلت ز دست ساقیان چشم و…

ادامه مطلب

نه قرار دل بر من نه بزلف یار گیرد

نه قرار دل بر من نه بزلف یار گیرد بکجا روم ندانم که دلم قرار گیرد شده ام خراب آن دم که چنان میان نازک…

ادامه مطلب

می‌رسد عشق و دل افسرده می‌آرد به جوش

می‌رسد عشق و دل افسرده می‌آرد به جوش آه ازین آتش که خون مرده می‌آرد به جوش ما هلاک غمزهٔ آن شوخ و او گرم…

ادامه مطلب

من بنده ی حسنی که نشانش نتوان یافت

من بنده ی حسنی که نشانش نتوان یافت پنهان نتوان دید و عیانش نتوان یافت گنجی که ازان کون و مکانست بفریاد فریاد که در…

ادامه مطلب

مردم و خود را زغمهای جهان کردم خلاص

مردم و خود را زغمهای جهان کردم خلاص خلق عالم را ز فریاد و فغان کردم خلاص در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر…

ادامه مطلب

مجاوران سر کوی یار سر بخشند

مجاوران سر کوی یار سر بخشند خورند زهر و بخلق خدا شکر بخشند چه جای باده ی لعل و مفرح یاقوت دران مقام که احباب…

ادامه مطلب

ما را ز نوبهار گل روی او ببست

ما را ز نوبهار گل روی او ببست مد نظر بنفشه ی خود روی او بسست گو سرو ناز جلوه مکن در حریم باغ کانجا…

ادامه مطلب

گل شکفت و هر کسی دارد هوای گلشنی

گل شکفت و هر کسی دارد هوای گلشنی ما و داغ آتشین رویی و کنج گلخنی گشت بستان کن که بهر دیدن روی تو شد…

ادامه مطلب

کی بود ای گل که تنگت در دل شیدا کشم

کی بود ای گل که تنگت در دل شیدا کشم چند ناز سرو و جور غنچهٔ رعنا کشم بی‌گل روی تو در خلوت‌سرای چشم و…

ادامه مطلب

فروغ حسن تو از آه سوزناک منست

فروغ حسن تو از آه سوزناک منست صفای دامن پاکت ز عشق پاک منست مبین خرابی حالم که زیر طاق سپهر هزار تعبیه پنهان در…

ادامه مطلب

عاشقانرا نه گل و باغ و بهارست غرض

عاشقانرا نه گل و باغ و بهارست غرض همه سهلست همین صحبت یارست غرض غرض آنست که فارغ شوم از کار جهان ورنه در گوشه…

ادامه مطلب

شراب خورد و شبیخون بعاشقان آورد

شراب خورد و شبیخون بعاشقان آورد چه آفتست که احباب را بجان آورد شدم بوعده ی او زار آه ازان بد مست که یکدو بوسه…

ادامه مطلب

سروت که لاله رنگ شد از باده ی زلال

سروت که لاله رنگ شد از باده ی زلال طوفان آتشست عیان در قبای آل سر می کشد نهال قدت از دم مسیح در بوستان…

ادامه مطلب

زین بحر نیلگون دم آبی ندید کس

زین بحر نیلگون دم آبی ندید کس سرها فرود رفت و حبابی ندید کس پیوسته زهر می چکد از شیشه ی سپهر هرگز در این…

ادامه مطلب

ریخت شکوفه و مرا گریه برای او همان

ریخت شکوفه و مرا گریه برای او همان غنچه شکفت و در دلم خار جفای او همان هر طرف از چمن گلی خاست برای بلبلی…

ادامه مطلب

رخ برفروز و خون دلم را روانه ساز

رخ برفروز و خون دلم را روانه ساز آتش بخرمنم زن و مستی بهانه ساز این قطره ها که در جگرم تازه شد گره از…

ادامه مطلب

دمی که بوی گل از باد نوبهار آید

دمی که بوی گل از باد نوبهار آید به غنچه ی دل من بی تو زخم خار آید بهار آمد و مردم به عیش خود…

ادامه مطلب

دلا به گوشه ی آن چشم شرمناک نگر

دلا به گوشه ی آن چشم شرمناک نگر تو پاک آمده یی پاک باش و پاک نگر مزاج حسن لطیفست و طبع عشق غیور جفای…

ادامه مطلب

در طاعت و عشرت بقرارست دل ما

در طاعت و عشرت بقرارست دل ما هر جا که رود همره یارست دل ما ما آینه ی حسن تو آشفته نخواهیم برخیزد اگر زانکه…

ادامه مطلب

خوش آن شبها که سر بر آستان دلستانم بود

خوش آن شبها که سر بر آستان دلستانم بود ز خاک پای او مهر خموشی بر دهانم بود بهر صورت که می رفتم بکویش آشنا…

ادامه مطلب

خط مشگین چیست گرد عارض گلگون او

خط مشگین چیست گرد عارض گلگون او شاه بیت دفتر حسن و وفا مضمون او سبزه ی تر چون بگرد آن لب میگون دمید گو…

ادامه مطلب

چو رو از جانب صید آن شکارانداز می‌تابد

چو رو از جانب صید آن شکارانداز می‌تابد عنان می‌افگند بر من ز ناز و باز می‌تابد سخن در پرده می‌گویی ولی گویا بود حسنش…

ادامه مطلب

چند بسینه از هوس داغ جنون نهد کسی

چند بسینه از هوس داغ جنون نهد کسی سر بکسی نمی نهی دل بتو چون نهد کسی عاقبت از برای تو همچو سپند سوختم چند…

ادامه مطلب

جز جور و جفا پیشه ی محبوب نباشد

جز جور و جفا پیشه ی محبوب نباشد خوبی که جفایی نکند خوب نباشد جایی نرسد نکهت پیراهن یوسف گر خود کشش از جانب یعقوب…

ادامه مطلب

تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی

تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی چشمهٔ حیوان کجا بی‌رهنمون بیند کسی گو بگیرد بر سرم چون کاسهٔ مجنون شکن گر به دستم…

ادامه مطلب