غزلیات اهلی شیرازی
یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما
یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن…
یار اگر میکشدت دل بنه ایدل گله چیست؟
یار اگر میکشدت دل بنه ایدل گله چیست؟ غیر تسلیم و رضا چاره درین مسیله چیست خرد سالی که هنوز آبله نشناخته است او چه…
وادی مجنون جگر سوزست و کس را تاب نیست
وادی مجنون جگر سوزست و کس را تاب نیست آهویان تشنه را جز اشک مجنون آب نیست پیش آن ابرو بر آوردست و مقصودی بخواه…
هزار شکر که عالم بکام ماست دگر
هزار شکر که عالم بکام ماست دگر می مراد حریفان بجام ماست دگر مه امید چو نوشد بر آسمان مراد فلک چو حلقه بگوشان غلام…
هرکه شد سامان طلب پیوسته دردسر کشد
هرکه شد سامان طلب پیوسته دردسر کشد وقت آن دیوانه خوش کش دردسر کمتر کشد ساربان گرم ازچه رانی محمل لیلی چنین نرم ران چندانکه…
هرچند بیخم میکَنی، وصلت گرم خرم کند
هرچند بیخم میکَنی، وصلت گرم خرم کند بازم نهال زندگی پا در زمین محکم کند شد با من مجنون صفت آهوی چشمت آشنا این آشنایی…
هر چند که خود دل ببلای تو سپردم
هر چند که خود دل ببلای تو سپردم رحمی بکن ای ظالم بد مهر که مردم سیل ستمت عاقبت از جای مرا برد هر چند…
نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس
نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس مگر قیام تو آمرزش قیامت بس چو نخل گل دگران خویش اگر بیارایند ترا همین گل رخسار و…
نقشبندی که کسان عاشق و مستند او را
نقشبندی که کسان عاشق و مستند او را گو چنین ساز بتی تا بپرستند او را زاهدان سنگ که بر شیشه میخواره زدند نه همان…
نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس دیدن
نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس دیدن که از خال تو هم نتوان برین شکر مگس دیدن بهشت وصلت از جور رقیبان دوزخ من…
میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ز رشک
میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ز رشک میل قتل دیگری کردی و من مردم ز رشک با همه شوقی که دارم دی…
منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لاله رویم
منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لاله رویم همه عشق و درد و داغم همه شوق و آرزویم تو بهار عاشقانی بخدا اگر…
من سوخته خال و خط سیمبرانم
من سوخته خال و خط سیمبرانم پروانه شمع رخ زیبا پسرانم شرح غم پنهان چه دهم زانکه چو لاله پیداست که از وادی خونین جگرانم…
مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم
مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم که مست بوی محبت ز سینه چاکم چو ذر مهر تو از خاک برگرفت مرا همین بود شرفم ورنه…
مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند
مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند از درد سر خلق کناری طلبیدند هرکس که درین بادیه کشته چو مجنون هر پاره او در سر…
مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخواهد شد
مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخواهد شد طبیبم تا نخواهد کشتن از بالین نخواهد شد مرا بی باده چون ساغر کسی در خنده…
ماییم دل و دین بسر کار تو کرده
ماییم دل و دین بسر کار تو کرده نقد دو جهان در سر بازار تو کرده داد از که ستانیم مگر هم زلب تو زانها…
ما جان ز شوق وصل تو صد باره دادهایم
ما جان ز شوق وصل تو صد باره دادهایم قربانی توایم و بدین کار زادهایم بر ما چو شانه تیغ زبانها کشیدهاند تا یک گره…
لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست کرد
لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست کرد صد وعده دروغ بیک خنده راست کرد مقصود ما هلک شدن بود غایتش عشق تو آنچه غایت…
گه نظاره دلم ایمن از رقیبان است
گه نظاره دلم ایمن از رقیبان است که هرکه هست چو من در رخ تو حیران است چو رفت دامن وصلت ز دست من بیرون…
گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند
گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند بر لب لعل تو دندان همه کس تیز کند تا فلک دیدترا ز یوسف بگذاشت باغبان تربیت گلبن…
گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه کرد
گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه کرد یک سخن گفت از لب شیرین که جانش تازه کرد عقل اگرچه بر رخت دروازه چشمم ببست…
گر نامه بینامِ خوشت بوسد زبان خامه را
گر نامه بینامِ خوشت بوسد زبان خامه را آن رو سیاهی بس بود تا روز محشر نامه را دلدادهٔ نام توام از هرکه نامت بشنوم…
گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ
گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ چون دل طپد از شوق تو بر سینه زنم سنگ چون مور نیارم شدن از ضعف…
گر بود یوسفش گرانجانی
گر بود یوسفش گرانجانی بگرانجانی خود ارزانی وقت آن خوش که از سبکروحیست همچو ساغر گشاده پیشانی تا نگردد ز گریه دیده سپید نشکفد نو…
گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش
گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش امیدوار به بخشایش الهی باش غرض ز حلقه ذکر وز بزم می مستی است تو مست باش…
کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا
کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا سرچشمه حیات کجا آب جو کجا هر کو نشد لاله جگر خون از آن غزال از وادی…
کسی زکعبه کوی تو نامراد نرفت
کسی زکعبه کوی تو نامراد نرفت که حلقه بر در این خانه زد؟ که شاد نرفت به خاک پای تو کز خاک درگهت دل ما…
کاشکی ز اول بمن این کینه داری داشتی
کاشکی ز اول بمن این کینه داری داشتی تا دلم در کف عنان اختیاری داشتی رخ ز من میتابد اکنون وه چه سان یاد آورم…
فرهاد را ز شیرین، حرمان ز بخت شور است
فرهاد را ز شیرین، حرمان ز بخت شور است گوهر بسنگ می زن، دولت نه کار زور است چون باد تند مگذر، ای شهسوار کاینجا…
عیسی گذاشت دنیا، قارون اسیر او شد
عیسی گذاشت دنیا، قارون اسیر او شد آن بر فلک برآمد این در زمین فرو شد آب حیات وصلت تا روزی که گردد؟ نقد حیات…
عقده زلف تو سر رشته تقدیر من است
عقده زلف تو سر رشته تقدیر من است چکنم عقده گشایی نه بتدبیر من است درد مجنون و غم کوهکن از من رمزیست آیت عشقم…
عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند
عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند گلرخان غنچه صفت جامه بتن چاک زنند باشد ای گل که ببرق کرم از ممکن غیب آتش تفرقه…
صیدِ آن شوخم که هرگه بزم عشرت مینهد
صیدِ آن شوخم که هرگه بزم عشرت مینهد زلف بر رخ میگشاید دام صحبت مینهد آفتاب من که میل کس ندارد ذرهای گرم مهری گر…
شوخی که خون من چو می ناب میخورد
شوخی که خون من چو می ناب میخورد شاخ گلی است کز دل من آب میخورد هرگه فکند بر گل رخ زلف تابدار ما را…
شبی با نامرادان باش و ترک خود مرادی کن
شبی با نامرادان باش و ترک خود مرادی کن درآ چون آفتاب از در شب و تا روز شادی کن من آخر کشته خواهم شد…
سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر
سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر بلبل و گل را بود گوش و زبانی دگر زنده چو گردم به حشر گر بکشی دیگرم سهل…
سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن
سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن وگر از درم برانی نگهی ز دور میکن تو اگر چو گل بسوزی دل صد هزار عاشق…
سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست
سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست هرکه را باشد ادب درچشم مردم جای اوست شاخ گل را با چنان حسنی که از…
سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک افکند
سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک افکند شمع از آن نبود که هرگز سایه بر خاک افکند من در عمری ز دلتنگی…
زلف سیه شانه کن جام مدامی بده
زلف سیه شانه کن جام مدامی بده سلسله عشق را باز نظامی بده روز قیامت کسی گر نبود باورش سروقد خویش را خیز و خرامی…
زان پری ما را دل دیوانه رسوا میکند
زان پری ما را دل دیوانه رسوا میکند این چه رسوایی است این دیوانه با ما میکند ای که میگویی ز افغان چند غوغا میکنی…
ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق
ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق هنوز با می وصلیم در خمار فراق ز ما مبر که ببوی تو ای غزاله چین ز…
روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود
روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود مارا بغیر حرف وفا بر جبین نبود تا بوده ام بتان بوده ام ولی هرگز چنین…
ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم
ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم به که یکذره غبار دل مردم باشم اینچه مستی است که چونغنچه ببوی تو مرا چاک…
دی بسکه چو گل در نظر افروخته بودی
دی بسکه چو گل در نظر افروخته بودی دوشم همه شب در جگر سوخته بودی میآمدی از مکتب و می کشتیم از ناز گویا همه…
دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود
دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود به یک نظر که به بیند ترا چه سیر شود مرا چه غم که رقیبت چو…
دل شکسته ما گنجی از وفا دارد
دل شکسته ما گنجی از وفا دارد بخر شکسته ما را که سودها دارد مکن کناره ز عاشق اگرچه درویش است که پرتو نظرش فیض…
دفع غم دور از تو میل بادهام چون میشود
دفع غم دور از تو میل بادهام چون میشود در دهان چون زهر تلخ و در جگر خون میشود مست و خندان بر سر عاشق…
در کمال است جمال تو که ما می طلبیم
در کمال است جمال تو که ما می طلبیم این زمان فرصت وصلت ز خدا می طلبیم تو ببتخانه و ما بهر تو در کعبه…