وقت گلم تمام به آه و فغان گذشت

وقت گلم تمام به آه و فغان گذشت چون بگذرد خزان که بهارم چنان گذشت زین انجمن چه دید که بیرون نمی رود دیوانه یی…

ادامه مطلب

هر سخن کز وصف آن لب‌های میگون بشنوم

هر سخن کز وصف آن لب‌های میگون بشنوم گوش دارم تا هم از لعل تو مضمون بشنوم بس که مشتاقم اگر وصف ترا گوید کسی…

ادامه مطلب

نمودی روی گرم خویش و عاشق ساختی بازم

نمودی روی گرم خویش و عاشق ساختی بازم چه کردی شمع من، در آتشی انداختی بازم چه جولان بود یارب این که از پیشم چو…

ادامه مطلب

میخواره ی مرا لب خندان نگه کنید

میخواره ی مرا لب خندان نگه کنید زان شکل آنچه می کشدم آن نگه کنید ناگه سیاستی بنماید غیور من گفتم هزار بار که پنهان…

ادامه مطلب

من آشفته هم در خواب مستی کاش می مردم

من آشفته هم در خواب مستی کاش می مردم که روز از مستی شب این همه خجلت نمی بردم زبان خود بدندان می گزم هر…

ادامه مطلب

مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم

مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم مراد چیست که در وقت گل شراب خورم بطالعی گه ندارم چه آرزوست مرا که روز وصل…

ادامه مطلب

ماه رخسار تو آیینه ی مقصود منست

ماه رخسار تو آیینه ی مقصود منست دانه ی خال برو اختر مسعود منست شب که بی لعل تو می می کشم از ساغر چشم…

ادامه مطلب

ما باده را بنغمه ی ناهید خورده ایم

ما باده را بنغمه ی ناهید خورده ایم آب از کنار چشمه ی خورشید خورده ایم شاهانه مجلسی طلب و ساقیی که ما می در…

ادامه مطلب

گشود چاک گریبان که یاسمین اینست

گشود چاک گریبان که یاسمین اینست نمود ساعد و گفتا در آستین اینست من از حلاوت خطش کنایتی گفتم لبش بخنده در آمد که انگبین…

ادامه مطلب

که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟

که فتاد در فراقت که نسوختی تمامش؟ اجلیست غالبا این که فراق گشته نامش بنوید مرگ خواند سوی خویشتن فراقم چه قیامت آشنایی که اجل…

ادامه مطلب

غمی دارم ازو سودم همینست

غمی دارم ازو سودم همینست فگارم ساخت بهبودم همینست کشم آهی و سوزم خرمن خود زبان آتش آلودم همینست فراموشم کند آن دیر پروا بلای…

ادامه مطلب

عاشقان را در سر شوریده سودا آتشست

عاشقان را در سر شوریده سودا آتشست در بدن خون نشتر و در دل سویدا آتشست تن نخواهد خوابگاه نرم چون گر مست دل گلخنی…

ادامه مطلب

شبی ای شمع مهرویان گذر در منزل من کن

شبی ای شمع مهرویان گذر در منزل من کن بچشم مرحمت یکره نگاهی بر دل من کن شدم بسمل ز شوق لعل جانبخش تو بسم…

ادامه مطلب

سرشک لعل من حاصل گل آزار می‌آرد

سرشک لعل من حاصل گل آزار می‌آرد گهر می‌ریزم و سنگ ملامت بار می‌آرد شکست از دیدهٔ بدخورد جامم این سزای او که صحبت را…

ادامه مطلب

زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده

زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده خیال خال هندویت مقیم کشور دیده ندارد مجلس روحانیان بی عارضت نوری در آ در مصر جان ای…

ادامه مطلب

روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا

روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا من چون زیم که…

ادامه مطلب

دیوانه ام مرا سخن واژگون بسست

دیوانه ام مرا سخن واژگون بسست در نامه ام حکایت عشق و جنون بسست یکچند نیز ناله ی ما می توان شنید ای مست عیش…

ادامه مطلب

دلم که همره آن مه چو ابر چست شود

دلم که همره آن مه چو ابر چست شود گذار تا برود آن قدر که سست شود ندیده دامن پاک تو مهر و ماه هنوز…

ادامه مطلب

دل بیقرار و دولت دیدار مشکلست

دل بیقرار و دولت دیدار مشکلست گر خود عنایتی نکنی کار مشکلست میخانه یی برون ندهد این شراب تلخ کمتر که شرح مسئله بسیار مشکلست…

ادامه مطلب

در تن سوخته چندانکه نفس می گنجد

در تن سوخته چندانکه نفس می گنجد جان بیاد تو درین تنگ قفس می گنجد در دل تنگ من ای شمع سراپرده ی جان جز…

ادامه مطلب

خوش آن حالت که در روی گلی نظاره می‌کردم

خوش آن حالت که در روی گلی نظاره می‌کردم زبویش می‌شدم مست و گریبان پاره می‌کردم ز خود می‌رفتم و می‌سوختم در آتش غیرت چو…

ادامه مطلب

خزان آمد گریبان را برندی چاک خواهم کرد

خزان آمد گریبان را برندی چاک خواهم کرد بمن می ده که پر افشانیی چون تاک خواهم کرد ورق را تازه گردانید بستان، می بگردانید…

ادامه مطلب

چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود

چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود رود چشمم به خواب و ماه بینم در کنار خود به بزم شمع خودخواهم…

ادامه مطلب

چمن ز سایه ی سروت چو گلشن ارمست

چمن ز سایه ی سروت چو گلشن ارمست نهال قد ترا آب خضر در قدمست یکی هزار شد آشوب حسنت از خط سبز فغان ز…

ادامه مطلب

جان شهید عشق بجانان سپرده به

جان شهید عشق بجانان سپرده به هر زنده یی که کشته او نیست مرده به بی داغ آرزوی تو اصحاب درد را نام و نشان…

ادامه مطلب

تا کی شود نقاب رخ گل لباس من

تا کی شود نقاب رخ گل لباس من آتش زنید بهر خدا در پلاس من این غیرتم کشد که چرا با چنین جمال شکری نگوید…

ادامه مطلب

بیمار عشق را سر و برگ علاج نیست

بیمار عشق را سر و برگ علاج نیست گفتم چنانکه هست حکایت مزاج نیست این دل که در عیار وفا نقد خالصست بر سنگ امتحان…

ادامه مطلب

به غایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش

به غایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش هزاران جان شیرین نقل در شب‌های معجونش هر آنگو با چنین میخواره صحبت آرزو دارد ببینی عاقبت…

ادامه مطلب

بگذشت از غرور و عتابش کسی ندید

بگذشت از غرور و عتابش کسی ندید پوشیده شد چنانکه نقابش کسی ندید منظور هیچ مست نشد نرگس و گلش هرگز میان بزم شرابش کسی…

ادامه مطلب

بازم چراغ دل بمی ناب روشنست

بازم چراغ دل بمی ناب روشنست چشمم ز جلوه ی گل سیراب روشنست چون صبح اگر ستاره فشانی کنم رواست کز دیدن تو دیده ی…

ادامه مطلب

با چون منی چرا می چون ارغوان خورند

با چون منی چرا می چون ارغوان خورند بگذار تا به کوی تو خونم سگان خورند مغرور ناز و غمزه ی خویشی ترا چه غم…

ادامه مطلب

ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را

ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را ذکر تو مطلع غزل طبع سخن سرای را آینه وار یافته یکنظر از جمال تو دل…

ادامه مطلب

آه کز هجر تو شب‌ها باده خون دانسته‌ام

آه کز هجر تو شب‌ها باده خون دانسته‌ام خورده‌ام خون و شراب لاله‌گون دانسته‌ام سوزدم هرکسی به لطفی، این سزای آنکه من دیده‌ام شور اسیران…

ادامه مطلب

آن پریچهره که دیوانه اش اهل نظرند

آن پریچهره که دیوانه اش اهل نظرند عاشقانش همه دیوانه تر از یکدگرند آه ازین عشوه نمایان که بهر چشم زدن در نظر چشمه ی…

ادامه مطلب

آزاد بلبلی که بدام بلا نسوخت

آزاد بلبلی که بدام بلا نسوخت ترک هوس گرفت وز باد هوا نسوخت پروانه یی که بر سر شمعی بمهر گشت بیرون نشد ز دایره…

ادامه مطلب

از جور گلرخان دل من خوار و زار شد

از جور گلرخان دل من خوار و زار شد چندان جفا کشید که بی اعتبار شد ای آرزوی دیده و دل بهر دیدنت عمرم تمام…

ادامه مطلب

هیچ دولت تا ابد باقی نمی ماند بکس

هیچ دولت تا ابد باقی نمی ماند بکس دولتی کان هست باقی دولت عشقست و بس مرغ دل تا دام زلف و دانه ی خال…

ادامه مطلب

هر نفس نالد گرفتاری بعشق نوگلی

هر نفس نالد گرفتاری بعشق نوگلی نیست خالی یکدم این باغ از نوای بلبلی بستهٔ زنجیر لیلی بود مجنون سال‌ها من گرفتارم کنون در دام…

ادامه مطلب

نوبهار آمد که بوی گل جهان را خوش کند

نوبهار آمد که بوی گل جهان را خوش کند جرعه نوشان را شقایق نعل در آتش کند خرم آن شاهد که نوشد جرعه ی بیغش…

ادامه مطلب

می خواه اضطراب برای چه می کنی

می خواه اضطراب برای چه می کنی جامی بکش حجاب برای چه می کنی اکنون که من خرابتر از دیگران شدم پرهیز از شراب برای…

ادامه مطلب

من از سوز جگر دارم دل و جان در خطر امشب

من از سوز جگر دارم دل و جان در خطر امشب بخواهم سوخت زین آتش که دارم در جگر امشب برا از قید تن ای…

ادامه مطلب

مرا که تیره شد از کثرت گناه چراغ

مرا که تیره شد از کثرت گناه چراغ چه سود آنکه درآرم بپیشگاه چراغ خراب کوی مغانم که نیمشب چو روم مهی ز هر طرف…

ادامه مطلب

ماتم نشست و کوکبه ی سور شد بلند

ماتم نشست و کوکبه ی سور شد بلند صد نیزه در حوالی ما نور شد بلند گلبانک میفروش بدردی کشان رسید پنداشتی که زمزمه ی…

ادامه مطلب

لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد

لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد شمع رویت شعله بر خورشید عالمتاب زد دید در محراب نقش طاق ابرویت امام شد دلش بیتاب…

ادامه مطلب

گرچه طور رندی و بدنامی از حد می‌برم

گرچه طور رندی و بدنامی از حد می‌برم کافرم گر شمه‌ای از حال خود بد می‌برم هر زمان سنگ جفایی بر سفالم می‌خورد کوه کوه…

ادامه مطلب

کنون که باد خزان فرش لعل فام کشید

کنون که باد خزان فرش لعل فام کشید خوش آنکه در صف مستان نشست و جام کشید دلم که جام نگون داشت سالها چو حباب…

ادامه مطلب

غمت خوردم که روزی با تو چون گل هم‌نفس باشم

غمت خوردم که روزی با تو چون گل هم‌نفس باشم نه چون وقت گل آید در شمار خار و خس باشم مرا از سوختن شد…

ادامه مطلب

طبع تو بدخوی بود نرم و حلیم از چه شد

طبع تو بدخوی بود نرم و حلیم از چه شد آنکه سر فتنه داشت یار و ندیم از چه شد رفت ز دامان تو گرد…

ادامه مطلب

شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید

شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید بی گریه صبحی دم نزد بی خون دل شامی ندید یکشب سر شوریده ام سامان بالینی…

ادامه مطلب

سراسر شیوهٔ نازست سرو ناز پروردش

سراسر شیوهٔ نازست سرو ناز پروردش ولی در جلوهٔ جولان نمی‌یابد کسی گردش خیال جوهر فرد دهانش جان مشتاقان ز هستی فرد سازد جان فدای…

ادامه مطلب